💠 جهاد کبیر
🔸 مستحضر هستید که انسان به علم و معرفت شناخته می شود. خدای سبحان مجاری ادراکی فراوانی به انسان عطا کرده است. اگر انسان به غیر حق مشغول نشود و خود را به باطل و امور اعتباری سرگرم نکند، در مسیر #ادراک_حقیقت قرار می گیرد؛ در این مسیر اول معانی جزییه را بعد از احساس می فهمد، بعد صُوَر خیالیه را همراه با آن ادراک می کند و از اینها عبور می کند و به معانی برین عقلی در فلسفه نظری [می رسد].
🔸 در فلسفه، تلاش و کوشش نفس این است که از #وهم و #خیال بگذرد و به آن معارف مجرد بار یابد و آنها را تحلیل کند و بپذیرد. در این معبر گاهی اینها به جای اینکه مُعین باشند، راهزن هستند. وهمِ تربیت نشده و خیالِ تعلیم نیافته در حد خود تلاش و کوشش می کنند که با عقل نظری نبردی داشته باشند، گاهی به صورت جنگ سرد و گاهی به صورت جنگ گرم. عقل اگر بخواهد در جهاد علمی، وهم را تربیت کند و خیال را تربیت کند، یک تمرین و ریاضت های علمی کامل می طلبد که باید یک #معلم_شدید_القوایی او را تقویت کند تا او وهم را خوب تربیت کند، خیال را خوب تربیت کند؛ این دو نیرو که از بهترین برکات الهی هستند، اگر درست تربیت بشوند با عقل نظری در ادراک معارف برین همکاری می کنند؛ معانی جزیی را، صور جزیی را که گاهی به صورت حدّ اصغر درمی آیند در خدمت عقل نظری قرار می دهند، عقل نظری در هنگام استدلال و قیاس که میخواهد معانی جزیی یا صور جزیی حدّ اصغر قرار بدهد، وهم را یا خیال را استخدام می کند، آنها در خدمت عقل نظری هستند؛ مثل فرشتگان جزیی که تابع فرشتگان کلی به معنای سعه هستند قرار می گیرند. آن گاه قیاسهای علمی، چه قیاس اقترانی، چه قیاس استثنایی و قیاس شرطی، چه متصل، چه منفصل، ره آورد خوبی خواهند داشت.
🔸 در این زمینه، این جهاد، #جهاد_کبیر است، نه جهاد اکبر و اگر ـ خدای ناکرده ـ وهم تربیت نشود و عقل تربیت نشود و همواره با ستیز با عقل نظری در جنگ سرد و گرم سرگرم باشند، خروجی چنین رهزنی و غارتگری، مغالطات سیزدهگانه یا بیش از سیزدهگانه است. هر جا که عقل نظری گرفتار مغالطهای از مغالطات معهود و معروف منطقی میشود، در اثر نافرمانی وهم و خیال نسبت به عقل نظری است، گاهی موضوع را جابجا میکند، گاهی محمول را جابجا می کند، گاهی نسبت موضوع و محمول را جابجا میکند، گاهی لفظ تغییر میکند، گاهی معنا را عوض میکنند، این مغالطات سیزده گانه یا بیش از سیزده گانه، غارتگری وهم و خیال است نسبت به عقل نظری؛ لذا فلسفه در این عقبه کئود به مقصد نمی رسد. این یک تعریف کوتاهی از #فلسفه_ی_فلسفه است.
#روز_جهانی_فلسفه
#حکمت_فلسفه
#تربیت_وهم_و_خیال
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 پیام به همايش ملی فلسفه عرفان
تاریخ: 1396/08/22
🆔 @a_javadiamoli_esra
[1]. مجموعة ورام، ج1، ص96؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِقَوْمٍ قَدِمُوا مِنَ الْجِهَادِ مَرْحَباً بِكُمْ قَدِمْتُمْ مِنَ الْجِهَادِ الْأَصْغَرِ إِلَى الْجِهَادِ الْأَكْبَرِ فَقَالُوا وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ یا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ ص الْمُجَاهِدُ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ».
[2]. مثنوی معنوی, دفتر ششم، بخش 83.
[3]. الكافی(ط- الإسلامیة)، ج2، ص84؛ «قَالَ: إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِی أَفْضَلُ الْعِبَادَة».
[4]. سوره بقره، آیه265.
[5]. سوره بقره، آیه265.
[6]. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص43.
[7]. سوره رعد، آیه28.
#جنگ_موته
#جهاد_کبیر
#ثابت_قدم
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 سوره مجادله ـ جلسه 20
تاریخ: 1396/12/02
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 علم اخلاق
🔹 موعظه آن علم مُتقن صحیح نیست، آن علم دقیق عمیق اخلاق است. اخلاق غیر از موعظه است. اخلاق این است كه آدم نفس را بشناسد که «النّفس ما هی» مجرد است یا مادی؟ قوای او را بشناسد که مجرّدند یا مادی؟ كیفیت ارتباط قوا با نفس را بشناسد. اینكه وجود مبارك پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود شما از جهاد اصغر در آمدید و به فكر #جهاد_اكبر باشید[1] برای همین است. فقه ما یك نور است و علم! فقه, جهاد اصغر را تأمین می كند كه با دشمن چطور بجنگید, اخلاق, جهاد اكبر را فرماندهی می كند که چگونه #ابد را تأمین كنید؟ اگر یك سال و دو سال یا یك میلیارد سال و دو میلیارد سال بود كه قابل گذشت بود، ما هستیم كه هستیم! خب این بدون اخلاق كه نمی شود، اخلاق بدون #معرفت_نفس اصلاً شدنی نیست؛ موضوع آن نفس، قوای نفس، جهاد كبیر و جهاد اكبر است. معمولاً این جهاد چون بیشتر ما با آن هستیم این را می گویند جهاد اكبر، وگرنه این #جهاد_كبیر است نه جهاد اكبر, این اكبرِ نسبی است نه اكبرِ نفسی, جهاد اكبر آن است كه بین عقل و قلب باشد، به اصطلاح بین #عقل_و_عشق باشد. هر دو خوب هستند، هم عقل خیلی خوب است، هم قلب خوب است؛ منتها عقل می گوید من می خواهم بفهمم دیدن سخت است، قلب می گوید فهمیدن مشكل را حلّ نمی كند، دیدن مشكل را حلّ می كند. تو برهان اقامه می كنی خدا هست، جهنم هست، بهشت هست، اینها فهم است، اینها كار حكیم و متكلّم است؛ اما «خود هنر دان دیدن آتش عیان» اگر هنر داری آتش را ببین، جهنم كه الآن موجود است و شعله هم كه دارد. [پس] حرف قلب به عقل این است كه تو می گویی بهشت و جهنم هست باید كار خوب كرد، اینها كه #هنر نیست! هنر این است كه الآن این شعله دارد این شعله را ببین!
خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[2]
تو یك دود می بینی، می گویی پس آتشی هست. این جنگ بین #عقل_و_قلب است كه در حقیقت آن جهاد اكبر است. آن چون در دسترس نیست این جهاد نفس را كه انسان می خواهد عادل بشود, می خواهد اهل بهشت بشود، حالا یا «خوفاً من النار» است یا «شوقاً الی الجنة»[3] است، عالِم بشود، پرهیزكار بشود این جهاد وَسطی است. غرض این است كه اخلاق به آن برمی گردد.
🔹 قرآن كریم این هنر علمی را دارد كه تحلیل كند كه اگر كسی شبانه روز به فكر این بود كه مشكل دیگری را «لله تعالی» حلّ كند، او در حقیقت دارد مشكل خودش را حلّ می كند. این آیه ای كه در بخش های پایانی سوره مباركه «بقره» است این است كه ﴿مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ﴾[4] آن گاه ثوابی برایشان ذكر كرد، بهشت برایشان ذكر كرد، پاداشی ذكر كرد. از این كار, فقیه وجوب یا استحباب می فهمد، حق با اوست؛ آن كسی كه موعظه ای فكر می كند می بیند كه ثواب قیامت است، آن هم حق با اوست؛ اما آنكه در فنّ اخلاق كار می كند، می گوید اگر كسی كار خیر كرد آیه قبل از اینكه بگوید ثواب دارد و او بهشت می رود فرمود: ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾؛[5] یعنی اگر كسی كار خیری كرد مثل آن است كه این درخت بتواند حركت كند، كنار نهر برود، یك سطل آب از نهر بگیرد و به ریشه خودش بدهد، این درخت دارد موقعیت خودش را تثبیت می كند! مگر نباید ما ثابت قدم باشیم و در حوادث نلغزیم؟ چطوری ثابت قدیم بشویم؟ وضو كه می گیریم در هنگام مسح پا به ما گفتند مستحب است این دعا را بخوانیم: «اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ»،[6] هر عضوی را كه در وضو می شوییم یا مسح می كشیم یك ذكر و دعایی دارد، مسح پاها این دعا را دارد: «ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ» آن روزهایی كه پا می لغزد ما برای اینكه نلغزیم راهی داریم یا نداریم؟ این اعمال دینی, این اعتقادات دینی، ما را #ثابت_قدم می كند دیگر نمی لغزیم، وقتی نلغزیدیم در قیامت هم نمی لغزیم.
🔹 این ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ خیلی پیام دارد! این غیر از این است كه ثواب دارد, غیر از این است كه به ما بهشت می دهند, ما مثل یك درخت متحرّك هستیم! مشكل درخت این است كه قدرت حركت ندارد ما مثل یك درخت متحرّك هستیم كه اگر بتوانیم كار خیر انجام بدهیم موقعیت و ریشه خود را #تثبیت می كنیم، همین! «و ثبّتنی» همین است، آن وقت دیگر آدم نمی لغزد هر روز یك طرف برود، هر روز یك جا برود این چنین نیست، آن وقت ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[7] هم همین است.