eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
3.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
68 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
┅┄「تنھامیان‌داعش. . .!♥️⃟🍓」┅┄ یک نگاهم به قامت غرق خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر می‌زد که اگر اینجا بود، دست دلم را می‌گرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود. جهت مقام امام مجتبی (علیه‌السلام) را پیدا نمی‌کردم، نفسی برای دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس می‌کردم به فریادمان برسد. می‌دانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی می‌شد به خانه برگردم؟ رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش می‌چرخید برای حال حلیه کافی بود و می‌ترسیدم مصیبت شهادت عباس، نفسش را بگیرد. عباس برای زن‌عمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و می‌دانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره می‌کند. یقین داشتم خبر حیدر جان‌شان را می‌گیرد و دل من به‌تنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا می‌زدم. نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آن‌ها را به درمانگاه آورد. قدم‌هایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمی‌شد چه می‌بینند و همین حیرت نگاه‌شان جانم را به آتش کشید. دیدن عباس بی‌دست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش می‌لرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش می‌شکست و می‌دیدم در حال جان دادن است. زن‌عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفس‌شان بند آمده بود. زن‌عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لب‌هایی که به‌سختی تکان می‌خورد حضرت زینب (علیهاالسلام) را صدا می‌زد. حلیه بین دستانم بال و پر می‌زد، هر چه نوازشش می‌کردم نفسش برنمی‌گشت و با همان نفس بریده التماسم می‌کرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!» و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و می‌دیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه می‌شکافد که چشمانش را با شانه‌ام می‌پوشاندم تا کمتر ببیند. هر روز شهر شاهد شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده می‌شدند یا از نبود غذا و دارو بی‌صدا جان می‌دادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه می‌کردند. می‌دانستم این روزِ روشن‌مان است و می‌ترسیدم از شب‌هایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپاره‌باران داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم. شب که شد ما زن‌ها دور اتاق کِز کرده و دیگر نامحرمی در میان نبود که از منتهای جان‌مان ناله می‌زدیم و گریه می‌کردیم. در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی می‌کردیم. همه برای عباس و عمو عزاداری می‌کردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم می‌سوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه خدا می‌بردم. آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظه‌ای از آتش تب خیس عرق می‌شدم و لحظه‌ای دیگر در گرمای ۴۵ درجه آمرلی طوری می‌لرزیدم که استخوان‌هایم یخ می‌زد. زن‌عمو همه را جمع می‌کرد تا دعای توسل بخوانیم و این توسل‌ها آخرین حلقه مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلی‌کوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند. حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند. دیگر حتی شیرخشکی که هلی‌کوپترها آورده بودند به کار یوسف نمی‌آمد و حالش طوری به هم می‌خورد که یک قطره آب از گلوی نازکش پایین نمی‌رفت. حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه می‌چرخید و کاری از دستش برنمی‌آمد که ناامیدانه ضجه می‌زد تا فرشته نجاتش رسید. خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفته‌اند هلی‌کوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به بغداد ببرند و یوسف و حلیه می‌توانستند بروند. حلیه دیگر قدم‌هایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلی‌کوپتر هزار بار جان کندم. زودتر از حلیه پای هلی‌کوپتر رسیدم و شنیدم رزمنده‌ای با خلبان بحث می‌کرد :«اگه داعش هلی‌کوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت می‌بری، چی میشه؟»... ‌‌···------------------···•♥️•···------------------··· به قلم: فاطمه ولی نژاد داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *قسمت 16* *دفتر امام جمعه* یک بار با محمدحسین در دفتر امام جمعه بودیم چند نفر از مسئولین شهر و استان نیز حضور داشتند محمدحسین کنار من نشسته بود و علیرغم جثه لاغرش بنیه قوی داشت رئیس شهربانی هم طرف دیگر من نشسته بود جلوی همه نوشابه گذاشتن محمدحسین سر انگشتش را گذاشت زیر نوشابه و با قاشق در آن را باز کرد صدای باز شدن در نوشابه توجه همه را جلب کرد رئیس شهربانی که کنار من بود با دیدن این صحنه خیلی تعجب کرد همین طور که نگاه می‌کرد دیدم او نیز دستش را به تقلید از محمد حسین زیر نوشابه گذاشت و قاشق را فشار داد و می‌خواست در آن را باز کند اما نمی‌توانست در همین موقع محمدحسین خندید گفت نه جانم هر کسی نمی‌تواند این کار را بکند باید حتما وارد باشید *حسین پسر غلامحسین* یک روز با محمد حسین به سمت آبادان می‌رفتیم عملیات بزرگی در پیش داشتیم چندتا از عملیات‌های قبلی با موفقیت انجام نشده بود و از طرفی آخرین عملیات ما هم لغو شده بود و من خیلی ناراحت بودم به محمدحسین گفتم چندتا عملیات انجام دادیم اما هیچکدام آنطور که باید موفقیت آمیز نبود به نظرم این هم مثل بقیه نتیجه ندهد گفت برای چی؟ گفتم چون این عملیات خیلی سخت است به همین دلیل بعید می‌دانم موفق شویم گفت اتفاقا ما در این عملیات موفق و پیروز می‌شویم گفتم محمد حسین دیوانه شدی؟ عملیات‌هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آن وقت در این یکی که اصلاً وضع فرق می‌کند و از همه سخت تر است موفق می‌شویم؟ خنده ای کرد و با همان تکیه کلام همیشگی‌اش گفت *حسین پسر غلامحسین به تو می گوید که ما در این عملیات پیروزیم* خوب میدانستم که او بی حساب حرف نمی‌زند حتماً از طریقی به چیزی که می گوید ایمان و اطمینان دارد گفتم یعنی چه؟ از کجا می‌دانی؟ گفت بالاخره خبر دارم گفتم خب از کجا خبر داری؟ گفت به من گفتند که ما پیروزیم پرسیدم کی به تو گفت؟ جواب داد *حضرت زینب سلام الله علیها* دوباره سوال کردم در خواب یا بیداری؟ با خنده جواب داد تو چه کار داری؟ فقط بدان بی‌بی به من گفت که *شما در این عملیات پیروز خواهید شد* و من به همین دلیل می‌گویم که قطعاً موفق می‌شویم هرچه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد نیازی هم نبود که توضیح بیشتری بدهد اطمینان او برایم کافی بود همانطور که گفتم همیشه به حرفی که می زد ایمان داشت و من هم به محمدحسین اطمینان داشتم وقتی که عملیات با موفقیت انجام شد یاد آنروز محمدحسین افتادم و از اینکه به او اطمینان کرده بودم خیلی خوشحال شدم عارفان که جام حق نوشیده‌اند رازها دانسته و پوشیده‌اند هرکه را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند *قطعه زمین* محمدحسین قطعه زمینی در کرمان داشت که پدرش به او بخشیده بود و به دلیل حضور در جبهه خیلی کم به آن سرکشی می‌کرد آخرین بار وقتی بعد از حدود یک سال به آنجا رفت در کمال تعجب دید که یک نفر زمین را ساخته و در آن ساکن شده است بعد از پرس و جو و تحقیق فهمید آن شخص یک نفر جهادی است قضیه را برای من تعریف کرد گفتم خوب برو شکایت کن و از طریق دادگاه پیگیر قضیه باش بالاخره هرچه باشد تو مدارکی داری و می توانی به حقت برسی گفت نه من نمی توانم این کار را بکنم او یک نفر جهادی است و حتماً نیازش از من بیشتر بوده است هرچند نباید چنین کاری می‌کرد و در زمین غصبی می‌نشست اما حالا که چنین کرده دلم نمی آید پایش را به دادگاه بکشم عیبی ندارد من زمین را بخشیدم و گذشت کردم اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد ادامه دارد... برگرفته از کتاب *حسین‌پسرغلامحسین* هدیه به روح بلند شهدا صلوات 💖 داستان حسین پسر غلامحسین https://eitaa.com/joinchat/1776877880C962befbd58 📚 (این کتاب زندگینامه و خاطراتی از شهید محمدحسین یوسف الهی است. کتاب حسین پسر غلامحسین، ضمن معرفی شهید محمدحسین یوسف الهی به رابطه سردار حاج قاسم اشاره دارد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 📚 إ علے پاشو دیگہ . امروز جمعست اسماء نزاشتے بخوابما . پوووفے کردم و گفتم:ببیـݧ علے مـݧ از دلت خبر دارم .میدونم کہ آرزوت بوده کہ برے الانم بخاطر مـݧ دارے ایـݧ حرفارو میزنے و خودتو میزنے بہ اوݧ راه باایـݧ کارات مـݧ بیشتر اذیت میشم پاشو ساکت رو بیار زیاد وقت نداریم چیزے نگفت.از جاش بلند شد و رفت سمت کمد ،درشو باز کردو یہ ساک نظامے بزرگ کہ لباس هاے نظامے داخلش بود و آورد بیروݧ ساک رو ازش گرفتم ولباس هارو خارج کردم . خوب علے وسایلے رو کہ احتیاج دارے و بیار کہ مرتب بزارم داخل ساک وسایل هارو مرتب گذاشتم. باورم نمیشد خودم داشتم وسایلشو جمع میکردم کہ راهیش کنم . علے ماماݧ اینا میدونـݧ؟؟؟ آره.ولے اونا خیالشوݧ راحتہ تو اجازه نمیدے کہ برم خبر ندارݧ کہ... حرفشو قطع کردم.اردلاݧ چے؟؟؟اونم میدونہ؟؟ سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد اخمے کردم و گفتم:پس فقط مـݧ نمیدونستم؟؟ چیزے نگفت . اسماء جمع کردݧ وسایل کہ تموم شد .پاشو ناهار بریم بیروݧ. ‌ قبول نکردم . امروز خودم برات غذا درست میکنم... ✍ ادامه دارد .... چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
‍ 🌷 – قسمت 1⃣7⃣ ✅ فصل شانزدهم 💥 وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد. بچه‌ها با خوشحالی می‌آمدند لباس‌هایشان را به ما نشان می‌دادند. با اسباب‌بازی‌هایشان بازی می‌کردند. بعد از ناهار هم آن‌قدر که خسته شده بودند، همان‌طور که اسباب‌بازی‌ها دستشان بود و لباس‌ها بالای سرشان، خوابشان برد. 💥 فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر می‌کردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بی‌حوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم. آبگوشتم را بار گذاشتم. بچه‌ها را بردم و شستم. حیاط را آب و جارو کردم. آشپزخانه را شستم و کابینت‌ها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود. 💥 برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در می‌خندید و می‌آمد. بچه‌ها دوره‌اش کردند و ریختند روی سر و کولش. توی هال که رسید، نشست، بچه‌ها را بغل کرد و بوسید و گفت: « به‌به قدم خانم! چه بوی خوبی راه انداخته‌ای. » خندیدم و گفتم: « آبگوشت لیمو است، که خیلی دوست داری. » بلند شد و گفت: « این‌قدر خوبی که امام رضا (ع) می‌طلبدت دیگر. » با تعجب نگاهش کردم. با ناباوری پرسیدم: « می‌خواهیم برویم مشهد؟! » 💥 همان‌طور که بچه‌ها را ناز و نوازش می‌کرد، گفت: « می‌خواهید بروید مشهد؟! » آمدم توی هال و گفتم: « تو را به خدا! اذیت نکن. راستش را بگو. » سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: « امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشته‌اند. رفتن ته‌و‌توی قضیه را درآوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم. » گفتم: « پس تو چی؟! » موهای سمیه را بوسید و گفت: « نه دیفگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانم‌هاست. باباها باید بمانند خانه. » گفتم: « نمی‌روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه‌ها بروم. » 💥 سمیه را زمین گذاشت و گفت: « اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه‌ام. اسمت را نوشته‌ام، باید بروی. برای روحیه‌ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می‌دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم. » گفتم: « شینا که نمی‌تواند بیاید. خودت که می‌دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می‌آید. آن‌وقت این همه راه! نه، شینا نه. » گفت: « پس می‌گویم مادرم باهات بیاید. این‌طوری دست‌تنها هم نیستی. » گفتم: « ولی چه خوب می‌شد خودت می‌آمدی. » گفت: « زیارت، سعادت و لیاقت می‌خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن. » گفتم: « شانس ما را می‌بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم. » یک‌دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: « راست می‌گویی‌ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من. » 💥 همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس‌ها از آن‌جا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود. خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین‌ها آماده شوند. 💥 خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: « خانم محمدی را جلوی در می‌خواهند. » سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در. صمد روی پله‌ها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: « چی شده؟! » گفت: « اول مژدگانی بده. » خندیدم و گفتم: « باشد. برایت سوغات می‌آورم. » آمد جلوتر و آهسته گفت: « این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش. » و همان‌طور که به شکمم نگاه می‌کرد، گفت: « اصلاً چه‌طور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدم‌خیر. » 💥 می‌دانست که از اسمم خوشم نمی‌آید. به همین خاطر بعضی وقت‌ها سربه‌سرم می‌گذاشت. گفتم: « اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟! » گفت: « اِسممان برای ماشین درآمده. » خوشحال شدم. گفتم: « مبارک باشد. ان‌شاءاللّه دفعه‌ی دیگر با ماشین خودمان می‌رویم مشهد. » دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: « الهی آمین. خدا خودش می‌داند چقدر دلم زیارت می‌خواهد. » ادامه دارد... ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
‍ 🌷 – قسمت 1⃣7⃣ ✅ فصل شانزدهم 💥 وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد. بچه‌ها با خوشحالی می‌آمدند لباس‌هایشان را به ما نشان می‌دادند. با اسباب‌بازی‌هایشان بازی می‌کردند. بعد از ناهار هم آن‌قدر که خسته شده بودند، همان‌طور که اسباب‌بازی‌ها دستشان بود و لباس‌ها بالای سرشان، خوابشان برد. 💥 فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر می‌کردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بی‌حوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم. آبگوشتم را بار گذاشتم. بچه‌ها را بردم و شستم. حیاط را آب و جارو کردم. آشپزخانه را شستم و کابینت‌ها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود. 💥 برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در می‌خندید و می‌آمد. بچه‌ها دوره‌اش کردند و ریختند روی سر و کولش. توی هال که رسید، نشست، بچه‌ها را بغل کرد و بوسید و گفت: « به‌به قدم خانم! چه بوی خوبی راه انداخته‌ای. » خندیدم و گفتم: « آبگوشت لیمو است، که خیلی دوست داری. » بلند شد و گفت: « این‌قدر خوبی که امام رضا (ع) می‌طلبدت دیگر. » با تعجب نگاهش کردم. با ناباوری پرسیدم: « می‌خواهیم برویم مشهد؟! » 💥 همان‌طور که بچه‌ها را ناز و نوازش می‌کرد، گفت: « می‌خواهید بروید مشهد؟! » آمدم توی هال و گفتم: « تو را به خدا! اذیت نکن. راستش را بگو. » سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: « امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشته‌اند. رفتن ته‌و‌توی قضیه را درآوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم. » گفتم: « پس تو چی؟! » موهای سمیه را بوسید و گفت: « نه دیفگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانم‌هاست. باباها باید بمانند خانه. » گفتم: « نمی‌روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه‌ها بروم. » 💥 سمیه را زمین گذاشت و گفت: « اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه‌ام. اسمت را نوشته‌ام، باید بروی. برای روحیه‌ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می‌دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم. » گفتم: « شینا که نمی‌تواند بیاید. خودت که می‌دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می‌آید. آن‌وقت این همه راه! نه، شینا نه. » گفت: « پس می‌گویم مادرم باهات بیاید. این‌طوری دست‌تنها هم نیستی. » گفتم: « ولی چه خوب می‌شد خودت می‌آمدی. » گفت: « زیارت، سعادت و لیاقت می‌خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن. » گفتم: « شانس ما را می‌بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم. » یک‌دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: « راست می‌گویی‌ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من. » 💥 همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس‌ها از آن‌جا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود. خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین‌ها آماده شوند. 💥 خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: « خانم محمدی را جلوی در می‌خواهند. » سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در. صمد روی پله‌ها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: « چی شده؟! » گفت: « اول مژدگانی بده. » خندیدم و گفتم: « باشد. برایت سوغات می‌آورم. » آمد جلوتر و آهسته گفت: « این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش. » و همان‌طور که به شکمم نگاه می‌کرد، گفت: « اصلاً چه‌طور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدم‌خیر. » 💥 می‌دانست که از اسمم خوشم نمی‌آید. به همین خاطر بعضی وقت‌ها سربه‌سرم می‌گذاشت. گفتم: « اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟! » گفت: « اِسممان برای ماشین درآمده. » خوشحال شدم. گفتم: « مبارک باشد. ان‌شاءاللّه دفعه‌ی دیگر با ماشین خودمان می‌رویم مشهد. » دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: « الهی آمین. خدا خودش می‌داند چقدر دلم زیارت می‌خواهد. » ادامه دارد... ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜 ✨ ✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 بالاخره رسیدیم به جایی که اتوبوس ها🚌 بودنختو و بچه ها مشغول غذا خوردن🍝. آقاسید بهم گفت پشت سرش برم و رسیدیم دم غذا خوری خانم ها. آقاسید همونطور که سرش پایین بود صدا زد زهرا خانم؟! یه دیقه لطف میکنید؟! یه خانم چادری که روسریش هم با چفیه بود جلو اومد و آقاسید بهش گفت: براتون مسافر جدید آوردم. بله بله..همون خانمی که جامونده بود...بفرمایین خانمم😊 نمیدونم چرا ولی از همین نگاه اول از زهرا بدم اومده بود😕 شاید به خاطر این بود که آقاسید ایشونو به اسم کوچیک صدا کرده بود و منو حتی نگاهم نمیکرد😏 محیط خیلی برام غریبه بود همه دخترا چادری و من فقط با مانتو و مقنعه دانشگاه دلم میخواست به آقاسید بگم تا خود مشهد به جای اتوبوس با شما میام به جای اینا🚶 بعد از شام تو ماشین نشستیم که دیدم جام جلوی اتوبوس و پیش یه دختر محجبه ی ریزه میزست .اتوبوس که راه افتاد خوابم نمیگرفت. گوشیمو📱 درآوردم و شروع کردم به چک کردن اینستاگرامم و خوندن پی ام هام. حوصله جواب دادن به هیچ کدومو نداشتم. دیدم دختره از جیبش تسبیح در آورد و داشت ذکر میگفت. با تعجب😳 به صورتش نگاه کردم که دیدم داره بهم لبخند میزنه از صورتش معلوم بود دختر معصوم و پاکیه و ازش یکم خوشم اومد.🙂 -خانمی اسمت چیه؟! -کوچیک شما سمانه -به به چه اسم قشنگی هم داری. -اسم شما چیه گلم؟! -بزرگ شما ریحانه -خیلی خوشحالم از اینکه باهات همسفرم -اما من ناراحتم -ااااا..خدا نکنه .چرا عزیزم؟ -اخه چیه نه حرفی نه چیزی فقط داری تسبیح میزنی.مسجد نشستی مگه؟ -خوب عزیزم گفتم شاید میخوای راحت باشی باهات صحبتی نکردم. منو اینجوری نبین بخوام حرف بزنم مختو میخورم ها -یا خدا. عجب غلطی کردیم پس...همون تسبیحتو بزن شما -حالا چه ذکری میگفتی؟! -داشتم الحمدلله میگفتم. -همون خدایا شکرت خودمون دیگه؟! -اره -خوب چرا چند بار میگی؟!یه بار بگی خدا نمیشنوه؟؟ -چرا عزیزم. نگفته هم خدا میشنوه. اینکه چند بار میگیم برا اینه که قلبم♥️ با این ذکر خو بگیره. -آهااان..نفهمیدم چی گفتی ولی قشنگ بود -و شروع کردیم به صحبت با هم و فهمیدم سمانه مسئول فرهنگیه بسیجه و یک سالم از من کوچیک تره ولی خیلی خوش برخورد و خوب بود. نصف شبی صدای خندمون😅 یهو خیلی بلند شد که زهرا اومد پیشمون. ادامه دارد...🍃 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 ارتباط با ادمین؛ @valayat ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌴بسم الله الرحمن الرحیم 🌴 💥💥چله زیارت عاشورا 💥💥 لیست اول ☀️ شروع چله⬅️ ۲۰ خرداد تا اول محرم ☀️ به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج) سلامتی سربازان گمنام و مرز داران غیور افزایش رزق و روزی - رفع مشکلات مالی ، کاری ، مسکن ازدواج و هدایت جوانان- اولاد صالح دار شدن بی اولادها - ایجاد محبت بین زوجین- ادای قرض- شفای تمام مریضها مخصوصا مریضای مد نظر شما و گشایش در کارهای اعضای محترم - رفع بلا و مصیبت از همه علی الخصوص مردم عزیز کشورمون 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 ۱_خانم مریم رکنی، ۲_خانم برزگر، ۳_خانم زینب زنگنه، ۴_خانم مرضیه خوشرو ۵_خانم فاطمه اسلامی ۶_خانم گلستانی ۷_خانم مریم فقیه ۸_خانم بیگی ۹_ خانم جاوری ۱۰_خانم فهیمه مصیبی ۱۱_خانم صدیقه دهقان ۱۲_خانم عسگری ۱۳_خانم صدیقی ۱۴_به نیابت مرحوم مجید دورودیان ۱۵_به نیابت مرحوم حاج محمد دورودیان ۱۶_خانم الهام اسدی ۱۷_خانم سمیه خدامی ۱۸_خانم رستمی ۱۹_خانم زهرا فروغی ۲۰_خانم پرنا ۲۱_خانم مرجان آبشرینی ۲۲_خانم یاسمین دورقی ۲۳_خانم رفیعی ۲۴_خانم عباسی ۲۵_خانم وریجی ۲۶_خانم شریفی ۲۷_خانم نرگس معطری ۲۸_خانم دبستانی ۲۹_ خانم فریده اذری ۳۰- خانم زهرا قاسمی ۳۱_خانم سوری ۳۲_خانم محبوبه قاسم پور ۳۳_خانم پور عرب ۳۴_خانم زینب علیزاده فر ۳۵_خانم فریبا سلطانی ۳۶_خانم مریم کریمی ۳۷_خانم ام البنین ۳۸_خانم معصومه رامندی ۳۹_خانم محبوبه انصاری ۴۰_خانم آقاجانی 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ ⛳️طرح چله زیارت عاشورا https://eitaa.com/joinchat/2071986607C0c3444224b 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ ⛳️قرائت زیارت عاشورا و دعای علقمه روزانه https://eitaa.com/joinchat/4105044249Ce2c71b7b16 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ : 🌴 بسم الله الرحمن الرحیم 🌴 💥💥چله ترک گناه زیارت عاشورا 💥💥 لیست دوم ☀️ شروع چله⬅️ ۲۰ خرداد تا اول محرم ☀️ به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج) سلامتی سربازان گمنام و مرز داران غیور افزایش رزق و روزی - رفع مشکلات مالی ، کاری ، مسکن ازدواج و هدایت جوانان- اولاد صالح دار شدن بی اولادها - ایجاد محبت بین زوجین- ادای قرض- شفای تمام مریضها مخصوصا مریضای مد نظر شما و گشایش در کارهای اعضای محترم - رفع بلا و مصیبت از همه علی الخصوص مردم عزیز کشورمون 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 ۱_خانم طیبه خسروی ۲_خانم فضه تیموری بنان ۳_به نیابت سید میلاد ۴_خانم نصیری ۵_خانم مهری عبدی ۶_زکیه خانم ۷_خانم سعیده موسوی ۸_خانم سکینه دهقان ۹_خانم فرجزاده ۱۰_خانم ریاحی ۱۱_خانم شیرازی ۱۲_خانم جعفری ۱۳_خانم سلیمانی فر ۱۴_خانم جهرمی ۱۵_خانم باقری ۱۶_خانم زینب صالحی ۱۷_پاینده ۱۸_به نیابت از احمد شفیعی ۱۹_یوسفی به نیابت از شهید صفری ۲۰_خانم مرجان آبشیرینی ۲۱_به نیابت از قاسم فرشچیان ۲۲_اکبری ۲۳_دبیری ۲۴_لله گانی به نیابت از شهید هادی ۲۵_خانم ملک ۲۶_خانم بهناز کمال ۲۷_خانم زیبا فقیهی ۲۸_خانم مائده صفدریان ۲۹_خانم پور احمدی ۳۰_مرحوم پوریا ملک محمدی ۳۱_خانم زینب رضایی ۳۲_خانم فاطمه امینی ۳۳_خانم زهرا عابدینی ۳۴_خانم رضوانه کندری ۳۵_خانم فاطمه اقا خانی ۳۶_خانم رضاییان ۳۷_خانم معصومه حسینی ۳۸_خانم معصومه هاشمی ۳۹_خانم امینی ۴۰_خانم خدادادی
🥱بـــــرنـامـه همیـشـگـی قـبـل خـوابـمون🥱 💥زیـاد وقـتت رو نمیـگیـــره حتـما انجـام بـده 🧶آداب قبـــل از خواب🧶 1⃣قبل از خواب وضــــو بگیریم 👈 ثواب شب زنده داری 2⃣تلاوت آیه الکرسی 3⃣تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده : 34 بار الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحان الله 4⃣ ﺧﺘـــــﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید. 5⃣ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿــــــﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم: ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻ‌َﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ 6⃣ ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم : ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ. 7⃣ﺣـــــﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤـــﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم: ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻ‌ﺍِﻟﻪَﺍِﻻ‌َّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ. 8⃣ تلاوت 👈معوذتین (سوره ناس و فلق) 9⃣آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح 🔹 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف 🔟سوره ى تكاثر ایمنـی از عذاب قبر 🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ🔹حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ🔹 كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ🔹 لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ🔹 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ🔹 ثُمَّ لَتُسْأَلُونَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ 1⃣1⃣ثواب ۳ بار تلاوت👇 برابر با خواندن ۱۰۰۰رکعت نماز یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ 2⃣1⃣ پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» را در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421) 🔹{آل عمران آیه «۱۸»} : 🔹شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 😴 🧕🏻اعمال قبل از خواب هرشب🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺اعمال قبل از خواب هر شب،پیمان شبانه https://eitaa.com/joinchat/3666149654Cefb22073ff ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄
*🌸نماز یک شنبه ماه ذی القعده🌸* 🌸براي روز يكشنبه ماه ذی القعده نمازی با فضيلت بسيار از رسول خدا (صلی الله عليه و آله) روايت شده است. *🍃كيفيت آن نماز چنين است، روز يكشنبه غسل بجا آورد، و وضو بگيرد، و چهار ركعت نماز بخواند( دوتا ۲رکعتی)، در هر ركعت* 👇 *🌷سوره حمد را يك مرتبه* *🌻سوره توحيد را سه مرتبه، و* *🍂سوره فلق را يك مرتبه،* *💦و سوره ناس را يك مرتبه* *🍃بخواند، و پس از نماز هفتاد مرتبه ۷۰ مرتبه اسغفار كند( استغفرالله ربی واتوب الیه)* *🌺وبعد از آن یکبار بگوید* *"لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظم" بعد از آن بگویید*" *🌻يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ أَنْتَ* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 *🌷مختصر فضيلت آن اين است كه، هركه آن را بجا آورد،* *توبه اش پذيرفته حق،* *و گناهش آمرزيده مي شود،* *و طلبكاران او در قيامت از وی راضی گردند، و با ايمان از دنيا برود، و ايمانش از او گرفته نشود، و قبرش وسيع و نورانی گردد، و پدر و مادرش از او راضی شوند، و آمرزش حق نصيب پدر و مادر و فرزندان و نژاد او گردد، و روزی او توسعه يابد، و فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا كند، و جانش را به آسانی بستاند.* مرجع: مفاتیح الجنان التماس دعا 🙏🙏🏻 *🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻* ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸‌اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌸 🌺🌴☀️ نماز ☀️🌴🌺 🌴🦋🍃🦋🍀🌲🌿 ╭━🍃❀🌺❀🍃━╮ 🌼گروه یاوران نماز،اهتمام نماز اول وقت https://eitaa.com/joinchat/1505689863C2705f0c9fd کانال یاوران نماز https://eitaa.com/joinchat/1501626631Cc133278b90 ارتباط با ادمین: @valayat🌼 ╰━🍃❀🌺❀🍃━╯
چله تا محرم روز دوم خواندن زیارت عاشورا و رفاقت با حسین زهرا و نزدیک شدن به مهدی زهرا و گناه نکردن 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ ⛳️طرح چله زیارت عاشورا https://eitaa.com/joinchat/2071986607C0c3444224b 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ ⛳️قرائت زیارت عاشورا و دعای علقمه روزانه https://eitaa.com/joinchat/4105044249Ce2c71b7b16 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️
🔰 برنامه چله نماز شب : قضاء نماز شب👇 🌸شب بیست‌و یکم : هدیه به حضرت آمنه سلام الله علیها قضاء نماز شب👆 ✅گروه نماز شب https://eitaa.com/joinchat/1432748305Cce177ec2d5 ✅کانال نماز شب https://eitaa.com/joinchat/2800288171Ce6398a910b ❇️ارتباط با ادمین؛ @valayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖یارانِ عجل الله فرجه 🌹عزیزان خوش ذوق برای خواندن نماز قضا ؛دفترچه🗒️ آماده کردی🤔 قرار شد خیلی آهسته و پیوسته نماز قضاهامون رو بخونیم 📋با برنامه ما همراه باشید شنبه = قضای یک نماز صبح یکشنبه =قضای یک نمازظهر🌹 دوشنبه=قضای یک نمازعصر سه شنبه=قضای یک نمازمغرب چهارشنبه=قضای یک نمازعشاء پنج شنبه= جامانده در هفته یا نماز والدین یا نماز آیات 🍃🌷🍃______🍃🌷🍃 ‼️طرح خواندن نماز قضا ‼️ عزیز دل یکشنبه ها قراره یه قضای نماز ظهر به جا بیاریم . باماهمراه باش خیلی وقت نمیبره😌 💚💛💚؛ طرح نماز قضا بخوانیم https://eitaa.com/joinchat/2827747608C92fadad882
💖یارانِ عجل الله فرجه 🌹عزیزان خوش ذوق برای خواندن نماز قضا ؛دفترچه🗒️ آماده کردی🤔 قرار شد خیلی آهسته و پیوسته نماز قضاهامون رو بخونیم 📋با برنامه ما همراه باشید شنبه = قضای یک نماز صبح یکشنبه =قضای یک نمازظهر🌹 دوشنبه=قضای یک نمازعصر سه شنبه=قضای یک نمازمغرب چهارشنبه=قضای یک نمازعشاء پنج شنبه= جامانده در هفته یا نماز والدین یا نماز آیات 🍃🌷🍃______🍃🌷🍃 ‼️طرح خواندن نماز قضا ‼️ عزیز دل یکشنبه ها قراره یه قضای نماز ظهر به جا بیاریم . باماهمراه باش خیلی وقت نمیبره😌 💚💛💚؛ طرح نماز قضا بخوانیم https://eitaa.com/joinchat/2827747608C92fadad882
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺بسته خیرات اموات امروز یکشنبه اول ماه ذی القعده🌺 دوستان و سروران گرامی برای رهایی از شر شیاطین و فتنه هایی که کشور عزیزمون رو در بر گرفته تلاوت سوره ی فلق رو فراموش نکنید که کلید حل مشکلات فقط و فقط خود قرآن است و لاغیر اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم 📖📖📖📖📖📖 قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ (ای پیامبر) بگو: «به پروردگار سپیده دم پناه می برم, 📖📖📖📖📖📖 مِن شَرِّ مَا خَلَقَ از شر تمام آنچه آفریده است, 📖📖📖📖📖📖 وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ واز شر تاریکی شب, آنگاه که همه جا را فراگیرد. 📖📖📖📖📖📖 وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ واز شر (زنان جادوگر) که با افسون در گره ها می دمند. 📖📖📖📖📖📖 وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ واز شر حسود آنگاه که حسد ورزد». 📖📖📖📖📖📖 🌺 سوره الفاتحه🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۱﴾✨ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۲﴾ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿۳﴾ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿۴﴾إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿۵﴾ اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿۶﴾ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿۷ 🌺سوره توحید🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم✨ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١) اللَّهُ الصَّمَدُ (٢) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (٣) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (۴ 🌺سورة الناس 🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم✨ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿١﴾ مَلِکِ النَّاس ِ﴿٢﴾ إلَهِ النَّاسِ ﴿٣﴾ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤﴾ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿٥﴾ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ﴿٦﴾ 🌺 سورة الفلق 🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم✨ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿١﴾ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿٢﴾ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿٣﴾ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿٤﴾ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿٥ 🌺 سوره کافرون🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ✨ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ﴿۱﴾ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۲﴾وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۳﴾ وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿۴﴾ وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۵﴾لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ ﴿۶﴾ 🌺 سوره نصر 🌺 ✨بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ✨ إِذَا جَاءَ نَصْرُ‌ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَ‌أَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ وَاسْتَغْفِرْ‌هُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾ 🌺 سورة الکوثر 🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم✨ إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ ﴿٣﴾ 🌺 سوره عصر 🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨ وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقّ ِ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾ 🌺سوره التکاثر 🌺 ✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم ✨ أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾ 🌺 سوره قدر 🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم✨ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾🍃 🌹 🌹 صدق الله العلي العظيم گروه خیرات برای اموات https://eitaa.com/joinchat/2945581308C8c77f6bb68 در این گروه روزانه، دو روز یک بار، هفتگی به یاد امواتتون افتادید ازش به نام یاد کنید تا لیستی از اموات تهیه شود و به یادشون قرائت قران، ادعیه و اذکار کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☫﷽☫ــــــــــــــــــ 🦋 ذڪرِ روزانه 🦋 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📗تفسیر 📖هـرروز انس با قرآن مجید💚 ❀‏ موضوع ❀‏ 🔷انتخابی واختیاری بودن ایمان ـــــــــــــــــــــــــــ🌹_ 📖❀‏ سوره الشعراء/ آیہ (٤) اَعُوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖمْ بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖمِ 🔺«٤» ﺇِﻥ ﻧَّﺸَﺄْ ﻧُﻨَﺰِّﻝْ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣِّﻦَ ﺍﻟﺴَّﻤَﺂءِ ﺁﻳَﺔً ﻓَﻈَﻠَّﺖْ ﺃَﻋْﻨَﺎﻗُﻬُﻢْ ﻟَﻬَﺎ ﺧَﺎﺿِﻌِﻴﻦَ 🔻ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﻭﺁﻭﺭﻳﻢ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ، ﮔﺮﺩﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺧﺎﺿﻊ ﮔﺮﺩﺩ (ﻭﺑﺎ ﺍﻛﺮﺍﻩ ﻭﺍﺟﺒﺎﺭ ﻣﺆﻣﻦ ﺷﻮﻧﺪ، ﺍﻣّﺎ ﺳﻨّﺖ ﺍﻟﻬﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ) 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 🔍❀‏ تفسیرنور ❀‏🔎 ـــــــــــــــــــــــــــ🌹_ 🔹✍🏻ﭘﻴﺎم ﻫﺎ👇 ١- ﺳﻨّﺖ ﻭ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻭ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺩم ﺍﺳﺖ. «ﺍِﻥ ﻧﺸﺄ» ٢- ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻟﻬﻲ، ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭﺡ ﺍﺳﺖ. «ﻟﻌﻠّﻚ ﺑﺎﺧﻊ... ﺍِﻥ ﻧﺸﺄ» ٣- ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﻱ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭﻱ. «ﻓﻈﻠّﺖ ﺍﻋﻨﺎﻗﻬﻢ ﻟﻬﺎ ﺧﺎﺿﻌﻴﻦ» 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 🔹❀‏ حدیث روز 🔹❀‏ ـــــــــــــــــــــــــــ🌹_ 🕋ِرسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : 🔺لا يَستَقيمُ إيمانُ عَبدٍ حَتّى يَستَقيمَ قَلبُهُ و لا يَستَقيمُ قَلبُهُ حَتّى يَستَقيمَ لِسانُهُ ؛ 🔻ايمان بنده راست نشود ، مگر آن كه دلش راست شود ، و دلش راست نشود ، مگر آن كه زبانش راست شود . 📚✍🏻نهج البلاغة ، خطبه 176 . 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 🗓️ امروز:یکشنبہ ☀️۲۱/خرداد/١٤٠٢/٠٣   🌙۲۲/‌ذیالقعده/١٤٤٤/۱۱        2023/06/11🌲 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 📿❀‏ذڪـرِ روز ـــــــــــــــــــــــــــ🌹 📿یا ذالجلال والاکرام(۱۰۰ مرتبه)  ای صاحب جلال و بزرگواری ذکرخاص روز یکشنبه 💠 ایاک نعبد وایاک نستعین( ۱۰۰۰ مرتبه) 🔷🔸ذکر روز یک شنبه موجب فتح و نصرت می شود. ذکر روز یکشنبه به اسم 🌹امیرالمومنین(عليه‌السلام) و 🌹حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) است. روایت شده که در این روز زیارت حضرت امیرالمؤمنین (عليه‌السلام) و زیارت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) خوانده شود. 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ 🤲*اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَامهاوبَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ 🚩🌥️ هـر روز صبح به رسم ادب و ارادت 🤚🏻 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن:🚩 🚩اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅🌺 ༅࿐✾🌸 ⭐💫⭐💫⭐💫⭐ لطفابانشر ذڪرروزانه درثواب آن شریک باشید... 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ🍃🌷 لینک دعوت ذکر روزانه؛ https://eitaa.com/joinchat/4251713812Cff1b3d5557 ╰═• ꧁▒⃟✿⃟ ꧂•═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️برنامه عبادی روزانه هر کسی به حَسَبَ وقت و فرصتی که دارد،این اعمال و یا بخشی از آن را انجام دهد که خیلی دارای آثار و برکات است-همراه با صوت و متن دعا(روی جملات آبی کلیک کنید) خواندن زیارت آقا امام زمان علیه السلام بعد از نماز صبح خواندن دعای عهد خواندن دعای اللهم ادفع عن ولیک....(دعا برای امام زمان علیه السلام)این دعا در مفاتیح بعد از دعای عهد آمده استخواندن زیارت ال یاسین و اهداءثواب آن به آقا امام زمان علیه السلام، متن در لینک زیر خواندن سوره یس و اهداءثواب آن به آقا امام زمان علیه السلام، متن در لینک زیر👇 https://erfan.ir/m983 خواندن زیارت عاشورا سوره واقعه سلام دادن به ائمه، اذکار روح بخش ✅ بسته خیرات اموات ✅ خواندن نماز وحشت شبانه ✅ خواندن قران جهت اموات ✅ خواندن نماز قضای خود و امواتاعمال عبادی روز یکشنبه 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 ⭐💫⭐💫⭐💫⭐ لطفابانشر ذڪرروزانه درثواب آن شریک باشید... 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ🍃🌷 لینک دعوت ذکر روزانه؛ https://eitaa.com/joinchat/4251713812Cff1b3d5557
       👇تقویم نجومی یکشنبه👇      👇👇👇کانال عمومی👇👇👇                (تقویم همسران) ⬅️ اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی. ✴️ یکشنبه 👈21 خرداد/جوزا 1402 👈22 ذی القعده 1444👈 11 ژوئن 2023 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است : ✅خرید و فروش ✅شکار و صید و دام گذاری ✅دیدار با مسولین ✅تجارت و داد وستد ✅و مسافرت خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و تقویم هر روز را دریافت نمایید. 👼 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و خوش قدم و محبوب است ✈️ مسافرت:مسافرت خوب و با سلامتی همراه است. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز :قمر در برج حوت است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است : ✳️آغاز درمان ✳️افتتاح شغل ✳️بذر پاشی ✳️از شیر گرفتن کودک ✳️دادن سفارشات تجاری ✳️و آغاز اموزش خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: فرزند به قسمت و روزی خود راضی باشد. ⚫️ طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی است 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث قوت دل می شود 😴😴تعبیر خواب. خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 23 سوره مبارکه " مومنون " است. و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم ... و چنین استفاده میشود که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند ان شاءالله. و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 📚 منابع مطالب کتاب تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 📅تقویم نجومی ۱۴٠۲ و مناسبات https://eitaa.com/joinchat/1675821243C4bea862bd8 🌹ارتباط با ادمین: @valayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز : شمسی: یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ هجری شمسی میلادی Sunday 11 june 2023 قمری: الأحد ۲۲ ذی القعده ۱۴۴۴ 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام 🔸عصمة الله الكبری حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها 💠 اذکار روز: 👈صد مرتبه یا ذَالجَلالِ و الاِکرام تا به فتح و نصرت برسی 🙏بارالها در فرج حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تعجیل فرما و گره از مشکلات همه مردم باز کن ✅تقویم روز: مناسبت خاصی ثبت نشده است 🗓 روز شمار تاریخ: ◼️⏳۰۱ روز تا سالروز شهادت حضرت امام رضا علیه السلام به روایتی(۲۰۲ ه ق) ☀️⏳۰۳ روز مانده به دحوالارض ، حرکت حضرت امام رضا علیه السلام از مدینه به خراسان(۲۰۰ه ق) ◼️⏳۰۸ روز تا سالروز شهادت حضرت امام محمد تقی علیه السلام(۲۲۰ه ق) 💐⏳۰۹ روز تا سالروز فرخنده ازدواج حضرت امیرالمؤمنین علی عليه السّلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها(۲ه ق) 🇮🇷🌹 ۱۳ روز تا چهل و سومین ۳۳ گرانقدر روستای گرمن (حفظه الله) 📣 💦 کاش همه دست به دست هم بدیم در مصرف آب صرفه جویی کنیم که حق یه سری ها ضایع نشه 💦 ✅ التماس دعای فرج 🔗 🔗 ➖➖🔴 —---------- 🇮🇷 كانال تقویم شیعه 📡 https://eitaa.com/joinchat/457310487C2a9ac724ac