فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*┅═┄⊰༻◼️ ﷽ ◼️ ༺⊱┄═┅*
📽 #تماشایی:
با حسین ع حرف بزن!
آخر کلیپ، یادِ ما هم باش...
#جامانده
#به_تو_از_دور_سلام
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj
*┅═┄⊰༻◼️◼️-◼️◼️༺⊱┄═┅*
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 |و اما داستان جامانده ها|
جامانده ایم حوصله شرح قصه نیست.
همه عادت دارند که از شدن ها و رفتن ها حرف بزنند از اینکه چه شد و چگونه شد! داستانِ شدن و رفتن ها همیشه جذاب است، خیلی وقت ها رنگ و بوی موفقیت هم می دهد ... ولی داستانِ نشدن ها و نرفتن ها چه!
داستان سفر اربعین و زیارت رفته ها هر چقدر هم پیچیده باشد یک خط بیشتر نیست:
🔸آقا طلبید و ما هم آمدیم! و تمام ...
حالا اینکه چگونه خودت را به مرز رسانده باشی، با چه کسی، چه روزی، با چه وسیله ای، از کجا به کجا ... این ها واقعا مهم نیست ... یعنی اصل داستان، همان رسیدن بوده است و تمام!
ولی قصه زیارت نرفته ها می تواند متفاوت تر باشد.
شاید بگویید خب، این هم یک خطی است:
🔸آقا نطلبید و نشد!
خیلی هم ساده نیست. چون اینکه آقا بطلبد و بگوید که بیایید، چیز عجیبی نیست سجیتش کرم است و عادتش احسان! ولی اینکه نطلبد عجیب است، نیست؟
در روزهایی که زیارت نرفتن، نوعی شرمساری است! همواره سرت را پایین می اندازی و هر چه به اربعین نزدیکتر می شوی حتی از آن جملات و تعارفات معمول هم خبری نیست که مرتب بگویی: حالا بیینیم چه می شود، دعا کنید که بشود، تا ببینیم خدا چه می خواهد و الی آخر ...
شاید هم می گردی دنبال یک جمله ترحم برانگیز که مثلا یکی از اقوام در بیمارستان است، کارهای اداری زیاد است و اداره اجازه نداده، اسباب کشی داریم و موعد جابجایی است، مادر پیری داریم و ... همه و همه هست ولی چیزی از شرمساری درونت کم نمی کند!
اگر ارتباط نمی گیرید حق دارید چون این ها را فقط یک زیارت نرفته می فهمد ...
راستش را که بخواهید اصلا آن کسی که دارد می پرسد چه خبر و کی مشرف می شوی؟ منتطر پاسخ تو نیست واقعا برایش مهم نیست که دلیل نرفتن چه بوده بلکه برایش سوال است که چرا نرفته ای! شاید تعجب هم می کند ...
داستان آن کسانی که فاتحانه میگویند ما رفتیم و امدیم، مثل کسی است که نمازش را خوانده باشد و تو هنوز وضو هم نگرفته باشی ... بگذریم ...
اربعین رفته ها، چیزی برای واکاوی ارائه نمی کنند ولی حقیقتا داستان نرفته ها را باید نوشت ...
اصلا ماجرای نرفتن ها، داستان ادم هایی که خوب و بد قاطی اند چقدر جذاب است. رفته ها که تکلیفشان روشن است از جنس نورند و تمام! ولی جنس نرفته ها چیست؟!
از جنس میثم تمار که در زندان ابن زیاد گرفتار شد یا از جنس سلیمان بن صرد خزاعی که زندانی خودش شد و وقتی به خودش آمد که آفتاب بر نیزه بود! از جنس هانی بن عروه که گرفتار بدخواهان شد و به کربلا نرسید یا از جنس شریح قاضی که فتوا به کشتن حسین علیه السلام داد. از جنس عبیدالله بن حر جوفی که در فهمش از عاقبت به خیری به اسبی و شمشیری بسنده کرد و به جای آنکه به سوی حسین فرار کند، وعده داد که هر وقت با این اسب از میدانی فرار کرده ام، دشمن به من نرسیده است! نکند جنس نرفته ها از نوع طرماح بن عدی باشد که قرار بود زود برگردد که دیر رسید! شاید هم از جنس عبدالله بن عمر یا ام المومنین ام سلمه سلام الله علیها و خیلی های دیگر ...شاید از جنس کسی که راه گم کرد و به کربلا نرسید یا بهانه ای یافت که نرسد ... وای به حال کسی که فرصت حر بن یزید ریاحی بودن را داشت و نکرد ...
🔸 داستان نرفته ها را باید نوشت و البته داستان رفته ها را پیش تر نوشته اند.
وقتی که می روی نیازی نیست به عاقبت به خیری ات فکر کنی چرا که طریق الحسین علیه السلام را راهی جز سعادت نیست ولی وقتی نمی برندت باید هزار بار در هزارتوی ذهنت دلت به هزار جا برود که چرا و چرا ... هم باید به خودت پاسخ بدهی و هم به دیگران. آری داستان نرفته ها را باید روایت کرد ... روایتی ناتمام!
راستی، جامانده ایم حوصله شرح قصه نیست ... تربت بیاورید خاکی به سر کنیم.
✍ آقای م. رجبی
#اربعین
#جامانده
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f