eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
240 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷 سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج) عیدتون مبارک عزیز و این ایام رو بهتون تبریک میگیم. سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز عزیز ولادت امام سجاد (ع)، شهدای پایگاه تیفور و شهیدان راه نابودی اسرائیل 💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند، عیدتون مبارک امشب در خدمت شهیدی از شهدای پایگاه تیفور سوریه هستیم و قدم بر چشم ما گذاشتند. از شهدای غیور تبریز 🎈 آقا اکبر عیدت مبارک برادر امروز سالروز خاکسپاری این هست. امیدوارم لطف و نگاهش شامل حالمون بشه.
ابتدا معرفی شهید از زبان مادر شهید، قسمت کوتاهی پدر شهید و در انتها همسر شهید خواهد بود.
[من] دو پسر و یک دختر دارم. اکبر بود و پسر دیگرم دانشجوی افسری است. همه فرزندانم فدای اسلام و ولایت باشند. ⏰ زمان فرقی برای ما ندارد. از همان ابتدا در دوران انقلاب تا امروز بوده‌ایم و تا آخر هم ایستاده‌ایم. تا جان در بدن داریم پای آرمان‌های انقلاب و نظام ایستاده‌ایم. 🌺 همسرم در دفاع مقدس حضور داشت. عمو‌های شهید همگی بسیجی‌وار حضور داشتند. اِن شاءالله نوه‌ام امیرعلی مثل پدرش اکبر و همان طور که پسرم دوست داشت تربیت شود و راه پدرش را ادامه دهد.
پدر شش ساله که بود روز قدس خواب ماند و همراه ما نیامد راهپیمایی. بعدا که بیدار شده بود، پریده بود از بالای کمد لباس های نظامی اش را بردارد، برود راهپیمایی که شیشه ای افتاده بود و سرش زخم شده بود همان روز گفتم که این پسر یک روز با اسرائیل درگیر خواهد شد.
📸 عکس شهید اکبر زوار جنتی در دوران خردسالی 😊 این شیر مرد از عالم کودکی رویای جنگ با رژیم غاصب اسرائیل را در سر میپروراند که یک روز عملی کرد احسنت باید گفت... ✊ نابودی اسرائیل به زودی زود...
✨ رفتار و منش اکبر طوری بود که به همه ما فهماند شهادت دیر یا زود نصیبش می‌شود. من عظمت و عاقبت به‌خیری‌اش را می‌دیدم. بلاتشبیه نشانه‌های علی‌اکبر امام حسین (ع) ‌در وجودش بود. 😍 اکبر خیلی خوب بود. از کودکی مهربان بود. دست‌گیر بود، نه فقط نسبت به من و پدرش، نسبت به همه این طور بود. در همین یکی دو روز بعد شهادتش همه می‌آیند و از کارهای خیری برایمان می‌گویند که به واسطه اکبر انجام شده است. (بعد از شهادت اکبر) ✅ وقتی مشکل یا مسئله‌ای برای‌مان پیش می‌آمد می‌گفت مادر نکند گله کنی، این‌ها امتحان خداست. صبوری کن. دلم برای خوبی‌ها و مهربانی‌هایش تنگ می‌شود. هر بار که دلم می‌گرفت می‌آمد و من را بیرون می‌برد. هوای ما را خیلی داشت.
🌹 پسرم همیشه قبل از مأموریت پیش من می‌آمد و می‌گفت دارم می‌روم مادرجان، خانواده‌ام را اول به خدا بعد به شما می‌سپارم. ☺️ ما و اکبر در یک ساختمان زندگی می‌کردیم. سوم فروردین آمد و بعد رفت. مقداری وسیله برا ی خانه خرید و آورد. آمد و گفت : ❤️ مامان خداحافظ! بعد دستش را انداخت دور گردنم و محکم من را گرفت. 😢 گفتم : اکبرجان تو الان از راه رسیده‌ای، کجا می‌روی؟ گفت من دارم به زیارت بی‌بی زینب (س) می‌روم. رویش را بوسیدم و راهی‌اش کردم. خوب یادم است کفش‌ها و لباس‌های نویش را پوشیده بود. گفتم بیا این قدیمی‌هایت را بپوش پسرم، گفت : 😍 نه مادر من بهترین جای دنیا می‌روم زیارت بی‌بی. اجازه بده با کفش‌های نو و لباس تازه‌ام بروم. رفت و با پیراهن خونین بازگشت. 😢
سفره ی هفت سین سال ۹۷، ۱۸ روز قبل شهادت عکس شهید محسن حججی بر سر سفره و دعایی که مستجاب شد... دعای شهید اکبر : #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
می‌دانم بعد از مدت کمی، حرف‌ها و حدیث‌های زیادی خواهیم شنید، همانطور که قبلاً شنیده‌ایم. 🌺 پدر اکبر هشت سال در جبهه بود و از همان ابتدا حرف‌ها و کنایه برخی را می‌شنیدیم که می‌گفتند جبهه می‌روند تا روغن و برنج بگیرند. باز هم هرچه می‌خواهند بگویند. 🔴 در این راه حق و صراط منیر باید فدا شد و ما همه فدا خواهیم شد تا ان‌شاءالله مملکت به دست امام زمان (عج) برسد. ✊ هر زمان رهبر امر کند پسر دیگرم که ارتشی است را راهی می‌کنم. همه خانواده را راهی خواهم کرد. ما اجازه نخواهیم داد کسی خون شهدا را لگدمال کند. اکبر 12 سال خدمت کرد و از جانش گذشت. در آخر جان ناقابلش را در 34 سالگی در راه خدا هدیه کرد...
و اما در خدمت همسر گرامی شهید هستیم و ادامه معرفی رو از زبان ایشون براتون میگم 💐
☺️ من و اکبر به واسطه معرفی یکی از بستگان با هم آشنا شدیم و سال 89 ازدواج کردیم. ازدواجی کاملاً ساده و سنتی. 🌹 اکبر سال 86 وارد شده بود. اولین بار سال 92 برای دفاع از حرم رفت. من مانعش نمی‌شدم، چون اشتیاق به رفتن داشت. همیشه به حال شهدا غبطه می‌خورد. چه شهدای دفاع مقدس، چه شهدای مدافع حرم. هر بار که شهیدی می‌دید یا به تشییع شهدا می‌رفت می‌گفت خوش به حالشان. 😔 حتی به بستگان شهید هم غبطه می‌خورد، می‌گفت خوش به حالشان که نسبتی با شهید دارند. وقتی این ذوق و اشتیاقش را می‌دیدم چیزی نمی‌گفتم، راضی کردن من کار سختی نبود. 💠 عقاید و باور‌های‌مان یکسان بود و هر دو دغدغه اسلام را داشتیم. نمی‌خواستیم دست دشمن به خاک و ناموس کشورمان بیفتد. رفت تا شیعه تنها و بی‌یار نماند. 😢 هر چند نبودن‌هایش برایم سخت بوده اما خانواده‌اش آن‌قدر بزرگوار هستند که در نبودن‌های اکبر خیلی هوای من و امیرعلی را داشتند و جای خالی‌اش را با محبت‌های مادرانه و پدرانه‌شان پر می‌کردند.