زنده باد یاد شهدا
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_سوم 📌خستگی در سیمای نورانی نیروها مشهود و پدی
🌹✨🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊
🔻 #عملیات_والفجر_۴
#قسمت_چهارم
📌به بچهها اعلام کردیم که تجهیزات ضد شیمیایی رو حتما به همراه داشته باشند.
📌به همراه جانشین گردان برای دقیق دیدن موضع عراقیها حدود صد متر که سنگرهای کمین ما آنجا بود پیش رفتیم.
📌بنده و جانشین گردان و سه چهار نفر، رفتیم داخل یکی از سنگرهای کمین و از آنجا تحرکات عراقیها رو زیر نظر گرفتیم و به عقبه گزارش میدادیم.
📌در آن لحظات بچههای شکارچی تانک به ما ملحق شدند.
📌درگیری و پیشروی تانکهای عراقی شدیدتر شد طوری بود که صدای شنیهای آنها رو میشنیدیم.
📌 از طرف فرمانده گردان برادر اسماعیلی دستور دادند که بغیراز شکارچیهای تانک، بقیه به عقب برگردیم. اما همینکه خواستیم برگردیم عقب، موقیعیت ما رو شناسایی کرده بودند.
📌یک لحظه سنگرهای کمین ما رو زیر آتش مستقیم تانک قرار دادند. وضعیت خیلی وخیم بود. چپ و راست
و عقب و جلو رو زیر اتش خمپاره ۶۰ و گلوله تانک قرار داشتیم.
📌 بیسیم زدیم که امکان اینکه به عقب برگردیم فعلا مهیا نیست. مجبور بودیم که ما هم با نیروهای پیشرو عراقی درگیر شویم .
📌اتفاقا درگیری بین ما و عراقیها از سایر موضعهای دیگه شدیدتر بود.
🎤راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🍀
زنده باد یاد شهدا
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_چهارم 📌به بچهها اعلام کردیم که تجهیزات ضد شیم
🌹✨🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #عملیات_والفجر_۴
#قسمت_پنجم
📌ناگهان صدای یکی از بچهها بلند شد و کف سنگر دراز شد و ما هم شتابزده
بدنش رو دست میزدیم که چه شده ؟
📌ناگهان چشمم به کمر و پشت گردنش خورد که خونریزی شدیدی داشت. یک چفیه خودش داشت یکی دیگه تهیه کردیم و مقداری جلوی خونریزی رو گرفتیم.
📌 به عقب بیسیم زدیم که یکی از بچهها مجروح شده و وضعیت خوبی ندارد. بعد از مدتی دو تا امدادگر با زحمت زیادی خود رو به ما رسانیدند و امدادهای اولیه رو انجام دادند.
📌راحت نیروهای عراقی رو در فواصل دویست تا سیصد متری میدیدیم.
مبادله آتش ما بین ما و آنها هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد.مهمات ما آنقدر نبود که بتونیم ساعاتی دوام بیاوریم
📌باز هم به برادر اسماعیلی
بیسیم زدیم که مقداری فشنگ و نارنجک و... برایمان بفرستند. اما برادر اسماعیلی گفتند که به هر طریقی
هست برگردیم .
📌اما ما گفتیم که فعلا هستیم هر وقت مناسب بود برمیگردیم. یادم میاد که همگی حدود صد عدد فشنگ کلاش داشتیم.
📌این احتمال رو دادیم که اگر یه وقت از چپ یا راست نیروهای خودی نتوانند مقاومت کنند، ما آنجا محاصره میشدیم. هر لحظه احتمال داشت که مقاومت بشکنه و ما به دام بیفتیم.
اما ما توصل به خداوند و ائمه معصومین (علیهم السلام) کرده بودیم.
🎤راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🍀
زنده باد یاد شهدا
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_پنجم 📌ناگهان صدای یکی از بچهها بلند شد و کف
🌹✨🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #عملیات_والفجر_۴
#قسمت_ششم
📌صدای انفجارات توپ و خمپاره و تیربارهای سنگین از دو طرف سنگین بود و تعداد حملات جنگندههای عراقی هر لحظه بیشتر میشد.
📌حال و هوای عجیبی بود فریاد الله اکبر نیروهای خودی طنین افکن شده بود و همین به ما روحیه مضائف میداد.
📌یک لحظه از طرف وسط میدان جنگ، سه دستگاه تانک بطرف ما میامد. یادم میاد آن لحظه، بچههای آر.پی.جی زن داد میکشیدن که کسی تیراندازی نکند تا نزدیک شوند.
📌لحظاتی هیچ گلولهای از طرف ما شلیک نشد .
دل تو دل کسی نبود تانکها تقریبا به فاصله پنجاه متری رسیده بودند.
همینطور تیربار دوشکا ما رو زیر آتش گرفته بود که ناگهان شیر مردان و دلیرمردان آرپی.جی زن بلند شدند و شروع به شلیک کردند و بعداز شلیک چند گلوله توانستند یکی از تانکها رو بزنند.
📌در آن لحظه که الله اکبر میگفتیم، دریچه برجک تانک باز شد و چند نفر بیرون زدند.
📌یک لحظه یکی از آنها با سرعت و شتابزده بطرف ما آمد. ما هم بطرفش شلیک نکردیم.
📌تا اینکه پرید توی سنگر ما و از ناحیه دست و کتف خونریزی داشت و درازکش شد کف سنگر و با زبان عربی میگفت الدخیل یا خمینی ......وو....وو
📌مقداری آرامش کردیم و آمدادگر آمد و مقداری پانسمان کرد .
یک دفعه از سوی یکی از نیروها فریاد زد گفت که .....عراقیها .....عراقیها
🎤راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🍀
زنده باد یاد شهدا
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_ششم 📌صدای انفجارات توپ و خمپاره و تیربارهای س
🌹✨🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #عملیات_والفجر_۴
#قسمت_هفتم
🌴 بله یک لحظه یکی از نیروها به داخل سنگر پرید و داد زد عراقیها ، عراقیها
🌴ما که مشغول حرف زدن و پانسمان کردن اسیر عراقی بودیم، مقداری از نیروهای عراقی غافل شدیم.
🌴وقتی که بلند شدیم و بیرون از کانال رو نگاه کردیم، دیدیم از دو طرف در حال محاصره هستیم.
🌴البته هنوز به مواضع اصلی نرسیده بودند، فقط به سنگرهای کمین نزدیک شده بودند.
🌴به بچههای آرپی جی زن گفتیم که هر کاری کردند نگذارند تانکها به پیشروی خود ادامه بدهند.
🌴همینکه یکی از بچهها میخواست که از سنگر سر بلند کند و بطرف تانکها شلیک کند، آنرا زیر آتش تیربار قرار میدادند. وضعیت خیلی وخیم بود .
🌴چند تا از بچهها مجروح شده بودند و امکان آن نبود که به عقب برگردند.
🌴 یادم میاد یکی از مجروحین که سن و سال زیادی هم نداشت با وجود زخم عمیق در کتف و دست و کمر که ترکش خورده بود، از روی کتابچه دعا و مناجات که اغلب رزمندگان به همراه داشتند زمزمهای زیبا داشتند و دل هر شنونده را به خود جذب میکرد .
🌴درگیری آنقدر شدید شده بود و شلیکهای پی در پی تانکها و توپها و تفنگ ۱۰۶ م.م آرپی جی هفت و تیربارها حجم آتش زیادی داشتند تمرکز همه رو در بر گرفته
بود و مهلت نمیداد که انسان فکری کند.
🌴ناگهان یکی از شیر رزمندهها با یک کوله پشتی پرید داخل سنگر و مقدار زیادی فشنگ و نارنجگ رو برایمان آورده بود
🌴درگیری همچنان ادامه داشت و آتش تهیه عراقیها و ایران به قدری بود که شاید در آسمان گاهی اوقات گلوله به گلوله میخورد.
🌴داخل سنگری که بودیم حدود بیست سانتی در گل و لای فرو رفته بودیم و نمیشد که مقداری بنشینیم و این خیلی ما رو آزار میداد و خسته میکرد، اما کار برای خداوند باشد هیچگاه خستگی ندارد و این برای همه در زمان دفاع مقدس ثابت شد.
🎤راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
زنده باد یاد شهدا
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_هفتم 🌴 بله یک لحظه یکی از نیروها به داخل سنگ
🌹✨🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #عملیات_والفجر_۴
#قسمت_هشتم
🌴سمت چپ چند دستگاه تانک زمین گیر شده بودند و توان پیشروی از آنها رو
گرفته بودیم، اما همینطور بر سر ما اتش پر حجمی رو روانه میکرد، تا اینکه یکی از بچههای شکارچی تانک،
مقداری از سنگر کمین جلوتر رفت و قبضه آرپیجی خود را بطرف یکی از تانکها نشانه رفت و با شلیک اولین گلوله
تانک رو زد و دود و اتش از برجک تانک بلند کرد، اما به محض برگشت او را زدند واز ناحیه پاها زخمی شد .
🌴چند لحظه گذشت و صدایی از او نمیآمد و ما یک لحظه فکر کردیم که شهید شده است، ولی ناگهان صدایش بلند شد و الله اکبر
رو تکرار میکرد. ما هم خوشحال شدیم
🌴ابتدا قرار شد دوتا از بچهها بروند و او را به سنگر برگردانند، اما جانشین گردان گفتند که یدالله یعنی بنده و یکی دیگه از بچهها، بروند.
ما هم حدود ده تا پانزده متری با او فاصله داشتیم.
🌴اولش فکر کردیم که کار سختی نیست ولی همینکه رفتیم. و به او رسیدیم کاملا دراز کش شده بودیم.
🌴دیدیم پایش از قسمت ران و پای دیگرش بدجوری گلوله خورده است تنها راه عقب راندن او آن بود که دستش
رو از مچ گرفته و کشان ،کشان او رو به عقب ببریم .
🌴ولی کار سخت و دشوار بود و چون از قسمت پاها تیر خورده بود نمیتوانست یک سانت حرکت کند. ما هم زیر آتش قرار گرفته بودیم و کاری از دستمان بر نمیامد.
🌴بنده به آن یکی دیگه گفتم که برگردد عقب و مقداری باند و پانسمان بیاورد که حداقل پانسمان کرده و از خونریزی او جلوگیری کنیم .
🌴زمین گل و لای بود و آبگرفتگی هم داشت و کاملا خیس و گل مالی شده بودم و هوا هم به اندازه کافی سرد بود. چند دقیقهای گذشت اما خبری نشد
🌴عراقیها فکر کردند که ماکشته شدیم و به همین دلیل بطرفمان شلیک نمیکردند
🌴ناراحتیم این بود که اسلحه به همراه ندلشتم که یک وقت اگر نیاز بود استفاده کنم، از طرفی هم همرزمم جراحتش خیلی شدید بود و به خاطر اینکه از آن بیشتر خونریزی نکند فکری کردم
که به وسیله بند پوتینش پایش را ببندم. همین کار رو کردم تا اندازهای خوب بود
ولی همچنان درد میکشید و دائمٱ بر زبانش ذکر بود.
🎤راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🍀
زنده باد یاد شهدا
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_هشتم 🌴سمت چپ چند دستگاه تانک زمین گیر شده بود
🌹✨🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #عملیات_والفجر_۴
#قسمت_نهم
🌳 زمانی که بند پوتین رو به پاهایش بستم مقداری از خونریزیش بند آمد، اما گیر افتاده بودیم. همینطور درازکش روی زمین خیس و گل و لای و اتفاقا سرد هم بود
🌳تانکهای عراقی تقریبا پنجاه تا هفتاد متری ما قرار داشت و تمرکز هر کاری از ما سلب شده بود تا اینکه همرزمم که به همراه بنده آمده بود، یک یا علی مددی گفت و مجروح رو روی کول خود انداخت و حرکت کرد آخه از لحاظ جثه و اندام خیلی از بنده ورزیدهتر بود.
🌳مقداری از راه رو طی کردیم که ناگهان بطرفمان تیراندازی شد. گلولهها زوزه کشان از بیخ گوشمان رد میشد.
🌳هر لحظه احتمال میدادیم
گلولهای نوش جان کنیم، اما به لطف و امدادهای غیبی خداوند تا سنگر کمین اتفاقی نیفتاد.
🌳درگیری بسیار شدید و سخت شده بود و عراقیها نمیخواستند بازنده میدان باشند و به همین دلیل با ما شدیدا درگیر بودند.
🌳تا اینکه پشت بیسیم، فرمانده گردان تأکید کرد که به هر شکلی که شده به عقب برگردیم.
🌳ما با جانشین گردان و چند مجروح و تعدادی از شکارچیهای تانک باید یک فاصله صد تا صد و پنجاه متری رو با آن حجم آتش عقب میرفتیم.
🌳آنهم با تجهیزات انفرادی مثل اسلحه و کوله پشتی و نارنجگ و ابزار شیمیایی که خیلی دست و پا گرفته بود.
🌳اما با اتکا به خداوند منان و امام زمان(عج) در یک لحظه از کانال بیرون زدیم از طرفی حمل تعدادی مجروح با برانکارد خیلی خیلی سخت و دشوار بود اما آن هدف و تفکر الهی که در اعماق وجودمان نقش بسته بود به ما کمک میکرد .
🌳در حین دویدن و راه رفتن یکی دیگه از بچهها از ناحیه کتف و بازو مجروح شد ولی به هر سختی که وجود داشت به موقعیت اصلی برگشتیم.
🎤راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🍀
زنده باد یاد شهدا
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_نهم 🌳 زمانی که بند پوتین رو به پاهایش بستم مقد
🌹✨🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #عملیات_والفجر_۴
#قسمت_دهم
🌳اما درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت و نیروهای دلاور سپاهی و بسیجی با وجود خستگی و کمبود سلاح های مدرن، در برابر ارتش مجهز و مکانیزه عراق، آنچنان ایستادگی و مقاومتی از خود
نشان دادند که در تاریخ ماندگار شد.
🌳حماسه سازان عملیات والفجر چهار، در آن ارتفاعات سربه فلک کشیده و صعبالعبور، ارتش عراق را زمین گیر و شکست دادند و ارتفاعات آزاد شده بنامهای کانی مانگ او لری، پنجوین سور کوه و سوزن و شیارهای مارپیچ و مستحکم رو تصرف کردیم و تا عملیات والفجر ۹ که مکمل همین عملیات بود ایستادگی کردیم.
🌳درآن عملیات چند فروند جنگنده و بالگرد منهدم شد و یگانهای عراق از چهل تا صد درصد تار و مار شدند و صدها نیروی عراقی، اسیر و هزاران نیروی عراقی، کشته و زخمی شدند و مقادیر قابل توجهی توپ و نفربر و تانک و سلاح های سبک وسنگین به غنیمت درآمد و شهر مریوان و تعدادی از روستاها از زیر آتش توپخانه آنها درآمد.
🎤راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
✨شادی روح شهدای والامقام #عملیات_والفجر_۴، از بوستان محمدی دسته گل صلوات هدیه کنید 🌷🌹🌼🌸🌺
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🌹🌼🌸🌸
🌹💠🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
سلام علیکم
✨درد دلی است که باید گفت.......
🌹شهدا وصیت کردند به اطاعت از ولی، انشاءالله ما هم بشیم فدای سیدعلی
رفیقام رفتند و من تنها ماندم
من که کم نذاشتم ،ای شهیدان
چی میشد منم صدا میکردین😔
✨هر شب، عکسهای رفیقام و میبینم و دق میکنم
✨امشب از سردار شهیدی میگم که افتخار تیپ ویژه شهدا بود .
✨اسوه صبر و مقاومت بود و جوانمردی رو از مولایش امام علی (ع) آموخته بود
✨سرداری شجاع و بی باک و نترس که در عملیاتها شیر هم در برابرش خاضع بود 🌹
✨این سردار شهید کسی نبود مگر #سردار_شهید_صمد_بیلرام فرمانده گردان از تیپ ویژه شهدا.
🎙 راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
ادامه_دارد...
🌺
۱
زنده باد یاد شهدا
🌹💠🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 سلام علیکم ✨درد دلی است که باید گفت....... 🌹شهدا وصیت کردند به اطاعت از و
🌹💠🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #تصرف_ارتفاع_آلواتان
🌹 شهادت سردار گمنام #صمد_بیلرام🌷
#قسمت_اول
🌴 تصرف ارتفاع مشرف بر
دوراهی جنگل آلواتان در محور (جاده) پیرانشهر به سردشت که این ارتفاع اگر تسخیر میشد، ارتباط ضدانقلابها با عقبه
ضدانقلابیون منطقه بوکان قطع میشد و به همین منظور ضدانقلابها اهمیت خاصی رو برای این منطقه قائل بودند.
🌴ظهر بود. نیروهای تیپ رو برای توجیه عملیات تصرف ارتفاع #آلواتان در مسجد
پادگان جمع کردند.
🌴فرماندهی و تصرف ارتفاع رو به سردار شهید #صمد_بیلرام محول کردند
🌴گردان امام حسین (ع) یکی از گردانهای عملیاتی و هجومی بود که تحت فرماندهی شهید بیلرام بود .
🌴هوا بسیار سرد بود ما هم ناچار شدیم از لباسهای گرم بیشتر استفاده کنیم .
🌴گلوله و نارنجگ و جیره جنگی رو در کوله پشتی گذاشتیم. آماده شدیم و منتظر بودیم که دستور
حرکت رو بدهند تا اینکه نفربرها و تویوتاهای حامل تیربار و دوشکا حاضر شدند .
🎙 راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🌺
۲
زنده باد یاد شهدا
🌹💠🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #تصرف_ارتفاع_آلواتان 🌹 شهادت سردار گمنام #صمد_بیلرام🌷 #قسمت_اول 🌴
🌹💠🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #تصرف_ارتفاع_آلواتان
🌹 شهادت سردار گمنام #صمد_بیلرام🌷
#قسمت_دوم
🌴ساعت تقریبا یادم نیست. سرشب بود که مشغول روغنکاری و پاک کردن تیربار دوشکا شدیم. هوا بسیار سرد بود.
🌴آرام ،آرام از پادگان بیرون زدیم و از جاده خاکی کنار شهر پیرانشهر عبور کردیم. حدود بیست تا بیست و پنج کیلومتر تا محل مورد نظر فاصله داشتیم در جاده قرار گرفتیم.
🌴بچهها داخل نفربرها و تویوتاهای وانت، آرام دعا و نوحه میخواندند. حالات معنوی بچهها درآن لحظات بسیار دیدنی بود. به قول بر و بچههای جبهه، بیشتر بچهها
نور بالا میزدند .
🌴در طول راه شهید گرانقدر ستون رو بررسی میکرد. بنده هم پشت دوشکا بودم سرما تمام وجودم رو گرفته بود طوری بود که دسته آتش دوشکا که گرفته بودم، دستانم یخ کرده بود و باز نمیشد.
🌴وقتی که به یک یا دو کیلومتری محل عملیات رسیدیم، همه بچهها از خودروها و نفربرها پیاده
شدند تا بصورت پیاده و ستونی حرکت کنند .
🎙 راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🌺
۳
هدایت شده از زنده باد یاد شهدا
🌹💠🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #تصرف_ارتفاع_آلواتان
🌹 شهادت سردار گمنام #صمد_بیلرام🌷
#قسمت_دوم
🌴ساعت تقریبا یادم نیست. سرشب بود که مشغول روغنکاری و پاک کردن تیربار دوشکا شدیم. هوا بسیار سرد بود.
🌴آرام ،آرام از پادگان بیرون زدیم و از جاده خاکی کنار شهر پیرانشهر عبور کردیم. حدود بیست تا بیست و پنج کیلومتر تا محل مورد نظر فاصله داشتیم در جاده قرار گرفتیم.
🌴بچهها داخل نفربرها و تویوتاهای وانت، آرام دعا و نوحه میخواندند. حالات معنوی بچهها درآن لحظات بسیار دیدنی بود. به قول بر و بچههای جبهه، بیشتر بچهها
نور بالا میزدند .
🌴در طول راه شهید گرانقدر ستون رو بررسی میکرد. بنده هم پشت دوشکا بودم سرما تمام وجودم رو گرفته بود طوری بود که دسته آتش دوشکا که گرفته بودم، دستانم یخ کرده بود و باز نمیشد.
🌴وقتی که به یک یا دو کیلومتری محل عملیات رسیدیم، همه بچهها از خودروها و نفربرها پیاده
شدند تا بصورت پیاده و ستونی حرکت کنند .
🎙 راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🌺
۳
هدایت شده از زنده باد یاد شهدا
🌹💠🌹
#بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊
🔻 #تصرف_ارتفاع_آلواتان
🌹 شهادت سردار گمنام #صمد_بیلرام🌷
#قسمت_دوم
🌴ساعت تقریبا یادم نیست. سرشب بود که مشغول روغنکاری و پاک کردن تیربار دوشکا شدیم. هوا بسیار سرد بود.
🌴آرام ،آرام از پادگان بیرون زدیم و از جاده خاکی کنار شهر پیرانشهر عبور کردیم. حدود بیست تا بیست و پنج کیلومتر تا محل مورد نظر فاصله داشتیم در جاده قرار گرفتیم.
🌴بچهها داخل نفربرها و تویوتاهای وانت، آرام دعا و نوحه میخواندند. حالات معنوی بچهها درآن لحظات بسیار دیدنی بود. به قول بر و بچههای جبهه، بیشتر بچهها
نور بالا میزدند .
🌴در طول راه شهید گرانقدر ستون رو بررسی میکرد. بنده هم پشت دوشکا بودم سرما تمام وجودم رو گرفته بود طوری بود که دسته آتش دوشکا که گرفته بودم، دستانم یخ کرده بود و باز نمیشد.
🌴وقتی که به یک یا دو کیلومتری محل عملیات رسیدیم، همه بچهها از خودروها و نفربرها پیاده
شدند تا بصورت پیاده و ستونی حرکت کنند .
🎙 راوی: #جانباز_سرافراز
#حاج_یدالله_نویدی_مقدم
#ادامه_دارد...
🌺
۳