🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_یوسف علیه السلام #قسمت_شصت_و_سوم
🔹 حضرت یعقوب علیه السّلام و فراقی جانسوز«۲»🔹
روزگار بر همین منوال می گذشت تا اینکه روزی یکی از فرزندان یعقوب به خلوتگاه پدر راه یافت و متوجه شد که او پس از اینکه نماز و دعای خویش را به پایان رساند، به ناله و زاری پرداخت و سیلاب اشک بر گونه های او جاری گشت و در همان حال مرتب نام یوسف و بنیامین را بر زبان می راند و با ناله های جانکاه و اندوه فراوان می گفت: ای دریغ از یوسف!
او با مشاهده این صحنه متأثر شد و سپس برادران خویش را فراخواند تا شاهد رنج و درد پدر باشند. یکی از فرزندان یعقوب گفت: پدرجان! تو رسول گرامی و پیغمبر بزرگواری هستی، وحی به تو نازل می گردد، ما هدایت و ایمان را از تو می آموزیم و به خود اجازه نمی دهیم شما را راهنمایی کنیم، ولی چرا این همه بی تابی می کنی، آخر خود را هلاک خواهی کرد. چرا غم و اندوه را بر خود مستولی ساختی و خود را در آن غرق نموده ای؟! سیل اشکهای جاری تو در این مدت فروغ چشمانت را ربوده و نور دیده و صحت خود را از دست داده ای؟! چرا دست از این آه و ناله بر نمی داری؟! به خدا سوگند، آن قدر که تو در فراق یوسف بی تابی می کنی، خود را گرفتار بیماری یا تسلیم مرگ می سازی.
یعقوب در پاسخ به اعتراض فرزندان گفت: سرزنش شما، ناراحتی مرا افزایش می دهد و درد قلب مرا تشدید می کند. غیر ممکن است که بدون دیدار یوسف اندوه من برطرف و اشک چشمم خشک شود.
گرچه شما ادعا می کنید یوسف را گرگ خورده و مرگ او را در ربوده است، ولی من یقین دارم که او زنده است و در زیر این آسمان نیلگون از لذت حیات برخوردار است.
من این مطلب را در قلب خود احساس می کنم و آن را از وحی دل و مژده ضمیر خود یافته ام، اما نمی دانم که یوسف در کدام سرزمین زندگی می کند و از چه مسیری رفته است و همین امر است که اندوه مرا دوچندان می کند و غصه های مرا دامن می زند.
اگر شما تصمیم گرفته اید که مرا از غم فراق او برهانید و لباس سختی و محنت را از تن من خارج سازید، سزاوار است که در زمین جستجو کنید تا یوسف و برادرش را پیدا کنید و در این راه باید با صبر و پشتکار و بدون یأس و ناامیدی از رحمت خدا به کار خود ادامه دهید، «زیرا کسی غیر از قوم کافران از رحمت خدا مأیوس نیست».
برادران یوسف در اعماق قلب خود نظر پدر را تصدیق می کردند و با رأی او موافق بودند، زیرا خود یوسف را در چاه انداختند و او را در بیابان رها کردند و بازگشتند، بعید نیست که از چاه بیرون آمده و از مرگ نجات یافته باشد. ولی اکنون او کجا است؟ در چه سرزمینی و در کدام وادی بسر می برد؟ زمین خدا پهناور است، کجا را به دنبال او بگردند؟
فرزندان یعقوب از یافتن یوسف ناامید بودند ولی جایگاه بنیامین را می دانند. پس به این فکر افتادند که نزد عزیز مصر بروند و از درخواست بخشش کنند و به وی متوسل گردند، شاید بنیامین را به پدرشان بازگردانند و مقداری از اندوه پدر را تسکین دهند و با نجات بنیامین سوز غمش را فرو نشانند.
#حضرت_یعقوب_علیه_السّلام_و_فراقی_جانسوز
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═