eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
3.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
68 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
🌏 قسمت سوم 🔻 آن دو ملک به صدای آسا که گویا زمین و آسمان را به لرزه آورده از جنازه پرسیدند: مَن ربک؟ (خدای تو کیست؟) و من از ترس و نه دل داشتم و نه زبان و فکر کردم که جنازه بی روح جواب اینها را نخواهد داد و الآن با این گرزها خواهند زد و قبر پر از آتش شود پس بهتر این است که من گویم. 🔻در دل متوسل شدم به علی‌ ابن‌ ابیطالب علیه‌السلام، چون او را بخوبی میشناسم او دادرس درماندگان است. به مجرد این ، قلبم قوت گرفت و زبانم باز شد و چون سکوتم طولانی شده بود آن دو ملک، عصبانی تر سؤال نمودند که خدا و معبود تو کیست؟ مثل اول نترسیدم و به صدای جواب گفتم که معبود من خدای یگانه بی همتاست. پس سؤال کردند: من نبیک (یعنی پیغمبر تو کیست؟) 🔻و در این هنگام تپش من کمتر و زبانم بازتر و صدایم کلفت تر گردیده جواب دادم پیغمبرم رسول خدا محمد بن عبدالله صلى الله علیه و اله است. آن دو ملک نیز غضبشان بالکل رفت و صورتشان گردید و از من هم آن ترس و وحشت نیز رفت پس سؤال نمودند از کتاب و قبله و امام و خلیفه رسول الله، جواب دادم من قرآن کریم و قبله ام کعبه است و ائمه را با حسب و نسب برایشان نام بردم. 🔻بعد از آن شنیدم که گفتند «نم نومة العروس» (مثل عروس در حجله بخواب) و رفتند و من با همان حال وخیم به رفتم و از آن اضطراب راحت شدم. پس از برهه ای که به حال آمدم و چشم باز نمودم خود را در مفروشی دیدم... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ➥
🌏 (قسمت بیست و نه) 🔻سفرمان دوباره آغاز شد چیزی نگذشت که به زمین رسیدیم، انسان هایی را دیدیم که به شکل سگ‌های متعفن بد شکل که بعضی چاق و بعضی لاغر بودند و صحرا پر از مرده بود که بوی گندش بلند بود و هر دسته از سگها در سر یک لاشه مرده در جنگ و جدال بودند و یکدیگر را می‌دریدند که مجال خوردن برای هیچکس نبود تا آن که همه از می افتادند و آن لاشه همان طور می‌ماند. 🔻دسته هایی بودند پر زور و سگهای را دور می‌ساختند و خود مشغول خوردن می‌شدند، تا چیزی هنوز نخورده، دیگران باز می آوردند بخاطر آن لاشه مرده یکدیگر را می دریدند و چون هر کدام به فکر خود بودند؛ دونفر با هم خوب نبودند و آن پر از سگ، و جنگ هفت لشکر برپا بود. إنما الدنيا جيفة وطالبها كلاب (دنیا مرداری است که خواهان آن سگ‌ها هستند.) 🔻و بعضی از آنها که این لاشه ها را می‌خوردند از دود و از پشت‌شان آتش بیرون می‌آمد و در خوردن تنها بودند زیرا به حالی گرفتار بودند که سگ‌های دیگر به نزدیک آنها نمی رفتند. گفت: اینها مال یتیم خواران و رشوه خوارانند. گفتم: هادی سفارش شده بود که ما دورتر از صحرای حرکت کنیم گویا راه را غلط نموده‌ایم گفت: اشتباه نکرده‌ایم. آب زیر برهوت است و سموم مهلک او به ما نمی‌رسد. از کنار حرص گذشتیم و رسیدیم به کنار زمین حسد. ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب