eitaa logo
نهج البلاغه و صحیفه سجادیه
503 دنبال‌کننده
177 عکس
29 ویدیو
5 فایل
📚حکمتهای نهج البلاغه ✔️هر روز یک حکمت بهمراه شرح انشالله https://eitaa.com/a_fatemi24/652 ✔️نکات قرآنی https://eitaa.com/a_fatemi24/660
مشاهده در ایتا
دانلود
✋مهمان خدایم مى گویند: وقتى كه حجاج بن یوسف ثقفى در مسافرت به یمن براى حكومت با جلال و تشریفات حكومتى مى رفتند، هرجا كه منزل مى كردند، خیمه حكومتى مى زده اند، آشپزها مشغول پختن مى شدند. 🔺در یكى از منزلها هوا خیلى گرم بود.خیمه اى زده بودند. براى اینكه هوا خنك شود، دو طرف خیمه را بالا زدند. 🔺وقت غذا خوردن شد، سفره پهن كردند، انواع حلویات، شیرینى ها، خوراكى ها، پختنى ها در سفره چیدند. تا خواست بخورد دید از دور چند گوسفند را جوانى مى چراند و در اثر گرما و سوزش آفتاب این چوپان بیچاره را زیر شكم گوسفندى كرده تا از سایه آن بهره گیرد. غیر از سرش بقیه بدنش را آفتاب مى سوزاند. 🔺حجاج كذائى از داخل خیمه تا این منظره را دید متاثر شد و به غلامان گفت: این چوپان را بیاورید. 👈رفتند كه چوپان را بیاورند. چوپان هرچه گفت من با امیر ندارم، امیر كى هست؟ گوش ندادند و گفتند و دستور است و بالاخره به زور بیچاره چوپان را نزد حجاج بردند. 🔺حجاج به او گفت: از دور دیدم كه تو گرما زده اى، ناراحتى، شدم. گفتم: بیا زیر سایه خیمه استراحت كن. 🔺گفت: نمى توانم بنشینم. 🔺پرسید: چرا؟ گفت: من ، مامور حفظ گوسفندانم. چطور بیایم زیر سایه خیمه؟ من باید بروم گوسفندانم را بچرانم. گفت: نمى خورم. 🔺🔺پرسید: چرا نمى خورى؟ گفت: جاى دیگر وعده دارم. حجاج پرسید: جاى دیگر؟مگر بهتر از اینجا هم جائى هست؟ چوپان گفت: بلى. گفت: بهتر از طعام هم مگر هست؟ 🔺گفت: بله بهتر، بالاتر. پرسید: مهمان چه كسى هستى؟ به چه كسى وعده دادى؟ گفت: مهمان رب العالمین، من روزه هستم. روزه دار مهمان خدا است. 🔺چوپان بیابانى است. اما خداوند معرفت و ایمان به او داده. در این بیابان گرم و سوزان روزه مى گیرد و مى گوید: مهمان خدایم.افطارم نزد خداست، بهتر و بالاتر 🌹 اینجا حجاج نتوانست نفس بكشد، با خدا دیگر نمى توانست در بیفتد. جورى جواب داد كه حجاج را ساكت كرد و نتوانست حرف بزند. حجاج گفت: خیلى خوب. روزها فراوان است، تو بخور عوضش را بگیر. 🔺چوپان گفت: خیلى خوب به شرطى كه سندى به من بدهى كه من فردا زنده باشم، روزه بگیرم. از كجا معلوم من فردا زنده باشم؟ 🔺حجاج دید باز نمى شود با این دانشمند حقیقى، مؤمن بالله و راستى دانا چه بگوید. مجسمه جهل در برابر مجسمه علم و ایمان است. حجاج جاهل مطلق، بالاخره دید نمى تواند جوابش را بدهد، گفت: این حرف ها را كنار بگذار چنین خوراك لذیذ و دیگر كجا نصیب تو مى شود؟ تو چرا این قدر پا به روزى خودت مى زنى؟ چرا اینقدر نادانى؟ 🔺چوپان گفت: حجاج آیا تو آن را طیب خوش طعم كرده اى؟ (اى حجاج بدبخت اگر خداوند یك دندان دردى به تو بدهد، همه این حلواها و مرغ ها هیچ است. اگر باشد نان جو شیرین است و لذت دارد، اگر عافیت نباشد مرغ و پلو، زهر است.) 📚همراه با نهج‌البلاغه وصحیفه @a_fatemi24 ┄┄┅═✧❁🌹💎🌹❁✧═┅