فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉 #استوری
🎊 ولادت حضرت ابوالفضل العباس مبارک باد💚🍃
#درخواستي
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
°°{📿⛓💛✨}°°
.
.
عاشِقئ
رایِج
نَبود
عَباس(ع)
آن
را
باب
کَرد😍🌱❤️
#ولادت_حضرت_ابوالفضل_ع
#روز_جانباز
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
⌈🌙 @Nabodat_313 ○°.⌋.attheme
88.9K
.
•
#تمٰینہ ツ
+رنــگ⇩
﴿زرد /آبی ﴾
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
.
زمینخوردهها
یاعلے میگویند و
گرفتارها نامِ
عباسرا...!
.
#قمرالعشیره
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
{...♥️...}
#چالش_يهويي🌱
آخرين سوره اي كه به پيامبر نازل شد چه سوره اي است ؟؟
جواب به ايدي زير 👇🏻👇🏻
🌿{@sarbaze_mahdi_86
هدایت شده از ˼ رفیق چادرۍ !' ˹
عاشقان وقت نماز است اذان میگویند
#نماز_اول_وقت...🍃
هدایت شده از ˼ رفیق چادرۍ !' ˹
خدا داره
صدامون میکنهـ
پس یاعلی
♥️• |@zfzfzf
#عطر_یاس
#قسمت_سیویکم
-منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست 😢
...جانبازه 😔
: حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی حالتش عادی نیست 😠
- بابا اون اقا تا چند ماه پیش از ماها هم هم بهتر راه میرفت ولی الان به خاطر امنیت من و شما... 😔😔
که بابام پرید وسط حرفو گفت: دختر تو با چند ماه پیشش میخوای ازدواج کنی یا با الانش؟! 😐
در ضمن این پسر و این خانواده اگه سالم هم می اومدن من جواب منفی میدادم چه برسه به الان که ?
میدونستم بحث بی فایده ست 😔 ...اشکامو به زور نگه داشتم و رفتم توی اتاقم 😢 .وقتی در اتاق رو بستم بغضم ترکید 😢 ...صدای گریم بلند و بلند تر میشد..با هر بار یاد آوری آخرین نگاه سید انگار دوباره دنیا خراب میشد روی سرم 😭
...دوست داشتم امشب دنیام تموم بشه 😢
...ای کاش اتفاقات امشب فقط یه کابوس بود 😢
...تا
صبح فقط گریه میکردم و مامانم هم هر چند دقیقه بهم سر میزد و نگرانم بود.
مامانم اومد تو اتاق و گفت : دختر اینقدر خودتو عذاب نده..از دست میریا !
- آخه شما که حال منو نمیدونی مامان. 😢 .دلم میخواد همین الان دنیا تمام بشه .
: من حال تورو نمیدونم؟! ههه 😔😔 ...من حال تو رو بهتر از خودت درک میکنم 😢
-یعنی چی مامان؟!
: یعنی اینکه....هیچی... ولی دخترم دنیا تموم نشده...کلی خواستگار قراره برات بیاد. با کلی افکار و قیافه مختلف نمیگم کیو انتخاب کن و کیو نکن، نمیگم مذهبی باشه یا نباشه، ولی کسی رو انتخاب کن که ارزشتو بدونه و بتونه خوشبختت کنه .
اونشب و فردا اصلا تو حال و هوای خودم نبودم 😔
اصلا نتونستم بخوابم و همش فکر و خیال داشتم. صبح شد و دلم گرفته بود 😔 دلم میخواست با زهرا حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم بهش 😢
هیچکی نبود باهاش درد دل کنم 😔 یاد حرف زهرا افتادم..که هر وقت دلش میگیره میره مزار شهدا 😢
لباسم رو پوشیدم و به سمت شهدای گمنام راه افتادم.
نزدیک مزار که شدم.. اااا...اون زهرا نیست بیرون مزار وایساده؟! چرا دیگه خودشه 😔 حالا چیکار کنم؟ آروم جلو رفتم.
-سلام 😔
: سلام ریحانه جان و بغلم کرد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟
-دلم گرفته بود...اومده بودم باهاشون درد دل کنم...تو چرا بیرونی؟!
: محمد گفت میخواد حرف بزنه باهاشون و کسی تو نیاد .
-زهرا 😔 نمیدونم چطوری معذرت خواهی کنم.
به خدا من نمیخواستم...
: این چه حرفیه ریحانه. من درکت میکنم.
آروم به سمت مزار حرکت کردم و وارد یادمان شدم.
صدای سید میومد وکم کم واضح تر میشد. آرو آروم رفتم و چند ردیف عقب ترش نشستم و به حرفهاش گوش دادم 😔
🌸🍃
🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
#عطر_یاس
#قسمت_سیودوم
آرو آاروم رفتم و چند ردیف عقب تر نشستم و به حرفهاش گوش دادم 😔
دیدم با بغض داره درد دل میکنه 😢
-شهدا چی شد؟! 😔 مگه قرار نبود منم بیام پیشتون ؟! الان زنده موندم که چی بشه؟! 😢 که هر روز یه زخم زبون بشنوم؟! 😢... بی معرفتا چرا من رو یادتون رفت و شروع کرد گریه کردن گریه کردن 😭
دلم خیلی براش میسوخت 😢 ...منم گریم گرفته بود ولی نمیتونستم گریه کنم...آروم رفتم پشت سرش...
نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم...
فقط آروم گفتم: سلام آقا سید 😶
آروم سرش رو برگردوند و سریع اشکاش رو با گوشه استینش پاک کرد و داد زد: زهراااا مگه نگفتم کسی اومد خبرم کن
- آقا سید حالا دیگه ما هرکسی هستیم ؟!
: خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست. نه ثبتی نه دینی و نه...
لااله الا الله
-قلبی چطور؟! اینقدر راحت جا زدید؟ من رو تا وسط میدون آاوردید و حالا میخواین که تنها بجنگم؟؟ 😔
یعنی حتی اون گفتن عشق دوم و اینا همه دروغ بود؟!
چون برای رسیدن به عشق اولتون اینقدر تلاش کردید ولی عشق به ظاهر دومتون چی؟! این شهدا اینطوری پای حرفاشون وایمیستادن؟! 😢
: من چیکار باید میکردم که نکردم؟؟
- دیشب جواب بابامو ندادید و از خودتون دفاع نکردید؟؟
: چه جوابی؟!چه دفاعی؟!مگه دروغ میگفت؟!من فلجم. 😢 .حتی خودمو نمیتونم نگه دارم چه برسه شما رو...کجای حرفهاش غلط بود؟!
- اون روز تو دفترتون گفتین این اتوبان دو طرفست... ولی الان با این حرفاتون دارم میفهمم نه ...این اتوبان همیشه یه طرفه بوده...شما فکر میکنید نظر من راجب شما عوض شده؟! حق هم دارید فکر کنید..چون عاشق نشدید تا حالا...و نمیدونید عشق یعنی چی...خداحافظ .
بلند شدم و به طرف در مزار رفتم که از پشت سر اروم گفت: ریحانه خانم 😶 )دومین بار بود که اسمم رو صدا میزد( این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه 😔
برگشتم و باز باهاش چشم تو چشم شدم و گفتم: اگه صدبار هم کوه ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد
نه اینکه...
خداحافظ...
و از محوطه بیرون اومدم...
چند روز گذشت و از آقا سید هیچ خبری نداشتم... روزها برام تکراری و بیخود میگذشت 😔 .
فکر به اینکه آینده و سرنوشتم چجوریه دیوونم میکرد.. دلم میخواست یه کاری کنم ولی کاری از دستم بر نمیومد..هر بار درباره سید با بابا حرف میزدم بحث رو عوض میکرد 😐
تا اینکه یه شب نزدیک صبح دیدم صدای جیغ زدن های مامانم میاد. سریع خودمو رسوندم بالاسرش.
دیدم رو تخت نشسته داره گریه میکنه 😢 .
-چی شده مامان؟!
🌸🍃
🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
↻🌸'•°.
.
وَبــࢪخداتوڪلکُن..؛
وهَمیݩبَسکھخدانگهبانِتوست!🌱🧡
.
#اینشکوفههاهُنرِدستِخالقھهآ ^ــــ^
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
خداوند به انسان دستور داد گندم نخورد، ولی خورد....
اولین سیلی خدا به او برهنه شدن بدنش بود.
این نشان می دهد که
رها کردن لباس سیلی خداست نه تمدن...❌
#اقای_قرائتی
#پوشش_اسلامی
#سیلی_خدا
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
#ما_قوی_هستیم
📲 #تصویر_سازی| #علمدار_پدر
دلنوشته دختر #شهید_قاسم_سلیمانی با پدر
🌺به مناسبت ولادت علمدار کربلا حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
🔻 حکمت انگشترتان این بود که از تن پارهپاره تان، دستی که مانده را راحتتر بشناسیم. دستی که سال ها به سوی معبودتان دراز کردید، دست جانبازیتان که دست تمنایتان شده بود. عقیق بر دست که نماد آرامش روح است و شما آن را به دست کردید چون می دانستید قرار است به آرامشی ابدی رهایی یابید. غم و غصههایتان، دردهایتان از وجود مبارکتان رهانیده می شوند. معنی عقیق همین است که شما به راستی می دانستید کجا به دست کنید. به همان دستی که ماند تا یاد علمدار کربلا را دوباره زنده کند. در سرزمین عراق بر روی زمین افتاد تا علم و علمدار روحی تازه کند در دلها...
شما علمدار بودید بابا؛ علمدار حرم و کرامت و انسانیت. بی سرو سامان و حیران و سرگردان به دنبال گوشهای از شما بودیم که عقیقت به روح و جانم رسید این تمام سهم ما از شما بود... اینکه چگونه انگشترتان را به دستم رساندید بماند بین من و شما ... قول میدم همانطور که خواستی علمدار خوبی برای علمت باشم حضرت پدر...
زینب سلیمانی (دختر سردار سلیمانی)
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
.
#میلاد_ارباب_زاده😍✨
#سیدالساجدین؏📿
به دنیا آمدى تا مطلبى دیگر بیاموزم🍃
من از رفتار تو الله را اکبر بیاموزم🕊
کلاس درس شد سجاده ات، من روز میلادت🌸
نشستم تا جهان را پاى این منبر بیاموزم✨
بریزم دور این ناعلم هارا و منِ خود را🌹
بدون واسطه از ساقى کوثر بیاموزم💫
#شاهزاده_ارباب😍
#میلادمولودتمبارکشاهبانو💕
#عیدتون_مبارک💚
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf