🌺 زندگی قرآنی 🌺
🌿🌿 #قصههای_قرآنی قصه های مربوط به: #حضرت_آدم علیه السلام #قسمت_سوم 🔹خودخواهى ابليس🔹 شيطان كه در
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_آدم علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹بهشت حضرت آدم(ع)🔹
پس از آنکه خدا ابلیس را عقاب نمود و او را از نعمت خود محروم ساخت، متوجه آدم گردیده او و همسرش را وارد بهشت ساخت و به او وحی کرد که نعمتی که به تو عطا کرده ام بخاطر داشته باش، زیرا من تو را به فطرت بدیعی خلق کردم و به اراده خود، تو را مخلوقی تمام عیار نمودم، از روح خود در تو دمیدم و فرشتگان خود را به سجده تو واداشتم و پرتوی از نور علم خود را به تو افاضه کردم.
ای آدم، ابلیس را بخاطر تو از رحمت خود محروم ساختم و آنگاه که از فرمان من سرپیچی کرد لعنش کردم. خانه ابدی بهشت است و این منزل جاوید را جایگاه و مکان تو قرار دادم، اگر اطاعت فرمان کردی، پاداشت را نیکو می دهم و در این بهشت تو را تا ابد نگاه میدارم، ولی اگر نافرمانی مرا نمودی تو را از خانه ام اخراج می کنم و با آتش خویش تو را عذاب خواهم کرد، به خاطر بسپار! این ابلیس دشمن تو و همسرت است، از مکر او برحذر باش تا از بهشت رانده نشوی.
خدا به آدم و همسرش اجازه داد که در امنیت کامل از خوراکیهای بهشت استفاده کنند و آنان را در چیدن هر میوه ای که میل داشتند آزاد گذاشت و تنها از آنان خواست که در بین آن همه نعمت، از میوه یک درخت صرف نظر کنند.
برای اینکه هیچگونه ابهامی درباره این درخت باقی نماند و در شناسایی آن تردیدی نباشد، خداوند به درخت ممنوع اشاره و آن را مشخص کرد تا هرگونه شبهه که ممکن است به ذهن آدم و همسرش راه یابد برطرف گردد و مجددا به آنان هشدار داد که اگر به این درخت نزدیک شوید و یا از محصول آن بچینید، در زمره ستمگران قرار می گیرید، و در عوض به آنان وعده داد که اگر از این درخت ممنوع صرف نظر کردید «وسایل آسایش و تنعم شما فراهم است و در بهشت، گرسنگی، برهنگی، تشنگی و درد برای شما وجود ندارد».
لذا صریحا به آنان فرمود: «تو و همسرت در بهشت منزل کنید، هرگاه خواستید، با آزادی کامل از محصولات بهشت بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران می گردید.».
آدم وارد بهشت شد و هرچه مطابق میلش بود مورد استفاده قرار می داد، در میان درختان بهشت گردش و در سایه آنها استراحت میکرد و از گلهای آن می چید و از محصولات بهشت لذت می برد و کام خود را شیرین می کرد و از آب های گوارای بهشت می نوشید. همسر آدم نیز از این نعمتهای بهشتی بهره مند و کامیاب بود و چون آب چشمه سعادت بر آنها جاری بود در کنار هم خوشبخت بودند.
#بهشت_حضرت_آدم(ع)
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
-------------------🌱🪴🌱------------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿🌿🌷
🌷🌿
🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_نوح علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹نفرین نوح علیه السلام🔹
برای آنکه پیغمبران الهی رسالت خود را بصورت کامل ادا کنند، خدا به آنان صبر بر شداید و قدرت استدلال عنایت و دامنه همت آنان را توسعه و امید آنان را بسط داده است، تا بدون پروا و با امید فراوان رسالت خود را به تمام مردم ابلاغ کنند تا دیگر عذری برای مردم نباشد و بعد از دعوت و انجام رسالت، حجت تمام شود و برای آنان که نافرمانی کرده اند، بهانه ای باقی نماند.
نوح ع که از جمله پیغمبران اولوالعزم (صاحب کتاب) بود، نهصد و پنجاه سال در میان قوم خویش به دعوت پرداخت، بر شکنجه آنان صبر کرد، استهزاء آنان را نادیده گرفت، امید و آرزو را در نهاد خود روشن ساخت و به انتظار بیداری آنان نشست، شاید به راه راست هدایت گردند، ولی گذشت روزگار و صبر و انتظار نوح، بر تکبر و خودخواهی قوم افزود، و اصرار نوح غیر از لجاجت و دوری مردم از او، سودی نبخشید.
کاخ امید نوح روبه ویرانی و نقش زیبای آرزوی او هرچه بیشتر به تیرگی گرایید و رشته امیدش سست گشت، لذا خدا به نوح وحی کرد:
[أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ]
«غیر از آنان که به تو گرویدند، دیگر کسی به تو ایمان نمی آورد، بنابراین از کفر و عصیان آنها غمگین مباش»
چون نوح فرموده خدا را دریافت که دیگر کسی به او ایمان نمی آورد و قلبهای آنان قادر به پذیرش حق نیست و دیگر تسلیم حجت و دلیل نمی شوند و تصدیق ایمان نمی کنند، صبر نوح به پایان رسید و گفت:
«بار خدایا! هیچکس از کفار را روی زمین باقی نگذار، زیرا اگر آنان را امان دهی، بندگان تو را گمراه می سازند و غیر از نسلی تبهکار و افرادی که در کفران نعمت غوطه ور باشند، اولادی از آنان بوجود نمی آید.»
[ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً]
#نفرین_نوح علیه السّلام
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿🌿🌷
🌿🌿🌷
🌿🌷
🌷
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_هود علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹هود علیه السّلام و اتهام دیوانگی! «۱»🔹
هود علیه السّلام به امید اینکه گفتار او به اعماق روح و دل آنان راه یابد و ایمان آورند و سخنانش به قلبهای آنان نفوذ کند و ایشان را به تفکر و تعقل وادارد، آنان را پند و اندرز داد، ولی برخلاف انتظار زمانی که هود با آنان سخن می گفت غیر از صورته ای برافروخته و چشم های خیره چیز دیگری ندید. گویا قبلا چنین سخنانی را نشنیده اند و مطلبی غیر منتظره بر آنها عرضه شده که با منطق آنها سازگار نیست.
مخالفین هود در جواب گفتند:
این چه راهی است که در پیش گرفته ای و خود را به آن آلوده ساخته ای؟
چگونه ممکن است که ما خدای یکتا را بدون شریک پرستش کنیم؟
ما این بتها را می پرستیم تا ما را به خدا نزدیک سازند و در پیشگاه او شفیع ما شوند.
هود علیه السّلام آنان را مخاطب قرار داد و چنین گفت:
خدای یکتا شریکی ندارد، عبادت او جوهر و خلاصه عبادتها است، حقیقت ایمان، عبادت اوست. این خدا به شما نزدیک است و شما نیازی به شفیع ندارید. او به شما نزدیکتر از پیوند جان و رگ گردنتان است و بدانید این بتها که برای تقرب و وساطت پیش خدا پرستش می کنید، شما را از راه صحیح و تقرب به خداوند یکتا دور می سازد. این عبادت نه تنها موجب تقرب شما به خدای یکتا نیست، بلکه موجب دوری از خداوند و دلیل بر نادانی و جهل شما است.
قوم هود از او روی گردانده و گفتند:
تو مرد جاهلی هستی و عقل خود را از دست داده ای که عبادت ما را سفیهانه می دانی و روش پدران ما را عیب می شماری. تو در میان ما چه مزیتی داری؟ امتیاز تو بر دیگران چیست؟ تو نیز مانند ما غذا می خوری و آب می آشامی، سنن و قوانین زندگی تو با ما یکی است. چه شد که خدا تو را برای رسالت برگزید و برای دعوت خود اختصاص داد. ما غیر از دروغگویی درباره تو گمان دیگری نداریم.
هود گفت: ... (ادامه دارد...)
#هود_علیه_السّلام_و_اتهام_دیوانگی!
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿🌺🌿
🌿🌺🌿
🌺🌿
🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_صالح علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹وحشت مخالفین🔹
گروهی از مردم خردمند و بی غرض قوم صالح به او ایمان آوردند، اما طبقات توانگر و آنان که راه خودخواهی را پیش گرفته بودند، بر مخالفت خود اصرار ورزیدند و به خودسری و عناد خویش افزودند. در عبادت بتهای خود پافشاری کردند و به صالح گفتند: عقل تو معیوب گشته و توازن عمل را از دست داده ای، ما شک نداریم که تو جن زده شده ای و یا کسی تو را جادو کرده و باین روز انداخته است که، مطالبی بیهوده و از موضوعاتی سخن می گویی که خود هنوز آن را درک نکرده ای.
تو انسانی فراتر از ما نیستی. تو از نظر نسب بر ما برتری نداری! از نظر موقعیت اجتماعی بهتر از ما نیستی و از حیث ثروت و مقام نیز بر ما تقدم نداری. در میان ما افرادی هستند که برای نبوت شایسته تر و برای رسالت سزاوارتر از تو باشند.
ای صالح؛ اگر تو دست به این کار زده ای و ادعای رسالت می کنی و این روش را پیش گرفته ای فقط یک هدف داری و آن جاه طلبی و حب ریاست بر قوم خود می باشد.
مخالفین تصمیم گرفتند صالح را از تبلیغ دین خود و انجام رسالت خویش منصرف سازند و به صالح وانمود کردند که اگر ما از او پیروی کنیم از راه راست منحرف می شویم.
صالح که از نقشه آنان آگاه بود از تهمت آنان نهراسید و به سخنان گمراه کننده آنان گوش نداد و در جواب آنان گفت:
ای مردم، من که از جانب خدای خود برهانی آشکار دارم و رحمت او شامل حالم گشته است، اگر روش شما را پیش گیرم و در طریق شما قدم بردارم و خدای خود را عصیان کنم، چه کسی مرا از عذاب او نجات می دهد و کیست که مرا از کیفر او محافظت کند؟ همانا که شما مردم اهل تهمت و دروغ هستید.
بزرگان قوم چون دیدند صالح به عقیده خود چنگ زده و در آیین خویش راسخ است، ترسیدند که پیروان او افزایش یابند و قدرتی بدست آورند و برای آنان گران آمد که صالح رهبر قوم گردد و در بحران و مشکلات پناهگاه و راهنمای مردم باشد.
برای این عده قابل پذیرش نیست که صالح ستاره درخشان در شب تار قوم گردد و مردم را از اطراف آنان متفرق کند و قوم در هر امری به سوی او بشتابند و در هر کار مهمی درب منزل صالح را بکوبند.
براستی اگر گرایش به صالح افزایش یابد و او هر روز عده ای جدید را به سوی توحید و یکتاپرستی دعوت کند، در این صورت دولت و سلطنت آنان درهم فرو می ریزد و نفوذ اجتماعی خود را از دست می دهند.
#وحشت_مخالفین
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹ابراهیم علیه السّلام و آزر بت تراش🔹
آزر جد مادری ابراهیم از جمله بت پرستان و کسانی بود که بت می تراشید و آنها را می فروخت. آزر بعد از وفات پدر نزدیک ترین مردم به ابراهیم بود و برای هدایت شایسته تر و برای پند و اندرز سزاوارترین آنها بود و جا داشت که ابراهیم در هدایت وی سعی بیشتری معمول دارد.
با توجه به اینکه آزر از صورت گران و تراشندگان بت و از مبلغین و مروجین پرستش آنها بود و مردم را به سوی شرک و کفر دعوت می کرد، می توانست سد راه ابراهیم باشد. لذا راهنمایی آزر به سوی خدا اولین قدم در راه ترویج یکتاپرستی است و با ارشاد وی می توان درخت شر و فساد را از جا کنده و ریشه های گمراهی را نابود کرد.
ابراهیم علیه السّلام برای شروع دعوت خود به بدگویی و تحقیر بتها اقدام نکرد که آزر از وی نفرت پیدا کند و به تصفیه کیش بت پرستی نپرداخت تا آزر او را از خود براند و منکر او گردد و او را متهم به نافرمانی نماید، بلکه او بسیار آرام و با زبانی شیرین و لحنی ملایم و مؤدبانه با آزر وارد صحبت شد.
ابراهیم علیه السّلام صحبت خود با آزر را از نبوت خود شروع کرد تا مهر و محبت آزر را برانگیزد و پذیرش قلبی در او ایجاد کند، سپس از آزر پرسید: چرا توجه به بتها پیدا کرده و دل به پرستش آنها بسته ای، با اینکه می دانی این بتها دعا و ستایش تو را نمی شنوند، تواضع و فروتنی تو را نمی بینند و نمی توانند به هنگام درخواست دفع بلاء، بلایی را از تو برطرف سازند و یا به هنگام خواهش حاجت، حاجتی را برآورند، چرا آنان را عبادت و در پرستش آنها اصرار می کنی؟
ابراهیم علیه السّلام ترسید، آزر موقعیت وی را حقیر بشمارد و اعتنایی به رأی او نکند و از او روی برگرداند، لذا برای جلب عواطف، او را پدر نامید و گفت: من دارای علمی شده ام که تو از آن بهره ای نداری و معرفتی نصیبم گشته که تو را از آن حظی نیست، از پیروی من سرپیچی و در همراهی من کوتاهی نکن. گرچه من از جهت ثروت، همردیف تو و از جهت سن بر تو ارشد نیستم ولی از نظر علم و معرفت از تو برترم.
سپس ابراهیم از آزر خواست که روش او را تعقیب کند و در طریق وی قدم بردارد تا به راه راست و طریق ثابت هدایت شود.
سپس ابراهیم علیه السّلام تصمیم گرفت بتها را در نظر آزر بی ارزش جلوه دهد و بدین وسیله او را از عبادت بتها جدا سازد، لذا به آزر گفت: با پرستش بت و تسلیم در مقابل آنها شیطان را پرستش می کنی و به آستانه او پناه می بری. همان شیطانی که نافرمانی خدا را کرد و باو وعده داد که مردم را اغوا کند. پس او دشمنی است که به کار خیر دلالت نمی کند و غیر از هلاکت و فساد برای بشر، چیز دیگری را طالب نیست.
ابراهیم علیه السّلام به روشنگری آزر پرداخت و او را از سوء کیفر و عاقبت وخیم بیم داد و گفت: پدر جان از آن می ترسم که به عذاب الهی دچار شوی و از جمله یاران و اتباع شیطان درآیی
#ابراهیم_علیه_السّلام_و_آزر_بت_تراش
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿🌸🌸
✨✨✨
🌿🌸
✨
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_لوط علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹کیفر قوم لوط «1»🔹
لوط از پروردگار خویش درخواست کمک کرد تا بر آن قوم مفسد پیروز گردد و برای آنان عذابی دردناک طلبید آنان را به کیفر کفر و عنادشان برساند، و بر گمراهی و جنایت خود مجازات گردند، زیرا قوم لوط پیوسته بر فساد خود می افزودند و آن را توسعه می دادند و بیم سرایت این اخلاق فاسد به دیگران وجود داشت. این مردم قوم فاسدی بودند که باید ریشه کن می شدند. زیرا در زمین اخلالگری کردند و مردم را از راه راست بازداشتند، گوش آنان قادر به شنیدن حرف حق نبود و از طریق هدایت روی گردان بودند.
خداوند دعای لوط علیه السّلام را به اجابت رساند و فرشتگان خویش را به سوی این قوم فاسد گسیل داشت، تا کیفر شایسته آنان را بر ایشان نازل گردانند.
فرشتگان قبل از اینکه به سرزمین لوط بروند، وارد منزل ابراهیم شدند، ابراهیم گمان کرد که آنها رهگذرند، لذا بهترین غذایی که برای مهمان در نظر داشت مهیا کرد و گوساله ای فربه ذبح و بریان نمود و نزد ایشان نهاد. اما فرشتگان به ظرف غذا دست نبردند، به همین جهت ابراهیم ترسید و از رفتار آنان متحیر شد. فرشتگان به ابراهیم گفتند: هراس نداشته باش! طولی نکشید که فرشتگان خدا با معرفی خود ابراهیم را از ترس و نگرانی درآوردند و او را بشارت دادند که خدا بزودی فرزندی نیکو به تو عنایت خواهد کرد.
ابراهیم علیه السّلام درحالی که سنین پیری عمر خود را می گذراند و همسری نازا و مسن داشت با ناامیدی پرسید چگونه چنین چیزی ممکن است. در این حال ساره نیز که به سخنان آنان گوش می داد تعجب کرد و به او گفت: چگونه من فرزند می آورم در حالی که سالهای عمرم زیاد شده و شوهری سالخورده دارم. فرشتگان در این حال گفتند:
مشیت و اراده خداوند ما فوق قواعد طبیعی و سنن عادی است. پس او را مژده دادند که بزودی قوم ستمکار لوط نیز به عذاب گرفتار می شوند.
(ادامه دارد...)
#کیفر_قوم_لوط
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
✨🌻✨
🌻
✨
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_یعقوب علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹آرزوهای فراوان در پهنه بیابان«۱» 🔹
سخنان اسحاق برای قلب یعقوب جوان، مطلوبتر از آب گوارا برای کام تشنه بود، زیرا یعقوب در گفتار پدر، خیال خود را آسوده و آرزوهای خویش را برآورده می دید. گفتار اسحاق علیه السّلام روح یعقوب را به سرزمین خویشان و شهر نیاکان و پدرانش کشاند، و بزودی یعقوب با اشک گرم با پدر و مادر خویش وداع کرد و پدر و مادر پیر او با دعای خیر فرزند شایسته خود را بدرقه کردند.
یعقوب راه صحرا را پیش گرفت، روز و شب در حرکت بود تا هرچه زودتر به سر منزل مقصود برسد، گاهی بر فراز تپه ها و بلندیها برآمد و گاهی به اعماق دره ها سرازیر می شد و در همه حال ملاقات با دایی و خانه آرزوهایش، در مقابل چشمش مجسم بود. سخنان پدر در گوش او طنین می انداخت و لطف و عنایت خدا او را محافظت می نمود.
هر زمان رنج سفر او را خسته می کرد و دوری راه او را به سختی می انداخت و زمین گیرش می ساخت، آرزویی که به امیدش شروع به حرکت کرده بود و هدفی که در انتظار وصولش بسر می برد، به خاطر می آورد و اندوه خود را تخفیف می داد و ادامه راه برایش آسان و هموار می گشت.
#آرزوهای_فراوان_در_پهنه_بیابان!
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_یوسف علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹مشورت برادران یوسف علیه السّلام «۱» 🔹
بالاخره آتش حسد برادران زبانه کشید و کینه یوسف و بنیامین را به دل گرفتند، حسادتشان جوشید، کینه هایشان خروشید و در محلی جمع شدند تا با یکدیگر به مشورت و تبادل نظر بپردازند و نقشه مشترکی علیه آن دو طرح نمایند.
یکی از برادران گفت: مگر نمی بینید که یوسف و برادر او پیش پدر از ما محبوب ترند؟! مگر نمی بینید که به یعقوب از ما نزدیک ترند؟! من نمی دانم چه چیزی بین ما و قلب او فاصله انداخته؟! و چه چیزی ارزش ما را در نظر یعقوب کاسته است؟
مگر ما از یوسف و برادرش بزرگتر نیستیم؟! مگر ما از جهت نیروی بدنی و تجربه برتر از این دو برادر نیستیم؟ مگر ما در راه مصالح پدر و خدمت وی کوشش و از منافع وی حفاظت نمی کنیم؟!
به چه علت یعقوب، این دو برادر را بر ما ترجیح و برتری داده و ما را کنار گذاشته است؟ آیا آنان به شرافتی اختصاص دارند و ما بر این شرافت و مزیت آگاه نیستیم؟
#مشورت_برادران_یوسف علیه السّلام
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_شعیب علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹 هشدار شعیب علیه السّلام «۱» 🔹
شعیب علیه السّلام رسالت و دعوت خود را ابلاغ کرد ولی احساس کرد که قوم از دعوت وی روی گردانند و اصرار به مخالفت با او دارند، در صورتی که شعیب تردیدی در ایشان باقی نگذاشت و حجت را بر آنان تمام کرد، اما او دریافت که قوم از روی گمراهی و حسادت و بغض و خودخواهی از دعوت وی سرپیچی می کنند.
آنگاه که شعیب فساد عقاید مردم مدین را برای آنان تشریح و کیفر ستمگری آنان را برایشان بیان کرد و گفتار خویش را با برهان صحیح و دلیلهای آشکار تأیید کرد. قوم به آیین ابلهان پناه بردند و در مقابل دلیلهای روشن شعیب به یاوه گویی پرداختند و گفتند: ما بیشتر حرفهای تو را نمی فهمیم، گفتار تو راهی به دلهای ما ندارد و به اندیشه ما نفوذ نمی کند. ای شعیب تو باید از سرزنش سران قبایل و طوایف دست برداری، تو در نظر ما فردی ذلیل و ضعیف هستی و ما تنها بخاطر احترام طایفه و قبیله ات از آزار تو خودداری می کنیم وگرنه سنگسارت می کردیم.
شعیب علیه السّلام در مقابل این تهدید و اتکاء به قدرت قوم، سر فرود نیاورد و در مقابل قوت آنها احساس ضعف نکرد، بلکه با دعوت حق، به دفع عقیده باطل آنان پرداخت و ادعای کذبشان را با منطق آشکار خویش محو ساخت و عزت و شوکت خود را از خدا خواست.
شعیب علیه السّلام خطاب به اهل مدین گفت: اعتبار و عظمت قبیله من، در برابر خدای یکتایی که این اقتدار را به ایشان بخشیده، هیچ ارزش و اهمیتی ندارد، چرا برای احترام قبیله، رعایت حال مرا می کنید و از آزار من پرهیز می کنید، اما رعایت حق خالق یکتا را نمی کنید و مرا به حرمت او احترام نمی کنید درحالی که رعایت احترام خالق بر مخلوق مقدم است و اگر قصد رعایت مرا دارید، نبوت و رسالت من سزاوارتر از قوم و قبیله ام است.
#هشدار_شعیب_علیه_السلام!
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
◉●◉✿ا✿◉●•◦
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_موسی علیه السلام #قسمت_چهارم
🔹 ولادت و تربیت موسی علیه السّلام«۲»🔹
بعد از آنکه بنا شد موسی فرزند فرعون باشد، دایه های شیرده را احضار کردند، شاید طفل سینه یکی از آنها را بگیرد و تشنگی و گرسنگی خود را برطرف نماید ولی موسی از همه آنها روی گرداند!
هامان وزیر فرعون نگاهی به اطراف کرد و چون چشمش به خواهر موسی افتاد گفت: این دوشیزه این کودک را می شناسد، او را بگیرید تا از وضع این طفل خبر دهد.
آنگاه از دختر سؤال کردند این کودک کیست؟
خواهر موسی گفت: من به این خانه آمده ام تا خدمتی به پادشاه کرده باشم. فرعون به خواهر موسی گفت: پس هرچه زودتر زن شیردهی برای پرستاری این کودک بیاور. در این هنگام بود که موسی شروع به گریه کرد و فرعون او را در آغوش گرفت و نوازش داد تا او را آرام کند و خواهر موسی را بدنبال دایه فرستاد، پس از مدتی مادر موسی آمد و کودک به وی انس گرفت و با رغبت فراوان پستان او را در دهان خود گذاشت و شروع به مکیدن شیر کرد و کوچکترین اعتنایی به دیگران نکرد.
فرعون وحشت زده به زن گفت: تو چه کسی هستی؟ چه شد که این طفل تمام پستانها را رها کرد و فقط سینه تو را گرفت؟
مادر موسی گفت: من زنی خوشبو و پاکیزه شیر هستم. هیچ طفلی را به من نمی دهند مگر اینکه سینه مرا قبول کند. فرعون کودک را به زن داد و حقوقی هم برایش مقرر کرد و او فرزندش را به منزل بازگرداند.بدین طریق خدا پاداش صبر و ایمان مادر را داد و چشم او روشن گشت تا بداند وعده خدا حق است.
#ولادت_و_تربیت_موسی علیه السّلام
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
◉●◉✿ا✿◉●•◦
----------------🌱🪴🌱-------------
با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن شریک شوید... 👇👇👇
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @Zendegiqurane
═✧❁🌸❁✧═