eitaa logo
کانال دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
11.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
4.7هزار فایل
آخرین جلسات دروس و مباحث حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دام ظله) در قالب تصویر، صدا و متن بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء معاونت رسانه ارتباط با ادمین: @bonyad_esra_admin فهرست: https://eitaa.com/a_javadiamoli_doross/11098
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 عروج عقل 🔸 دین، دین علمی است و علم با گفتار و نوشتار و کردار و رفتار، سامان می ‌پذیرد. کتابت و علم، زمینه‌ ای است برای عقل و عقل وسیله ‌ای است برای و جامعه فرشته نه بیراهه می ‌رود و نه راه کسی را می ‌بندد. قرآن کریم وقتی أسمای حسنای الهی را ذکر می ‌کند، یعنی خلفای او باید به این أسما متّصف شوند. 🔸 انسان اگر انسان راستین است، خلیفه خداست و خلیفه او اوصاف «مستخلف عنه» را دارد و «مستخلف عنه» او عالمانه جهان را اداره می‌ کند. قرآن کریم مجاری علم را به ما داد و آموخت؛ هم سمع و بصر را به ما داد و هم قلب و هوش را به إذن خدا به ما عطا کرد تا عالم و محقق شویم و این را برای عقل نردبان قرار دهیم. قرآن کریم که ما را به علم و کتاب دعوت می ‌کند و به قلم سوگند یاد می‌ کند و به مکتوبات قلم داران قسم یاد می‌ کند: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یسْطُرُونَ﴾،[1] دینی که به ابزار نوشتن سوگند یاد می‌کند، دینی که به کتابت و مکتوب قسم یاد می ‌کند، آن طوری که به شمس و قمر قسم یاد می‌ کند: ﴿وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها ٭ وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها﴾؛[2] یعنی قلم باید مثل قمر بدهد، کتاب باید مثل شمس داشته باشد. این طلیعه کار است که انسان به نوشتن و گفتن صحیح عادت کند و آگاه شود و این کافی نیست و این مقدمه است. 🔸 قرآن بعد از اینکه جامعه را به علم دعوت کرده است، به آنها می ‌گوید علم نردبان است نه هدف و این نردبان باید جامعه را به عقل برساند، فرمود: ﴿وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ﴾،[3] فرمود این تبیین ‌هایی که در قرآن کریم هست، دانشوران بهره می ‌برند و این دانشوران نردبان ‌هایی در دست دارند که به سَمت عقل باید صعود کنند، چون آنجاست که ﴿إِلَیهِ یصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیبُ﴾،[4] پس قدم اول عالم شدن. قدم دوم این که بدانیم خودِ این علم هدف نیست، نردبان است. قدم سوم آنکه بدانیم این نردبان را به اوج و عروج عقل نصب بکنیم که عاقل بشویم. عقل را صاحب شریعت، یعنی وجود مبارک پیامبر أعظم (عَلَیهِ وَ عَلَی آلِه‏ آلَافُ التَّحِیةِ وَ الثَّنَاء) تفسیر کرد، فرمود عقل آن است که در بخش اندیشه زانوی سرکش وهم و خیال را عِقال کند و در بخش انگیزه زانوهای سرکش شهوت و غضب را عِقال کند، عقل همان عقال است.[5] [1]. سوره قلم، آیه1. [2]. سوره شمس، آیه1 ـ 3. [3]. سوره عنکبوت، آیه43. [4]. سوره فاطر، آیه40. [5]. تحف العقول، ص15؛ «فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) إِنَّ الْعَقْلَ‏ عِقَالٌ‏ مِنَ الْجَهْل». 📚 پیام به همایش افتتاحیه باغ کتاب ایران و منطقه غرب آسیا تاریخ: 1396/04/10 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 صَمت قلم 🔸 كریمه ‌ای كه نشان سوگند خدا به قلم است، این در اذهان همه آقایان هست كه ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یسْطُرُونَ﴾،[1] عمده دو نكته است: یكی اینكه سوگندهای خدای سبحان به تعبیر سیدنا الاستاد [علامه طباطبایی] (رضوان الله علیه) به بینه است و نه در قبال بینه.[2] در محاكم برای فصل خصومت متخاصمان از یك سو بینه است و از سوی دیگر یمین، ولی سوگند خدا به یمین است نه در قبال یمین. وقتی به قلم سوگند یاد می‌ شود كه مسطورش حق باشد، وگرنه به ابزار سوگند خوردن نه تنها به بینه نیست، در قبال بینه هم نیست؛ یك چیز زائد و بیگانه است. برخی از مسطورها جزء اساطیر اولین است و افسانه است؛ ولو كذب نیست، اما لهو است، بی ‌معناست و آموزنده نیست، این هم جای سوگند نیست. 🔸 در این كتاب شریف تحف ‌العقول از وجود مبارك امام صادق (سلام الله علیه) نقل شده كه برخی به حضور حضرت عرض كردند چطور پیشینیان موفق بودند، علمای گذشته از توفیق بیشتری برخوردار بودند و مانند آن؛ [حضرت] فرمود: «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ‏ الصَّمْتَ‏ وَ أَنْتُمْ تَتَعَلَّمُونَ الْكَلَامَ كَانَ أَحَدُهُمَا إِذَا أَرَادَ التَّعَبُّدَ یتَعَلَّمُ الصَّمْتَ قَبْلَ ذَلِكَ بِعَشْرِ سِنِین»؛[3] آنها ده سال دوره می ‌دیدند تا ساكت باشند كه چگونه ساكت شدن را یاد بگیرند! چه زمانی حرف بزنند، كجا حرف بزنند و چطور حرف بزنند. آدم تا دو كلمه یاد گرفت بخواهد بنگارد؟ این وسط پخته نشد! فرمود اگر دیدی که پیشینیان به جایی رسیدند دوره دیدند. اینها ده سال دهانشان را بستند و جلوی قلمشان را گرفتند «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ‏ الصَّمْتَ‏ ... بِعَشْرِ سِنِین» بعد شروع می ‌كردند به نوشتن، نه اینكه از راه برسد و ببیند و بنگارد! آن [مسطور] که جای سوگند خدا نیست! فرمود شما شاگرد این ‌چنینی ارائه كن، ما هم حرفی آن چنان تحویل می ‌دهیم؛ این [شخص] هنوز بیرون نرفته حرف ها را منتشر می ‌كند! كسی امیر بیان است كه امیر هم باشد. اینكه [امام علی (سلام الله علیه)]فرمود: «إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ» یعنی چه؟ یعنی ما فصیحیم؟ ▫️ شاید چندین بار گاهی در نماز جمعه و گاهی در این همایش ها این حدیث نورانی نهج‌ البلاغه به عرضتان رسید كه فرمود ما خاندان عصمت و طهارت «وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ‏ وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ‏ عُرُوقُهُ وَ عَلَینَا تَهَدَّلَتْ‏ غُصُونُهُ»؛[4] ما فرمانده كل حرفیم، یعنی حرف اسیر ماست، می ‌فهمیم چه زمانی حرف بزنیم، چه زمانی حرف نزنیم، بیست و پنج سال بنا شد ساكت باشیم، ساكتیم! در محضر پیامبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به تعبیر سیدنا الاستاد ادب اقتضا می ‌كرد من دهانم را ببندم می ‌بستم! تمام این حرف های نهج البلاغه بعد از رحلت پیامبر است، این ‌چنین نیست كه وجود مبارك حضرت امیر بعداً عالم شده باشد، در همان طلیعه كوه حراء خودش طبق بیان خطبه قاصعه فرمود من می ‌دیدم كه حضرت مجاور حراء بود، دیگری كه نمی‌ دید![5] بعد در همان خطبه قاصعه فرمود یا علی«إِنَّكَ تَسْمَعُ‏ مَا أَسْمَعُ‏ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِی وَ لَكِنَّكَ لَوَزِیرٌ»؛ فرمود هر چه من می‌ شنوم تو می ‌شنوی، هر چه من می ‌بینم تو می ‌بینی، ولی تو پیامبر نیستی و وزیری. این سند ولایت را كه وجود گرامی رسول اكرم (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) امضا كرده است پس حضرت امیر خیلی چیز بلد بود! منتها در تمام این مدت 23 سالی كه در خدمت آن حضرت بود به عنوان آن حضرت دم فرو بست؛ معنای فرمانده حرف بودن این است، نه یعنی ما فصیحیم و بلیغیم! ما می ‌فهمیم که چه زمانی حرف بزنیم و چه زمانی حرف نزنیم. ▫️ اگر ائمه (علیهم السلام) در بعضی از اعصار [مانند] عصر عباسی ها ساكت بودند، چون «أُمَرَاءُ الْكَلَام» بودند می ‌دانستند چه زمانی باید ساكت باشند، چه زمانی باید حرف بزنند، چه زمانی باید حوزه تشكیل بدهند و چه زمانی باید در مقابل بیگانه بایستند. بنابراین طبق بیان نورانی امام صادق (سلام الله علیه) فرمود اینها دوره می ‌دیدند كه مواظب باشند جلوی قلمشان را بگیرند، جلوی زبانشان را بگیرند، ده سال دوره بود! حالا بعضی ها زودتر از ده سال و بعضی بیشتر از ده سال، ولی ده سال را باید دوره می ‌دیدند «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ‏ الصَّمْتَ‏ ... بِعَشْرِ سِنِین» بعد شروع می‌ كردند به نوشتن؛ اگر شما این ‌چنین شدید، بله می ‌توان حرف های دیگری را هم به شما گفت. [1]. سوره قلم، آیه1. [2]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏20، ص 147. [3]. تحف العقول، ص309. [4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه233. [5]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه192؛ «وَ لَقَدْ كَانَ یجَاوِرُ فِی كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا یرَاهُ غَیرِی». 📚 سخنرانی در ششمین همایش کتاب سال حوزه تاریخ: 1383/10/03 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 فکر جهانی 🔹 همه مراکز علمی و تحقیقی و پژوهشی مخصوصاً حوزه و دانشگاه، این رسالت را دارند که فکر بکنند هرگز قمی فکر نکنند، ایرانی فکر نکنند، شرقی فکر نکنند، غرب آسیایی فکر نکنند، هرگز خاورمیانه ای فکر نکنند؛ چون قرآن از همان وقتی که نازل شده است فرمود جهانی فکر کنید! در همین سوره کوتاه اوایل بعثت که آنها گفتند: ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾، ذات أقدس الهی فرمود نه، ﴿ذِكْرَی لِلْبَشَر﴾ من آوردم، من جهانی حرف زدم. کسی جهانی حرف می زند که باشد، سخن از مکه و مدینه و مانند آن نیست. ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾، ﴿ذِكْری‏ لِلْبَشَر﴾ من حقوق بشر آوردم، آوردم، تمدن بشر آوردم. این حرف، است و حرف جهانی را فقط خالق جهان می ‌تواند بگوید، سخن از عرب و عجم نیست، من آوردم. 🔹 بر ما واجب است جهانی فکر بکنیم، حرف کانت را خوب بفهمیم، حرف دکارت را خوب بفهمیم، حرف هر فیلسوفی را خوب بفهمیم، خوب نقد کنیم. وظیفه ما این است که بزنیم، یک؛ جهانی را قانع کنیم، دو؛ اما کار ما این باشد که بین حرم و جمکران فکر کنیم، این جهانی حرف زدن و قمی فکر کردن است! ما إلا و لابد باید این باشد و باید به این سمت حرکت کنیم. 📚 پیام به بیست و دومین همایش کتاب سال حوزه تاریخ: 1399/10/17 🆔 @a_javadiamoli_esra