May 11
May 11
📌عبارات نقادانه شیخ مفید(م ۴۱۳ ق) درباره شیخ صدوق در فصول مختلف کتاب تصحیح الاعتقاد:
۱. در باب اراده و مشیت نوشته صدوق از کسانی نیست که صاحبنظر باشد و بتواند بین حق و باطل تمییز بدهد.
۲. صدوق درباره قضاء و قدر حرف معناداری نزده. وقتی صدوق معنای قضاء را نمیداند بهتر است حرف نزند.
۳. صدوق با مطلبی که در باب لوح و قلم نوشته از حق دور شده است.
۴. کلام صدوق بر اساس حدس و گمان است نه تحقیق. بهتر بود صدوق فقط روایات را نقل کند و وارد مباحثی که بلد نیست نشود.(فی النفوس و الارواح)
۵. آنچه صدوق درباره خلق ارواح گفته حرف کسانی است که حقیقت امور را نمیدانند. عقیده صدوق، عیناً عقیده تناسخیه است بدون اینکه خودش بفهمد چه نوشته. لذا با نوشتن این مطالب، بر خودش و دیگران جنایت کرده.
۶. آنچه صدوق درباره بقای نفس گفته حرف فلاسفه ملحد است و اصحاب اخباری ما فطانت کم و ذهن کُندی دارند و نمیدانند نتایج حرفشان چیست.
۷. آنچه صدوق درباره وحی گفته تقلید از دیگران است و ما اهل تقلید نیستیم.
۸. حرف صدوق در تقیه بر اساس اخباریگری است که به ظاهر روایت عمل میکنند و در آن تفکر نمیکنند و این حرف صدوق برای دین و ایمان او مضر است و او را از روشنبینی باز میدارد.
💡تصور کنید در زمانه ما یک محقق و پژوهشگری درباره آراء و اندیشههای یک مرجع و فقیه بزرگی چنین سخن بگوید. موارد این چنینی در تاریخ زیاد است. حوزههای علمیه ما کمحوصله شدند یا فقهای بزرگ شیعه در این قرنهای متوالی روش خطایی داشتند؟
#تدین_عقلانی
@tabeshe_agahi
📌از مرحوم سید صادق روحانی درباره این سخن که برخی گفتند مخالفت با حکم ولی فقیه در حد شرک است پرسیدند و ایشان هم پاسخ دادند:
این سخن سخیفی است که از عاقل صادر نمیشود و شاید در حالت غیرطبیعی گفته شده است![تصویر چپ]
💡اما خود ایشان در رسالة فی ولایة الفقيه که در سال ۱۴۱۸ قمری(۲۶ سال پیش) چاپ شد تصریح کرده که مزاحمت با ولی فقیه مانند مزاحمت با امام معصوم است و از قضا به مقبوله عمر بن حنظله استناد کرده که حضرت صادق(ع) فرمود حتی اگر کسی حکم حاکم عادل را قبول نکند در حد شرک به خدا است. بدیهی است عدم قبول، به مراتب، پایینتر از مخالفت و مزاحمت است. وقتی اثر عدم قبولِ حکم ولی فقیه این باشد حکم مخالفت و مزاحمت با او روشن است.
#نقد_فتوا
@tabeshe_agahi
📌این سخن با هیچیک از موازین فقهی سازگار نیست و حتی با فتوای خود آن مرحوم در رساله عملیهاش هم همخوانی ندارد و ابن عربی مصداق هیچ معنایی از کفر فقهی نیست. ایشان حتی کسی را که عامداً عالماً بخلاف ما انزل الله حکمی داده است کافر نمیداند مگر مستلزم تکذیب نبوت باشد و صرفاً حکم به فسق چنین شخصی کردهاند.(اجوبة المسائل ج ۲ ص ۱۸ و ۱۹) آنگاه چطور میتوان حکم به کفر و نامسلمانی ابنعربی داد در حالیکه نه منکر خداست نه منکر نبوت نه منکر هیچیک از ضروریات اسلام؟ وجهی ندارد که بگوییم همه مسلمین باید اعتقاداتشان همانند مراجع باشد و حق ندارند فهم عمیقتری از متون دینی داشته باشند. در شریعت مقدس اسلام، تفکر، آزاد است و هیچ خط قرمزی برای آن وجود ندارد. چه بسا فهم یک مسلمان مقلد، عمیقتر از فهم یک مجتهد و فقیه بزرگ باشد. نهاد مرجعیت باید مساله تکفیر را چون یک دندان فاسد، دور بیندازد. تکفیر، مطلقاً هیچ ارزش علمی و معرفتشناسانه ندارد و صرفاً و منحصراً بیانگر عقیده شخصی مجتهد درباره یک موضوع خاص است و بدیهی است تقلید، چنین مواردی را شامل نمیشود.
#نقد_فتوا
@tabeshe_agahi