eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
3.1هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
233 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 : اغلب اوقات اولین نفری هستم که میرسم به در ورودی زینبیه و همیشه بااین صحنه که مواجه میشم کلی ذوق میکنم 😍 خدایا شکرت! 🔹 ارسالی از اعضای زینبیه ☺️ البته ایشون صبح زود فرستادن ولی مطالب الحمدلله زیاد بود، صبر کردم الان گذاشتم 😉 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ 🔖 |لحظه نوشت| پر از درد بودم، گردن، کمر و البته چشم هایم... نوبت من شد، داخل اتاق دست کم هفت نفر بودیم که همزمان به دردهایمان رسیدگی میشد! پزشک گفت راه برو، شغلت چیه؟ پاهات رو بگذار رو زمین.... همه بیمارها چشمهایشان به من بود و نظر پزشک! چیزی شبیه یک جلسه آموزشی دانشگاه😐 تمام که شد گفت برو عکس MRI بنداز و برگرد... اولش نگران شدم ولی بعدش گفتم: بگذار یک بار برای همیشه تکلیف این دردهای گاه و بی گاه مشخص شود! دستگاه عجیبی بود! قبلا در مورد تکنولوژی و نحوه کارکردش مطالعه کرده بودم و البته دلیل بالا بودن قیمتش که دقیقا بخاطر محدودیت های تکنولوژی اش بود! ساعت، انگشتر، موبایل.... همه را باید تحویل می‌دادیم! تنها همراه من همان دردی بود که از صبح تشدید شده بود. انگار قصد داشت یادآوری کند، سلامتی نباشد همه چیز بی ارزش می شود! خانم پرستار دست و پاهایم را قفل کرد و وارد تونل MRI شدم! جای خوبی برای فکر کردن بود! چیزی شبیه لحظه مرگ... به تک تک روزهای جوانی ام که چشم در چشم مانیتورهای مختلف گذشته بود فکر کردم! خیلی خسته بودم سر و صداهای داخل دستگاه اجازه نمی‌داد بخوابم... به این نتیجه رسیدم عجب جای خوبی برای حرف زدن با خداست😌 خیلی حرف زدیم! حتی از غزه و مردمش که از کوچکترین وسایل درمانی محروم اند‌‌‌... و حتی آرزو کردم، "خدایا دوست دارم لحظه مرگم خسته باشم، خیلی خسته! خسته ی جهادی شیرین که تو دوستش داری!" چشمهایم را بستم و آرام خوابیدم... ادامه دارد... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ 🔰 💢 پست شماره ۴ 🔖 |لحظه نوشت| پر از درد بودم، گردن، کمر و البته چشم هایم... نوبت من شد، داخل اتاق دست کم هفت نفر بودیم که همزمان به دردهایمان رسیدگی میشد! پزشک گفت راه برو، شغلت چیه؟ پاهات رو بگذار رو زمین.... همه بیمارها چشمهایشان به من بود و نظر پزشک! چیزی شبیه یک جلسه آموزشی دانشگاه😐 تمام که شد گفت برو عکس MRI بنداز و برگرد... اولش نگران شدم ولی بعدش گفتم: بگذار یک بار برای همیشه تکلیف این دردهای گاه و بی گاه مشخص شود! دستگاه عجیبی بود! قبلا در مورد تکنولوژی و نحوه کارکردش مطالعه کرده بودم و البته دلیل بالا بودن قیمتش که دقیقا بخاطر محدودیت های تکنولوژی اش بود! ساعت، انگشتر، موبایل.... همه را باید تحویل می‌دادیم! تنها همراه من همان دردی بود که از صبح تشدید شده بود. انگار قصد داشت یادآوری کند، سلامتی نباشد همه چیز بی ارزش می شود! خانم پرستار دست و پاهایم را قفل کرد و وارد تونل MRI شدم! جای خوبی برای فکر کردن بود! چیزی شبیه لحظه مرگ... به تک تک روزهای جوانی ام که چشم در چشم مانیتورهای مختلف گذشته بود فکر کردم! خیلی خسته بودم سر و صداهای داخل دستگاه اجازه نمی‌داد بخوابم... به این نتیجه رسیدم عجب جای خوبی برای حرف زدن با خداست😌 خیلی حرف زدیم! حتی از غزه و مردمش که از کوچکترین وسایل درمانی محروم اند‌‌‌... و حتی آرزو کردم، "خدایا دوست دارم لحظه مرگم خسته باشم، خیلی خسته! خسته ی جهادی شیرین که تو دوستش داری!" چشمهایم را بستم و آرام خوابیدم... ادامه دارد... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ 🔖 |لحظه نوشت| داشت با ناراحتی میگفت: "مامان! دیرم میشه! من که گفتم ناهار نمیخوام!" و مادری که دلسوزانه التماس میکرد فقط چند لحظه صبر کن، دارم غذای گرم برات میارم! دوستش زد بهش و گفت: " از خدات هم باشه.... من واقعا دلم میخواست مامانم بود و ..." ➖ بخشی از صحبت های دوتا خانم که امروز اتفاقی تو خیابون شنیدم... 🔻 اگر بودن مامان برای خیلی از ماها تکراری شده، بعضی ها دلشون میخواد فقط یه بار دیگه صداش رو بشنون... حواسمون به نعمت های تکراری دور و برمون باشه. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌‌ 🔖 |لحظه نوشت| یه دوستی میگفت: "آدمها هرچی بزرگتر میشن، انتظارشون از بقیه کمتر میشه" ، آدم ها رو آروم میکنه! ، آدم ها رو رشد میده... پذیرش اینکه مشکلات هست ولی من قوی ترم! پذیرش اینکه منم اشتباه می‌کنم پذیرش اینکه من کامل نیستم پذیرش تمام از دست دادن ها، شکست خوردن ها، .... به قول مربی ام که میگفت: "تاب آوری در برابر برخورد و رفتار بقیه خیلی مهمه" به نظرم واقعا آدم های بزرگ، از روی و شون قابل شناسایی اند☺️ اونها که تو پازل رشد خدا دارن قدم بر می‌دارند... پس تا همه ابعاد رو بررسی نکنن، با یه لبخند سکوت میکنن! البته گاهی هم کاملا بی اهمیت از کنارش رد میشن..‌.😁 انگار قدرت مسائل رو تو خودشون بالا بردن... سخته ولی ممکنه☺️😅 🔹 پ.ن: به نظرتون این عکس برای کجاست؟ @yamahdi_salam 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ 🔖 |لحظه نوشت| تا حالا شده یه کار خیری بکنی و کسی نفهمه؟! ولی ته دلت هم خیلی بدت نیاد که یکی متوجه بشه و تحسین ات کنه😁😉 رسانه یعنی کسی که عاشقانه کار میکنه و تقریبا مطمئنه هیچ کسی متوجه نمیشه که کار اون بوده!!! ☺️ خادم رسانه یعنی ساعت ها مشاوره و برنامه ریزی...🤓 خادم رسانه یعنی چراغ خاموش کار کردن و در جمع محاکمه شدن! 😅 خادم رسانه یعنی وقتی همه دارن برنامه های ماه آذر رو جلو میبرن، نگران اول دی ماه باشی! نگران محتوا، چشم ها، فکرها، نگرش ها، مخاطب ها، ... خادم رسانه یعنی عکس به عکس، کپشن به کپشن دنبال لبخند امام زمان بودن...☺️ به قول شهید آوینی؛ یعنی کسی که "برای خدا کار میکنه" حتی اگر بنده های خدا متوجه نشن... 🔹 پ.ن: شاید شما هیچ وقت متوجه نشید این ۲۰۳ تا پیام بین چه کسانی رد و بدل شده، ولی خدا خوووب میدونه😉👌 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f