eitaa logo
˼ رف‍یق چادرۍ !' ˹
3.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
374 ویدیو
155 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مـےشنوۍرفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. اِرتباط، @Katrin_a ˘˘ شروط: @Shartha ! • . - اللھم‌عجل‌لولیک‌الفرج(꧇︕
مشاهده در ایتا
دانلود
ینی میدونست دوسش دارم و بازیم میداد؟! یه مدت از خونه بیرون نرفتم. حتی چادرمو که میدیم یاد حرفاش درباره چادر میافتادم... 😔 . درباره اینکه با چادر باوقارترم. خواستم چادرمو بردارم 😐 ولی نه... 😔😔 . اصلا مگه من به خاطر اون چادری شدم که کنار بزارم؟؟ . من به خاطر خدام چادری شدم. به خاطر اینکه پیش خدا قشنگ باشم نه پیش مردم. حالا اگه به خاطر لج با اون چادرمو بزارم کنار جواب خدارو چی بدم؟! ولی 😢 - ولی خدایا این رسمش بود... 😔 . منو عاشق کنی و بکشونی سمت خودت و وقتی دیدی خدایی شدم ولم کنی؟! 😔 ، خدایا رسمش نبود... من که داشتم یه گوشه زندگیمو میکردم 😔 منو چیکار به بسیج؟! 😢 اصلا چرا کاری کردی ببینمش؟! 😔 اصلا چرا اون اطلاعیه مشهد رو دیدم؟! 😢 چرا از اتوبوس جا موندم که باهاش همسفر بشم ؟! 😢 با ما دیگه چرا 😔😔 . ولی خیلی سخت بود 😢 من اصلا نمیتونم فراموشش کنم 😢 هرجا میرم 😔 هرکاری میکنم 😔 همش یاد اونم 😢 یاد لا اله الا الله گفتناش، یاد حرفاش 😔 یاد اون گریه ی توی سجده نمازش 😢 میخوام فراموشش کنم ولی... هیچی. یه مدت از تابستون گذشت و من از بچه های دانشگاه دیگه خبری نداشتم... حتی جواب سمانه هم نمیدادم و شماره همشونو بلاک کرده بودم. چون هر کدوم از بچه های بسیج من رو یاد اون پسره مینداخت 😔 . تا اینکه یه روز دیدم از یه شماره ناشناس برام پیام اومد. : سلام...ریحانه جان حتما بیا دفتر بسیج کارت دارم...حتما بیا... (زهرا ) گوشی رو پرت کردم یه گوشه و محل نزاشتم . فردا صبح دوباره یه پیامک دیگه اومد .(ریحانه حتما بیا...ماجرا مرگ و زندگیه...اگه نیای به خدا میسپارمت) نمیدونستم برم یانه. - مرگ و زندگی؟؟؟! 😨 چی شده یعنی؟! آخه برم چی بگم؟! برم که باز داغ دلم تازه بشه؟! 😔 ولی آخه من که کاری نکردم که بترسم ازش . کسی که باید شرمنده بشه اون فرماندهی زشتشونه 😔 نه من... اصلا برم که چی؟! باز داغ دلم تازه بشه ؟! نمیدونم. 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه. راستیتش خیلی نگران شده بودم . تو این چند مدت اصلا نتونسته بودم فراموشش کنم 😔 . کم کم آماده شدم که برم سمت دفتر . توی مسیر صد بار حرفهای اون روز رو مرور کردم 😐 صدبار مرور کردم که اگه زهرا چیزی پرسید چی جواب بدم . آخه من که چیزی نگفته بودم 😔 اصلا نمیفهمیدم چجوری دارم میرم . انگار اختیارم دست خودم نبود و پاهام خودشون راه میرفتن. وقتی وارد دفتر شدم دیدم فقط زهرا نشسته، تا منو دید سریع اومد جلو دیدم چشمهاش قرمزه به خاطرگریه کردن 😢 . -حدس زدم قضیه رو فهمیده باشه و از دست سید ناراحت شده . به روی خودم نیاوردم و سلام کردم 😐 . یهو پرید منو بغل گرفت و شروع کرد به گریه کردن 😢 . -چی شده زهرا؟! : ریحانه 😢 ...ریحانه 😢 -چی شده؟؟ : کجایی تو دختر؟! 😢 -چی شده مگه حالا؟! : سید... 😢 -آقا سید چی؟! اتفاقی براشون افتاده؟! : سید قبل رفتنش خیلی منتظرت موند که باز ببینه تورو و بقیه حرفهاشو بهت بزنه ولی نشد 😢 همش ناراحت بود به خاطر تو 😢 عذاب وجدان داشت 😔 میگفتم که بهت زنگ بزنه ولی دلش راضی نمیشد 😔 میگفت شاید دیگه فراموشش کرده باشی و نخوای دوباره مزاحمت بشه 😔 . -الان مگه نیستن؟! ? : این نامه رو بخون 😢 ...محمد مهدی قبل اینکه بره اینو نوشت و داد بهم که بدم بهت...میخواست حلالش کنی . -کجا رفتن مگه؟؟ : یه ماه پیش به عنوان داوطلب رفت سوریه و دیروز یکی از رفقاش گفت که چند روز هست برنگشته به مقر. بعضیا میگن دیدن که تیر خورده 😢 این نامه رو داد و گفت اگه برنگشتم تو اولین فرصت بهت بدم که حلالش کنی 😢 - یعنی مگه امکان داره که ایشون . !؟ : هر چیزی ممکنه ریحانه 😢 -گریه بهم امان نمیداد...آخه زهرا چرا گذاشتی که برن؟! 😢 : داداش محمد من اگه شهید شده باشه تازه به عشقش رسیده - داداش محمد ؟! : آره...داداش محمد..ریحانه ای کاش میموندی حرفشو تا آخر گوش میدادی..ریحانه تو بعضی چیزها رو بد متوجه شدی 😔 -چیا رو مثلا؟! 😢 : اینکه من و محمد مهدی برادر و خواهر رضائی هستیم و عملا نمیتونستیم با هم ازدواج کنیم. ولی تو فکر کردی ما... - از شدت گریه هیچی نمیدیم 😢 صدای زهرا رو هم دیگه واضح نمیشنیدم 😢 فقط صدا آخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید 😢 . صدای لا اله الا الله گفتناش 😢 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
••🍀💌•• [اجعلني فداء لهذا الحب، فداء لأحزانك] مرا فداے همين عشق ڪن فداے غمت... • #آمین🌱 #صاحب‌الزمان‌عج 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
‍ چادری ها شاید گرمشون باشه.😞😞... ولی با هر کسی گرم نمیگیرن...🙂🙂..✔️ ߔ شآید چادر تو دست و پاشون باشه🙁.... ولی شخصیتشون زیر دست و پا نیس.🤗🤗...✔️ߔ شاید جدی و خشک به نظر برسند..😏😏.. ولی سرد و بی اعتنا نیستند...😌😌..✔️ߔ شآید اهل رفاقت حرام نباشن😡😡..... ولی تو دوستی های سالم اخرشن..☺️☺️.✔️ شاید اهل خودنمایی نباشن..😮😮💅... ولی به چشم خدا میان.....ߔ☺️☺️ شاید آرایش نداشته باشن.😌.... ولی آرامش دارن.😍...✔️ߔ اللهم عجل لولیک الفرج 😍🌿♥️🍃🎈 {@zfzfzf☘️✨
#پروفایل #رهبر 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
#پروفايل🌿🌼 قاصدک قصد سفر کرد خودش را به دست نسیم سپرد نسیم او را برد همه قاصدک را دیدند که به سفر میرفت اما هیچکس.. دست نسیم را ندید که او را میبرد...! :)) #محمد_ناصری 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf✨
. . [ شهادت ]🕊 مزد ڪسانے استــ🌱 ڪہ در راه خدا➜ پرڪارند👏🏻 . . #شهیدانہ . . 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
🔹معلم به بچه ها گفت: من نمیدونم وقتی ماقرآن رو داریم دیگه ولایت فقیه برای چیه؟!😳 از ته کلاس یکی از بچه ها گفت: آقا وقتی ما کتاب داریم معلم برا چیه!؟ 〰️〰️〰️〰️🌺〰️〰️〰️〰️ #حضرت_عشق 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
شهدا عاشق اند ،معشوقشان شاگردند ، معلمشان (ع)است معلم اند...,درسشان است مسلح اند سلاحشان است مسافرند،مقصدشان است مستحکم اند،تکیه گاهشان ست 🍃🌷 ✨⚡️ 💚 ♥️•|@zfzfzf
بسم الله الرحمن الرحیم دوستان عزیز سلام ،سال جدید رو بهتون تبریک میگم 😊 امروز میخوام درباره ی یه دختر ۵ ساله حرف بزنم دقیقا دو ماه پیش دختری به نام فاطمه خیلی سرش درد میکرد ،رفتن دکتر که دکتر گفت توی سرش تومور مغزی هست😔😔😔😔😔 پدرش میوه فروش و در یک خونه بسیار کوچک مستاجری زندگی میکردن و مادرش مظلوم ترین مادر دنیاااااا😞 الان نزدیک دو ماهه که توی تهرانن،فاطمه بستریه😔💔 دو هفته پیش که بنده مادرشو دیدم هی گریه میکرد میگفت شانس دختر منه😔 به من خیلی گفت که براااش دعا کن خوب بشه😔 خوب دوستان ازتون خواهش میکنم برای فاطمه خانم که فقط ۵ سالشه دعاااا کنید سر نمازه هاتون ،قران خوندن،ذکر، صلوات، سر خوندن دعااااای های مختلف ترو خدا ازتون خواهش میکنم😔💔😔 🌱
گفت رها کن رفیق را تا به تو دنیادهم🌏💫 گفتم: که یک موی رفیق را به دنیا ندهم🌚🥀 گفت" در عوضِ او،تودنیا داری🌓✨ گفتم:که باعشق رفیق است که دنیا دارم💎🍃 ⇲🦋🌈🌟 🐥💛 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf