eitaa logo
زِینَــبیـّـوݩ
126 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
243 فایل
°|🦋|° بـہ‌ دلـم‌ پلٰاڪِـہ یآ زیـنَب  #نـفـسـღـم هلاڪـہ یـآ زینب ایـن‌ صداے یڪدل‌ِ شیعہ‌اس •❥ ڪلنآ فِداڪ‌ِ یآ زینب(س) [فدائیان بانوے دمشقـ³¹³ـیم] __♥️__ [ ناشنٰاس پیٰام بدہツ ] 👇https://harfeto.timefriend.net/17316370873676 خادم کانال ✨👇 @Meraatpic
مشاهده در ایتا
دانلود
∫°💍.∫ ∫° .∫ . . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نگاه ڪن |👀| چقدر زیباتر شده‌ام! |😍| از بس ڪه "دوستـ داشتنتـ " بہ منــ مــے‌آیــد! |😌♥️| | @ZeInabiYon313 |
{🍂🌼} "به چه مانند کنم در همه آفاق تو را کان چه در وَهم من آید تو از آن خوب‌تری"
{🌼🍂} ‏همـہ‌ےقافیـہ‌ها‌ٺابع‌زلفش‌بودند چادرش‌را‌ڪ‌بہ‌سر‌كرد،غزل‌ریـخٺ‌به‌هم.!♡ ‌| @ZeInabiYon313 |
{🌼🍂} . . روزهاے اول ازدواج یه روز دستمو گرفت و گفت: "خانومـ...❤ بیا پیشمـ بشینـ کارت دارمـ..." گفتمـ. "بفرما آقاے گلمـ منـ سراپا گوشمـ.."🙄 گفت "ببینـ خانومے...💚 همینـ اول بهت گفته باشمااا... ڪار خونه رو تقسیمـ میڪنیمـ هر وقت نیاز به ڪمڪ داشتے باید بهـ بگے...☺️ گفتمـ آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے☹️ گفت "حرف نباشه حرف آخر با منه😉✌️🏻 اونمـ هر چے تو بگے منـ باید بگمـ چشمـ...!😂✋🏻 واقعاً هم به قولش عمل ڪرد از سرڪار ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردنـ مهمونـ ڪہ میومد بهمـ میگفت "شما بشینـ خانومـ... منـ از مهمونا پذیرایے ميڪنمـ..." فامیلا ڪہ ميومدن خونمون بهم میگفتنـ "خوش به حالت طاهرھ خانومـ🙄 آقا مهدے، واقعاً یہ مرد واقعیه😍 منم تو دلمـ صدها بار خدا رو شڪر میڪردمـ...🌸🍃 واسہ زندگے اومدھ بودیمـ تهران با وجود اینڪہ از سختیاش برامـ گفته بود ولے با حضورش طعمـ تلخ غربت واسم شیرین بود😌 سر ڪار ڪہ میرفت دلتنـگ میشدمـ☹️😔 وقتے برمیگشت، با وجود خستگے میگفت... "نبینمـ خانومـ منـ...😍 دلش گرفتہ باشه هااا...💕 پاشو حاضر شو بریمـ بیرون😉 میرفتیم و یہ حال و هوایے عوض میڪردیمـ... اونقدر شوخے و بگو و بخند راھ مینداخت...😍😁❤️ که همه اونـ ساعتایے ڪہ ڪنارم نبود و هم جبران میڪرد...😌 و من بیشتر عاشقش میشدمـ و البته وابسته تر از قبل...🙈😢 | @ZeInabiYon313 |
{🌼🍂} {براے خریدعقد، فقط دوتاحلقه نقره گرفتیم کہ روےهردویش، حڪ شده بود،تنها رَهِ سعادت...} ‌" ایمان،جهاد،‌شهادت" | @ZeInabiYon313 |
{🌼🍂} آخرین‌مرحلہ‌ےعشق‌همین‌یڪ‌سخن‌است: بگذارید‌خدا‌کارِ‌خودش‌را‌بکند | @ZeInabiYon313 |
{🌼🍂} فقط اونجا که همسرِ شهید محمدجعفرحسینی میگفت: تو روضه‌هایی که با هم میرفتیم اشکاش رو با گوشه چادر من پاک میکرد.. :)
{🌼🍂} اگر اے عشق پایان تو دور است دلم غرق تمناے عبور است براے قد ڪشیدن در هوایت دلم مثل صنوبر ها صبور است..♡ | @ZeInabIYon313 |
{🌼🍂} . . عروسیمان رنگ و بوے خاصے داشت.😊 مسئول تالار به آقا مرتضے گفت : عروسے مذهبے در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسے شما خیلے متفاوت بود🙄🤔 برگه هایے را ڪہ در آن و بزرگان نوشتہ بودیم✍🏻 بین مهمان ها توزیع ڪردیم و جالب آن ڪہ عدہ اے به ما گفتند آن جملات ، راہ زندگیمان را عوض ڪرد!😇 براے ما خیلے جالب بود ڪہ تاثیر یڪ ڪلام معصوم در مڪانے به نام تالار عروسے ، تاثیرگذار باشد … | @ZeInabiYon313 |
{🌼🍂} . . گفت : من تنها نیومدم خواستگاری ! با مادرم حضرت زهرا اومدم😊 منم نامردی نکردم🙄 گفتم : منم به شما بله نگفتم😐 من به مادرتون حضرت زهرا بله گفتم🙄😅 _🌿@ZeInabIyon313
🌼🍂 همیشہ‌ سر‌ اینکہ اصرار داشٺ حلقہ ازدواج حتما دستش باشد اذیتش مےکردم مےگفتم: حالا چہ قید بندےدارے؟! میگفٺ:حلقہ،سایہ‌ے یڪ مرد یا زن در زندگے اسٺ من دوسٺ دارم سایہ تو همیشہ،دنبال من باشد من خواستہ ام تو جفٺ دنیا و آخرٺ من باشے😍❤️ –🌿@ZeInabIyon313
🌼🍂 . . گفتیم‌عشق‌را‌بہ‌صبورےدواکنیم هرروزعشق‌بیشتروصبرکمتراست... . . -🌿@ZeInabIyon313