eitaa logo
نهج البلاغه و صحیفه سجادیه
637 دنبال‌کننده
191 عکس
33 ویدیو
5 فایل
📚حکمتهای نهج البلاغه ✔️هر روز یک حکمت بهمراه شرح انشالله https://eitaa.com/a_fatemi24/652 ✔️نکات قرآنی https://eitaa.com/a_fatemi24/660
مشاهده در ایتا
دانلود
نهج البلاغه کتاب زندگی و سعادتمندی https://imanoor.com/blog/nahj-al-balagha/#i-6
استاد انصاریان با اشاره به داستانی از یک سفرنامه عنوان کردند؛ نهج البلاغه، افتخار کتابخانه لنینگراد استاد حسین انصاریان، مفسر قرآن کریم در دومین جلسه از سلسله سخنرانی‌‌های «سعادت و شقاوت» در حسینیه مکتب الزهراء مشهد اظهار داشتند: قرآن کریم تأکید بسیاری بر مبحث سعادت و شقاوت دارد اما نخستین بار، دانشمندان و فلاسفه یونانی از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح به این مبحث اشاره داشتند اما از آن‌جایی که بیاناتشان وحیانی نبوده، در بسیاری از نقاط با اشتباه برخورد کرده است. از این روست که امام صادق(ع) می‌فرمایند علم را از خانه ما فرا بگیرید. ایشان با بیان این‌که ائمه معصومین(ع) معلم و مربی علوم مادی نیستند، فرمودند: خداوند متعال در بیان هدف از قرار دادن ائمه معصومین(ع) می‌فرماید «من آنان را برای شما قرار دادم تا شما را به راه خیر و سعادت دعوت کرده و از مسیر شقاوت دور کنند؛ همچنین از طریق ایشان وحی کردم که هرچه کار خیر در این عالم مهیا می‌شود، انجام دهید». استاد انصاریان با اشاره به روایتی از امام صادق(ع) مبنی بر این‌که انجام کار خیر برای دیگران مشروط به اسلام و تدین آنان نیست، ابراز کردند: خدای متعال و ائمه معصومین(ع) تأکید بسیاری بر انجام کار خیر و کمک به دیگران داشته و هیچ‌گاه این مسأله را منوط به شرط خاصی نکرده‌اند. ایشان در بخشی از سخنان خود، خاطرنشان کردند: امیرالمؤمنین علی(ع) پس از این‌که به مالک اشتر فرمودند که به صورت عادلانه از مردم مالیات بگیر، در بیان چگونگی مصرف مالیات تصریح می‌کنند «بخشی از مالیات خرج فرهنگ و ادب مردم کن؛ بخشی از مالیات را برای رفاه مردم مصرف کن؛ قسمتی از مالیات را برای جنگ‌های احتمالی ذخیره کن. اما اگر روزی خشک سالی آمد و کشت کشاورزان محدود و صنعت صنعتگران به یک سوم رسید، در آن سال از مردم مالیات نگیر». استاد حوزه علمیه قم افزودند: امیر مؤمنان علی(ع) در ادامه سخنان خود به مالک اشتر می‌فرمایند «تمامی مردمی که در کشور تو مصر زندگی می‌کنند، یا مسلمان و برادر تو هستند و یا در انسانیت هم نوع تو بوده و حق طرد هیچ یک از آنان را نداری». ایشان یادآور شدند: علمای قبل از اسلام مطالب خوبی در مبحث سعادت و شقاوت دارند اما از آن‌جایی که کامل و جامع نبوده و نقصان‌های بسیاری دارد، قابل استناد نیست؛ پس از اسلام، ائمه معصومین(ع) والاترین مطالب را در این مبحث بیان داشته‌اند. استاد انصاریان با اشاره به داستانی از سفرنامه یکی از اطرافیان شاه در مجله قبل از انقلاب ادامه دادند: این فرد فرهنگی می‌گوید «در سفر خود به بازدید از کتابخانه لنینگراد رفتم که 15 میلیون کتاب در آن بود در حالی که کتابخانه آستان قدس رضوی 700 هزار کتاب هم نداشت؛ مدیر کتابخانه مرا به اتاقی بسیار زیبا و شکیل برد؛ وسط این اتاق میزی گران قیمت قرار داشت که روی آن نیز بشقابی طلا قرار داشت که به واسطه موتوری کوچک در حال چرخش بود. روی آن بشقاب کتابی قرار داشت که معتقد بودند با ارزش‌ترین کتاب در میان 15 میلیون کتاب کتابخانه است. هنگامی که روی جلد آن نگاه انداختم، با عبارت «نهج البلاغه علی بن ابی طالب» مواجه شدم». https://eitaa.com/a_fatemi24/1064
✅كلام شیخ محمد عبده شیخ محمد عبده که در زمان خود شیخ مطلق الازهر بود و افتخار شاگردی مفخر شرق «سید جمال‌الدین اسدآبادی‌» را دارد و چه بسا شرح نهج‌البلاغه وی نیز نشانی از تاثیر روح شیعی و حماسی سید بر وی باشد و سخنان امام را پس از آیات قرآنی و کلمات رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جامع‌ترین کلام دنیای عرب می‌داند. وی می‌گوید: «در میان تمام مردم عرب کسی نیست که معتقد نباشد سخن علی (علیه‌السّلام) پس از قرآن و احادیث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شریف‌ترین و بلیغ‌ترین و جامع‌ترین سخنان است‌». همو در فراز دیگری آن را آموزشگاه پند و حکمت دانسته و تمسک بدان را پاک کننده دل‌ها می‌داند. عبده می‌نویسد: «در هنگام مطالعه نهج‌البلاغه هرگاه به فصلی دیگر می‌رسیدم، حس می‌کردم که پرده‌های سخن عوض می‌شوند و آموزشگاه‌های پند و حکمت تغییر می‌یابند. گاهی خودم را در میان جهانی می‌یافتم که روح بلند معانی با زیور عبارات تابناک آن را آبادان ساخته است. این معانی، پیرامون جان‌های پاک و دل‌های روشن می‌گردد تا به آنها رستگاری و الهام کند و به مقصد عالی‌شان برساند و از لغزش گام‌های گوناگون دورشان سازد و به شاه راه مستحکم فضیلت و کمال برساند». این گونه سخنان از مردی که خود هم فقیه است و هم در میدان ادبیات عرب شهره‌ور است، ‌بیانگر مکانت و منزلت والای نهج‌البلاغه می‌باشد. https://eitaa.com/a_fatemi24/1064
✋صله رحم در نهج البلاغه قال عليه السلام عند وفاته: الله الله فى جيرانكم، فانهم وصية نبيكم. ما زال يوصى بهم، حتى ظننا اءنه سيورثهم. در هنگام وفات خويش فرمود: خدارا خدارا! درباره همسايگانتان كه آنان سفارش شده پيامبر شمايند. پيامبر صلى الله عليه و آله پيوسته درباره همسايگان سفارش مى كرد چندان كه گمان برديم آن ها را ارث بر قرار خواهد داد. ♦️ نياز خويشاوندى به دوستى (نامه 47.) القرابة الى المودة، اءحوج من المودة الى القرابة خويشاوندى به دوستى نيازمندتر است تا دوستى به خويشاوندى. (حكمت 308.) ♦️محبت به خويشاوندان اءيها الناس! انه لا يستغنى الرجل و ان كان ذا مال عن عترته، و دفاعهم عنه باءيديهم و اءلسنتهم، و هم اءعطى الناس حيطة من ورائه، و اءلمهم لشعثه، و اءعطفهم عليه عند نازلة اذا نزلت به. و لسان الصدق يجعله الله للمرء فى الناس، خير له من المال يرثه غيره و منها: اءلا لا يعدلن اءحدكم عن القرابة يرى بها الخصاصة اءن يسدها بالذى لا يزيده ان اءمسكه، و لا ينقصه ان اءهلكه. و من يقبض يده عن عشيرته فانما تقبض منه عنهم يد واحدة و تقبض منهم عنه اءيد كثيرة؛ و من تلن حاشيته، يستدم من قومه المودة 🔻اى مردم! هيچ كس هر اندازه هم ثروتمند باشد، از خويشان (ايل و عشيره ) خود و حمايت عملى و زبانى آن ها از خويش بى نياز نيست. آنان بزرگ ترين گروهى هستند كه از انسان پشتيبانى مى كنند و پراكندگى و پريشانى او را از بين مى برند و در مصيبت ها و حوادثى كه برايش پيش مى آيد بيش از همه به او مهربان و دلسوزند. نام نيكى كه خداوند براى انسان در ميان مردم پديد مى آورد بهتر است از مال و ثروتى كه وى براى ديگران باقى مى گذارد. 🔺هان! مبادا از خويشاوند نيازمند خود روى برتابيد و از دادن اندك مال به او، كه اگر ندهيد چيزى بر ثروت شما نمى افزايد و اگر بدهيد چيزى كم نمى شود، دريغ نكنيد. هر كه از خويشان خود دست كشد، يك دست از آنان بازگرفته، اما دست هاى فراوانى از خود كنار زده است و آن كس كه با قوم و خويشان خود نرم خو و مهربان باشد، دوستى و محبت هميشگى آنان را به دست آورد. (خطبه 23.) ♦️. وجوب صله رحم (فرض الله ) صلة الرحم منماة للعدد خداوند صله رحم را براى كثرت نفرات واجب گردانيد. (حكمت 252.) ♦️ فلسفه خانه بزرگ لعلاء بن زياد، لما راءى سعة داره: ما كنت تصنع بسعة هذه الدار فى الدنيا، و اءنت اليها فى الاخرة كنت اءحوج؟ و بلى ان شئت بلغت بها الاخرة. تقرى فيها الضيف، و تصل فيها الرحم، و تطلع منها الحقوق مطالعها، فاذا اءنت قد بلغت بها الاخرة امام على عليه السلام وقتى خانه وسيع علاء بن زياد را ديد به او فرمود: چه كارى به بزرگى و فراخى اين خانه در دنيا دارى، در حالى كه تو در آخرت به آن نيازمندتر خواهى بود. آرى! اگر بخواهى با اين خانه بزرگ توشه براى آخرت ذخيره كنى در اين خانه مهمان را بنوازى و پيوند با خويشان را محكم تر كنى. و حقوق آن را به مصارف خود ادا كنى، با اين شرايط است كه براى آخرت خود زاد و توشه تحصيل نموده اى. (خطبه 209.) ♦️ ره آورد جوانمردى الكرم اءعطف من الرحم بزرگوارى و جوانمردى بيشتر از علقه خويشاوندى موجب مهربانى و توجه مردم نسبت به انسان مى گردد. (حكمت 247.) ♦️ زكات مال من آتاه الله مالا، فليصل به القرابة، و ليحسن منه الضيافة هر كسى كه خدا به او مالى داد به نزديكان خود بپردازد و مهمان نوازى كند. (خطبه 142.) ♦️ غريب حقيقى رب بعيد اءقرب من قريب، و قريب اءبعد من بعيد. و الغريب من لم يكن له حبيب. بسا دورى كه از هر نزديكى نزديك تر است و بسا نزديكى كه از هر دورى از آدمى دورتر است، غريب كسى است كه دوستى نداشته باشد. (نامه 31.) https://eitaa.com/a_fatemi24/652 -----
✋خانه وسیع 🔺امير مؤ منان على عليه السلام به عيادت يكى از دوستانش بنام (علاء بن زياد) كه در بصره زندگى مى كرد رفت ، وقتى چشمش به خانه وسيع او افتاد فرمود: (اين خانه با اين همه وسعت را در اين دنيا براى چه مى خواهى ؟ با اينكه در آخرت به آن نيازمندتر هستى ؟) 🔺آرى مگر اينكه بخواهى به اين وسيله به آخرت برسى مانند آنكه : 1- در اين خانه از مهمان ، پذيرائى كنى 2 - صله رحم نمائى و حقوق (واجب ) خود را از اين خانه خارج كرده و به اهلش برسانى ، فاذا انت قد بلغت بها الاخره : (كه در اين صورت با اين گونه خانه به آخرت نائل شده اى ) علاء عرض كرد: اى امير مؤ منان ! از برادرم عاص بن زياد، پيش تو شكايت مى كنم ، امام فرمود: براى چه ؟ مگر چه كرده ؟ 🔺علاء عرض كرد: عبائى (ناچيز) پوشيده و از دنيا كناره گرفته است . على عليه السلام فرمود: او را نزد من بياور، وقتى كه عاصم به حضور على عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: (اى دشمنك جان خود، شيطان در تو راه يافته و تو صيد او شده اى آيا به خانواده ات رحم نمى كنى ؟ تو خيال مى كنى خداوند خداوند كه طيبات (زندگى خوب ) رابر تو حلال كرده ، دوست ندارد كه از آنها بهره مند شوى ؟! 🔺انت اهون على الله من ذلك : (تو بى ارزشتر از آنى كه خداوند با تو چنين كند). عاصم عرض كرد: (اى اميرمؤ منان ! ولى تو با اين لباس خشن و غذاى ناگوار بسر مى برى ) (و من از تو پيروى مى كنم ) 🔺امام فرمود: عزيزم ! من مثل تو نيستم ان الله تعالى فرض على ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس ، كيلا يتبيغ بالفقير فقره (خداوند متعال بر پيشوايان عدل و حق ، واجب شمرده است كه بر خود سخت گيرند، و شيوه زندگيشان را همآهنگ با وضع زندگى طبقه ضعيف مردم قرار دهند، تا نادارى فقير موجب نافرمانى او از جدا نشود يا (- تانادارى فقيرى ، موجب آن نشود كه به او سخت بگذرد) نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 210. https://eitaa.com/a_fatemi24/652
ترجمه و شرح حکمت 374 نهج البلاغه: اهمیت امر به معروف و نهى از منکر ✋و فِي كَلَامٍ آخَرَ لَهُ (علیه السلام) يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى: 👌امام(عليه السلام) در گفتار ديگرى در همين زمينه فرمود: ♦️فمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ؛ 🔸گروهى از مردم با دست و زبان و قلب به مبارزه با منكرات و انكار منكر برمى خيزند. آن ها تمام خصلت هاى نيك را به طور كامل در خود جمع كرده اند. ♦️و مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ، فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً؛ 🔹گروهى ديگر تنها با زبان و قلب به مبارزه برمى خيزند اما با دست كارى انجام نمى دهند آن ها به دو خصلت از خصلت هاى نيك تمسك جسته اند و يكى را ضايع كرده اند. ♦️ و مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ؛ 🔹گروهى ديگر تنها با قلبشان نهى از منكر مى كنند (و از آن بيزارند) ولى مبارزه با دست و زبان را ترك مى گويند اين گروه بهترين خصلت هاى از اين سه را ترك گفته و تنها به يكى چنگ زده اند. ♦️ و مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ، فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ. 🔹گروهى ديگر نه با زبان نهى از منكر مى كنند و نه با قلب و نه با دست، اين ها (در حقيقت) مردگانى در ميان زندگان هستند. ♦️و مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ، إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ؛ 🔹(بدانيد) تمام اعمال نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر همچون آب دهان است در برابر دريايى عميق و پهناور. ♦️و إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ؛ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ. 🔻امر به معروف و نهى از منكر نه مرگ كسى را نزديك مى كند و نه از روزى كسى مى كاهد (و بدانيد) از همه اين ها مهمتر سخن حقى است كه در برابر سلطان ستمگرى گفته شود (و از مظلومى در مقابل آن ظالم دفاع گردد). https://eitaa.com/a_fatemi24/652
✋مردگان زنده نما! 🔻مرحوم سيد رضى در ابتداى اين گفتار حكيمانه مى گويد: امام(عليه السلام) در سخن ديگرى كه در همين معنا (اشاره به گفتار حكيمانه قبل است) بيان كرده چنين مى فرمايد: 1️⃣👈 «گروهى از مردم با دست و زبان و قلب به مبارزه با منكرات و انكار منكر برمى خيزند. آن ها تمام خصلت هاى نيك را به طور كامل در خود جمع كرده اند»; (وَفِي كَلام آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى: فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ). 🔻امام(عليه السلام) تقسيم سه گانه اى در اين گفتار حكيمانه و پرمعنا براى آمرين به معروف و ناهين از منكر بيان كرده، 👈 كه اين قسمِ اوّلِ آن است و اشاره به كسانى است كه با تمام وجود خود و با استفاده از تمام وسايل به مبارزه با منكرات برمى خيزند. منظور از نهى از منكر با قلب (همانگونه كه در تفسير حكمت گذشته آمد) اين است كه انسان در دل از منكرات باشد و هرگز به آن رضايت ندهد هرچند نتواند بيش از اين كارى انجام دهد و يا بتواند و كوتاهى كند. 🔻منظور از مبارزه با واضح است: 🔹 نصيحت كند، 🔹اعتراض نمايد و گاه لازم است فرياد بكشد. 🔹معناى انكار منكر با دست هرگونه اقدام عملى است براى پيشگيرى از منكر يا برچيدن بساط منكرات موجود كه گاه منجر به درگيرى فيزيكى به سبب مقاومت عاملين به منكر و جسور بودن آن ها مى شود. قابل توجه اين كه امام(عليه السلام) اين سه را به ترتيب اهميت ذكر كرده است: نخست انكار با يد سپس لسان و بعد قلب. 🔻اين كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: چنين كسى تمام خصال نيك را در خود جمع كرده، به سبب اين است كه كارى فراتر از آن تصور نمى شود و اين كه بعضى از شارحان نهج البلاغه كمك هاى مالى را قسم چهارم ذكر كرده اند صحيح به نظر نمى رسد زيرا كمك هاى مالى نيز جزء اقدامات عملى است كه با دست انجام مى شود. 2️⃣👈آنگاه امام(عليه السلام) به سراغ گروه دوم مى رود و مى فرمايد: «گروهى ديگر تنها با زبان و قلب به مبارزه برمى خيزند اما با دست كارى انجام نمى دهند آن ها به دو خصلت از خصلت هاى نيك تمسك جسته اند و يكى را ضايع كرده اند»; (وَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ، فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَمُضَيِّعٌ خَصْلَةً). 🔻شك نيست كه افراد و يا توانمند فاقد مسئوليت كامل، نخستين چيزى را كه ترك مى كنند اقدامات عملى در راه نهى از منكر است. تنها در قلبشان از آن متنفرند و با زبان هم نصيحت و اعتراض مى كنند. آن ها در برابر دو قسمتى كه انجام داده اند مأجورند و درباره ترك مبارزه عملى با منكر ـ👈 در صورتى كه قدرت داشته باشند ـ مسئوليت سنگينى در پيشگاه خدا دارند. 3️⃣👈سپس امام(عليه السلام) به سراغ گروه سوم مى رود و مى فرمايد: «گروهى ديگر تنها با قلبشان نهى از منكر مى كنند (و از آن بيزارند) ولى مبارزه با دست و زبان را ترك مى گويند اين گروه بهترين خصلت هاى اين سه را ترك گفته و تنها به يكى چنگ زده اند»; (وَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَالتَّارِكُ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ، فَذلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَة). 🔻تعبير امام(عليه السلام) به «اشرف الخصلتين» در واقع ازقبيل اضافه صفت به موصوف است و در معنا «الخصلتين الاشرفين» مى باشد. آرى آن ها مهمترين بخش از نهى از منكر را كه بخش عملى و زبانى است رها ساخته و به كمترين آن كه مزاحمتى براى هيچ كس توليد نمى كند قناعت نموده اند و آن ها ترين ناهيان از منكرند. ولى اين مرحله نيز داراى تأثير قابل توجهى است زيرا تنفر قلبى سبب مى شود كه شخص لااقل آلوده گناه نشود كه اگر اين تنفر نباشد او نيز به گناه خو مى گيرد و به صف گنهكاران مى پيوندد. 🔻👌 در حكمت 201 نيز گذشت كه اميرمؤمنان(عليه السلام)اشاره به داستان قوم ثمود مى كند كه يك نفر از آن ها آمد ناقه اى را كه معجزه آشكار صالح(عليه السلام) بود پى كرد و به قتل رساند ولى خداوند اين كار را به همه آن ها نسبت مى دهد و مى فرمايد: (فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ) و امام(عليه السلام) در توجيه آن مى فرمايد: «إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا; ناقه ثمود را يك نفر پى كرد ولى خداوند همه را مشمول عذاب ساخت زيرا قلباً به آن راضى بودند». 👇👇👇
🔻آنگاه امام(عليه السلام) به گروه چهارمى اشاره مى كند كه متفاوت با اين سه گروه اند و 4️⃣👈آن ها كسانى هستند كه تمام مراحل نهى از منكر را رها كرده و بى خيال از كنار منكرات جامعه مى گذرند. مى فرمايد: «گروهى ديگر نه با زبان نهى از منكر مى كنند و نه با قلب و نه با دست. اين ها (در حقيقت) در ميان زندگان هستند»; (وَمِنْهُمْ تَارِكٌ لاِِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ، فَذلِكَ مَيِّتُ الاَْحْيَاءِ). 🔻چه تعبير جالب و گويايى! زنده كسى است كه داراى حس و حركت باشد و مؤمن زنده كسى است كه در برابر زشتى ها حركتى از خود نشان دهد. كسى كه هيچ گونه حركتى حتى به صورت تنفر قلبى از خودش در مقابل مظاهر زشت و منكر جامعه نشان نمى دهد واقعاً در صف مردگان قرار گرفته است. 🔻🔻از ديدگاه اسلام (كتاب و سنت) گروهى ظاهراً از دنيا رفته اند و در ميان ما نيستند و جسم بى جان آن ها در قبرها نهفته است ولى در واقع زنده اند چراكه آثارشان در همه جا نمايان است. مگر زندگى چيزى جز نشان دادن آثار حيات است؟ همان گونه كه قرآن درباره شهدا مى گويد: (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[. آل عمران، آيه 169.] 🔻اميرمؤمنان على(عليه السلام) در گفتار حكيمانه اى كه خطاب به كميل بيان كرد مى فرمايد: «هَلَكَ خُزَّانُ الاَْمْوَالِ وَ هُمْ أَحْياءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِى الدَّهْر; ثروت اندوزان مرده اند ولى علما و دانشمندان تا پايان دنيا زنده اند».[كلمات قصار، كلمه 147.] 🔻بنابراين، زندگى بى خاصيت مرگ است، مرگى توأم با آثار حيات مادى. 🔻❤️آنگاه امام(عليه السلام) در بخش ديگرى از اين كلام پرمعنا به بيان اهميت امر به معروف و نهى از منكر به صورت كلى پرداخته، مى فرمايد: «(بدانيد) تمام اعمال نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر همچون آب دهان است در برابر دريايى عميق و پهناور»; «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللّهِ، عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، إِلاَّ كَنَفْثَة فِي بَحْر لُجِّيٍّ). اين تعبير به راستى تعبير عجيبى است; 👌تمام كارهاى نيك: نماز و روزه و زكات و حج و حتى جهاد فى سبيل الله در برابر امر به معروف و نهى از منكر بسيار كوچك و ناچيز است. دليلش اين است كه اين دو وظيفه بزرگ اسلامى تمام آن كارهاى نيك و فرائض و واجبات است. اگر امر به معروف و نهى از منكر تعطيل شود به دنبال آن نماز و روزه و حج و جهاد نيز به تدريج به فراموشى سپرده مى شود و اين است دليل برترى اين دو بر آنها. 🔻آنگاه امام(عليه السلام) در آخرين بخش از كلام نورانى خود به افراد النفس هشدار مى دهد و مى فرمايد: «(بدانيد) امر به معروف و نهى از منكر نه كسى را نزديك مى كند و نه از روزى كسى مى كاهد (و بدانيد) از همه اين ها مهمتر سخن حقى است كه در برابر پيشواى ستمگرى گفته مى شود (و از مظلومى در مقابل آن ظالم دفاع مى گردد»; (وَ إِنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَل، وَ لاَ يُنْقِصَانِ مِنْ رِزْق، وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْل عِنْدِ إِمَام جَائِر). 🔺بسيارند كسانى كه گمان مى كنند اگر به سراغ انجام اين دو وظيفه بروند جانشان يا نانشان به خطر مى افتد در حالى كه چنين نيست. خداوند حافظ جان و نان آن هاست و اين تفكر، تفكرى است شرك آلود و بى گانه از حق. 👈جمله «وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ» حقيقت مهمى را بازگو مى كند و آن اين كه انسان بايد شجاع باشد و در برابر ظالمان، بى اعتنا به خطراتى كه ممكن است او را تهديد كند حق را بيان دارد و اى بسا بيان حق، آن ها را بيدار و يا حداقل شرمنده سازد و از انجام ظلم هايى بازدارد. 🔺جالب اين كه ابن ابى الحديد در ذيل اين جمله اشاره به 🤚 داستان زيد بن ارقم در برابر ابن زياد يا يزيد بن معاويه مى كند و مى گويد: مصداق اين سخن روايتى است كه مى گويد: زيد بن ارقم، ابن زياد ـ و گاه گفته شده يزيد بن معاويه ـ را ديد كه با چوبدستى خود به دندان امام حسين(عليه السلام)مى زند در آن زمانى كه سر آن حضرت را نزد او برده بودند. زيد بن ارقم فرياد زد و گفت: چوب را بردار. بسيار ديدم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين دندان ها را مى بوسيد.[شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 19، ص 307] 👇👇👇
📚نمونه ديگر آن سخنى است كه عبدالله بن عفيف ازدى در مسجد كوفه در برابر ابن زياد گفت و سخنان او را درهم كوبيد. هنگامى كه ابن زياد بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) و يارانش براى قدرت نمايى به مسجد كوفه آمد و بر فراز منبر رفت و در برابر انبوه جمعيت، خدا را حمد كرد كه پيروز شده و اهانت شديدى به حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) كرد و آن حضرت را به دروغگويى نسبت داد، عبدالله بن عفيف ازدى (كه چشمش نابينا بود) از ميان جمعيت برخاست و فرياد زد: «يا ابْنَ مَرْجانةَ! اِنّ الكذّابَ وَابنَ الكَذّابِ أنتَ و أبوكَ و مَنِ اسْتَعْمَلَكَ وأبوهُ يا عَدُوَّ اللهِ أتقتُلُونَ أولادَ النَّبِيِّين وَتَتَكَلَّمونَ بِهذا الكَلامِ على مَنابِرِ المُسلِمين؟; 🔸اى پسر مرجانه! دروغگو و فرزند دروغگو تويى و پدر توست و كسى كه تو را بر اين مسند نشانده و پدر اوست. اى دشمن خدا فرزندان پيامبران را به قتل مى رسانى و اين سخن زشت را بر منبر مسلمانان مى گويى؟». (قابل توجه اين كه او ابن زياد را ابن زياد خطاب نكرد بلكه به مادرش مرجانه نسبت داد تا آلوده بودن نسب او را با اين سخن آشكار كند و در ميان جمعيت رسوايش سازد). ابن زياد كه انتظار چنين سخنى را از هيچ كس نداشت خشمگين شد و گفت: گوينده اين سخن كيست؟ 🔸عبدالله بن عفيف گفت: منم اى دشمن خدا! آيا خاندان پاكى را كه خداوند آن ها را از هرگونه آلودگى پيراسته به قتل مى رسانى و مى پندارى مسلمانى؟ وا غوثاه; كجايند فرزندان مهاجر و انصار كه از تو و از آن طغيانگر (يزيد) نفرين شده فرزند نفرين شده توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله)، انتقام بگيرند... . به اين ترتيب، عبدالله، بذر انقلاب بر ضد بنى اميه و خونخواهى امام حسين(عليه السلام)را در دل ها با سخنانش پاشيد و هرچند سرانجام در اين راه شهيد شد ولى كار خود را كرد. 📚مرحوم محقق شوشترى در شرح نهج البلاغه خود (بهج الصباغه) نمونه ديگرى ذكر مى كند و آن اين كه دستور داد روز عيد (فطر يا قربان) منبر را آماده كنند و قبل از اداى نماز عيد شروع به خواندن خطبه كرد. مردى برخاست و گفت: اى مروان تو مخالفت با سنّت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) كردى. اوّلاً منبر را روز عيد بيرون آوردى (در حالى كه خطبه را بايد ايستاده بخوانى نه نشسته بر منبر). ثانياً خطبه نماز عيد را قبل از نماز مى خوانى (در حالى كه خطبه نماز عيد، بعد از نماز است) ابوسعيد در آن صحنه حاضر بود، پرسيد: اين مرد كيست؟ گفتند: فلان شخص، فرزند فلان شخص. گفت: بدانيد اين مرد وظيفه خود را انجام داد. من از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: هركس كار منكرى را ببيند اگر بتواند بايد آن را با دست خود و عملاً تغيير دهد و اگر نتواند با زبان و اگر نتواند با قلب (متنفر از آن باشد) و اين ضعيف ترين مرحله ايمان است.[شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى، ج 13، ص 193;] ↩️قابل توجه اين كه تغيير دادن زمان خطبه، از بعد از نماز عيد به قبل از آن ـ به گفته ابوبكر كاشانى (نويسنده كتاب بدائع الصنائع و از فقهاى اهل سنت) ـ به اين سبب بود كه سخنان بى اساسى در خطبه هاى خود مى گفتند و مردم مى دانستند و براى خطبه آنها نمى نشستند. ناچار زمان آن را تغيير دادند.[بدائع الصنايع، ج 1، ص 276.] 📚داستان معروف فرزدق و اشعار مشهورش درباره امام سجاد(عليه السلام) در برابر هشام بن عبدالملك در كنار خانه خدا نيز نمونه زنده و بارزى از اين گفتار امام(عليه السلام) است.[ بحارالانوار، ج 46، ص 123.] البته در ذيل اين داستان آمده است كه هشام سخت از اين اشعار عصبانى شد و فرزدق را از بيت المال قطع كرد ولى امام سجاد(عليه السلام) آن را جبران فرمود. و در نهايت اشعار فرزدق در تاريخ جاودان و ماندگار شد. داستان هاى زيادى در تاريخ اسلام از اين دست ديده مى شود. گرچه در بعضى از آن ها جان ناهى از منكر به خطر افتاد ولى اين در موارد نادرى بود كه با كليتى كه امام اميرمؤمنان(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه فرموده منافاتى ندارد زيرا همواره عمومات، استثنائاتى دارد. ***** 👇👇
🟩نكته: امر به معروف و نهى از منكر در تعليمات اسلامى: درباره اين دو فريضه اسلامى آيات فراوان و روايات بسيارى وارد گرديده و مقدار اهميتى كه به آن ها داده شده در هيچ موضوع ديگرى تا اين حد ديده نمى شود. 🔹قرآن مجيد، امت اسلامى را بهترين امت ها شمرده و در تأييد آن نكاتى فرموده كه نخستين آن مسئله امر به معروف و نهى از منكر و سپس ايمان به خداست. مى فرمايد: (كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ).[8] در شش آيه قبل از آن دستور مؤكد ديگرى به صورت گروهى دراين باره مى دهد، مى فرمايد: «(وَلْتَكُنْ مِّنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ); بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آن ها رستگاران اند».[ آل عمران، آيه 104] 🔹به اين ترتيب، هم عنوان بهترين امت ها را داشتن و هم در گروه رستگاران بودن در سايه امر به معروف و نهى از منكر حاصل مى شود. امام باقر(عليه السلام) نيز درباره اهميت اين دو وظيفه در حديث معروفى مى فرمايد: «إِنَّ الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْى عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الأَنْبِياءِ وَ مِنْهاجُ الصُّلَحاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الأَرْضُ وَ ينْتَصَفُ مِنَ الأَعْداءِ وَ يسْتَقِيمُ الأَمْرُ; امر به معروف و نهى از منكر راه انبيا و طريق صالحان است، دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيه فرائض با آن ها برپا مى شود، و به وسيله اين دو، راه ها امن مى گردد، و كسب و كار مردم حلال و حقوق افراد تأمين مى شود، و در سايه آن زمين ها آباد مى گردند، از دشمنان انتقام گرفته مى شود، و در پرتو آن همه كارها روبه راه مى گردد».[ كافى، ج 5، ص 55 و 56.] 🔹براى اهميت اين دو فريضه الهى همين بس كه از روايات استفاده مى شود شرط قبولى دعا انجام آن هاست. همانگونه كه اميرمؤمنان(عليه السلام) در واپسين ساعات عمر در بستر شهادت فرمود: «لاَ تَتْرُكُوا الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْى عَنِ الْمُنْكَرِ فَيوَلَّى عَلَيكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَكُمْ; امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه اشرار بر شما مسلط مى شوند سپس هرچه دعا كنيد مستجاب نمى گردد».[نهج البلاغه، نامه 47.] 🔹آيه 63 سوره مائده علماى اهل كتاب را سخت نكوهش مى كند كه براثر ترك امر به معروف و نهى از منكر، امت هاى آن ها آلوده انواع گناهان شدند و در پايان آيه مى گويد: چه زشت است كارى كه آن ها انجام مى دادند: (لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالاَْحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاِْثْمَ وَأَكْلِهِمْ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ). 🔹در خطبه قاصعه[خطبه 192 نهج البلاغه.] تعبير تند ديگرى درباره تاركان امر به معروف و نهى از منكر ديده مى شود، مى فرمايد: «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِى بَينَ أَيدِيكُمْ إِلاَّ لِتَرْكِهِمُ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْى عَنِ الْمُنْكَرِ فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُكُوبِ الْمَعَاصِى، وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْكِ التَّنَاهِى; خداوند سبحان مردم قرون پيشين را از رحمت خود دور نساخت جز به اين سبب كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردند، لذا افراد نادان را به سبب گناه و دانايان را به علّت ترك نهى از منكر از رحمت خود دور ساخت». ✋فلسفه اين اهميت ـ همان گونه كه در بالا اشاره شده ـ اين است كه قوانين الهى در صورتى لباس وجود به خود مى پوشد و اجرا مى گردد كه نظارتى بر آن باشد و اين نظارت در درجه اول همان نظارت عمومى از ناحيه امر به معروف و نهى از منكر است كه اگر ترك شود اجراى احكام الهى يا متوقف مى شود و يا سست. درباره اهميت اين دو فريضه بزرگ الهى و معناى معروف و منكر و مراحل امر و نهى و شرايط آن مى توان كتاب يا كتاب ها نوشت و در فقه اسلامى نيز در كنار مسئله جهاد، كتابى به عنوان كتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر ديده مى شود.[جواهرالكلام، ج 21]