eitaa logo
˼ رف‍یق چادرۍ !' ˹
3.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
376 ویدیو
155 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مـےشنوۍرفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. اِرتباط، @ESHRAGhiAT ˘˘ شروط: @Shartha ! • . - اللھم‌عجل‌لولیک‌الفرج(꧇︕
مشاهده در ایتا
دانلود
-منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست 😢 ...جانبازه 😔 : حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی حالتش عادی نیست 😠 - بابا اون اقا تا چند ماه پیش از ماها هم هم بهتر راه میرفت ولی الان به خاطر امنیت من و شما... 😔😔 که بابام پرید وسط حرفو گفت: دختر تو با چند ماه پیشش میخوای ازدواج کنی یا با الانش؟! 😐 در ضمن این پسر و این خانواده اگه سالم هم می اومدن من جواب منفی میدادم چه برسه به الان که ? میدونستم بحث بی فایده ست 😔 ...اشکامو به زور نگه داشتم و رفتم توی اتاقم 😢 .وقتی در اتاق رو بستم بغضم ترکید 😢 ...صدای گریم بلند و بلند تر میشد..با هر بار یاد آوری آخرین نگاه سید انگار دوباره دنیا خراب میشد روی سرم 😭 ...دوست داشتم امشب دنیام تموم بشه 😢 ...ای کاش اتفاقات امشب فقط یه کابوس بود 😢 ...تا صبح فقط گریه میکردم و مامانم هم هر چند دقیقه بهم سر میزد و نگرانم بود. مامانم اومد تو اتاق و گفت : دختر اینقدر خودتو عذاب نده..از دست میریا ! - آخه شما که حال منو نمیدونی مامان. 😢 .دلم میخواد همین الان دنیا تمام بشه . : من حال تورو نمیدونم؟! ههه 😔😔 ...من حال تو رو بهتر از خودت درک میکنم 😢 -یعنی چی مامان؟! : یعنی اینکه....هیچی... ولی دخترم دنیا تموم نشده...کلی خواستگار قراره برات بیاد. با کلی افکار و قیافه مختلف نمیگم کیو انتخاب کن و کیو نکن، نمیگم مذهبی باشه یا نباشه، ولی کسی رو انتخاب کن که ارزشتو بدونه و بتونه خوشبختت کنه . اونشب و فردا اصلا تو حال و هوای خودم نبودم 😔 اصلا نتونستم بخوابم و همش فکر و خیال داشتم. صبح شد و دلم گرفته بود 😔 دلم میخواست با زهرا حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم بهش 😢 هیچکی نبود باهاش درد دل کنم 😔 یاد حرف زهرا افتادم..که هر وقت دلش میگیره میره مزار شهدا 😢 لباسم رو پوشیدم و به سمت شهدای گمنام راه افتادم. نزدیک مزار که شدم.. اااا...اون زهرا نیست بیرون مزار وایساده؟! چرا دیگه خودشه 😔 حالا چیکار کنم؟ آروم جلو رفتم. -سلام 😔 : سلام ریحانه جان و بغلم کرد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟ -دلم گرفته بود...اومده بودم باهاشون درد دل کنم...تو چرا بیرونی؟! : محمد گفت میخواد حرف بزنه باهاشون و کسی تو نیاد . -زهرا 😔 نمیدونم چطوری معذرت خواهی کنم. به خدا من نمیخواستم... : این چه حرفیه ریحانه. من درکت میکنم. آروم به سمت مزار حرکت کردم و وارد یادمان شدم. صدای سید میومد وکم کم واضح تر میشد. آرو آروم رفتم و چند ردیف عقب ترش نشستم و به حرفهاش گوش دادم 😔 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf