eitaa logo
مستشار دینی و فرهنگی ( عباس احمدی )
256 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
جهاد تبیین در کلام حجت الاسلام عباس احمدی ارتباط با مدیر @ammarha1399
مشاهده در ایتا
دانلود
!؟🧐 📛 هدف خانواده ها از تعیین مهریه زیاد ، «چهار فکرِ غلط» است؛ 🔻1.مهریّه زیاد را پشتوانه دخترشان میدانند!...در حالی که تنها پشتوانه دختر آنها ، و داماد است. 🔻2. فکر میکنند مهریّه زیاد ، سبب میشود که داماد به طلاق فکر نکند!... در حالی که تنها مانع طلاق ، وجود صفتی بنام ، در طرفین است. و اگر این صفت در زوجین نباشد ، هزاران سکه نمیتواند مانع آن بشود. 🔻3.چون به داماد مطمئن نیستند ، مهریّه را زیاد تعیین میکنند!...امّا آدم عاقل ، هیچ وقت دخترش را به هوای مهریّه ، به شخصِ نمیسپارد. 🔻4.مهریه زیاد را دلیل با ارزش بودن دخترشان میدانند!... در حالی که ارزش یک زن به و معاشرت او با همسرش است و سکه به او اعتباری نمیدهد. 🔥 خواهرم! مهریه زیاد همانند چکی است که آن را به جای اسکناس واقعی تحویل میگیرید ، امّا وقتی آن را به بانک تحویل می‌دهید ، متوجه میشوید که بوده است!... ازدواج‌و‌زندگی‌قرآنی❣«دعای‌‌فوق‌العاده» کپی‌کاملاً‌مجاز‌است🌹نشرحداکثری‌برای‌خدا ✍️ @aahmadi14
✅ پاسخ رهبر معظم انقلاب به شبهات مربوط به فلسطین «ما از فلسطینیها که فلسطینیتر نیستیم!» 🔹بنده از زمان ریاست جمهورىِ خودم این چالش را با بعضی از این کشورهای عربی داشتم. حرفی را مطرح کردم، اما دولتهای این کشورها میگفتند ما از فلسطینیها که فلسطینیتر نیستیم! هرچه خود آنها بخواهند، باید انجام شود. البته آن وقت مذاکرات سازش به این شکل مطرح نبود؛ اما نشانه‌های سازش پیدا بود. اوّلاً مسأله فلسطین، یک مسأله دنیای اسلام است. غیر از جنبه‌های سیاسی و امنیتی و اقتصادی، مسأله تکلیف الهی و اسلامی است. بالاتر از همه، مسأله خدایی است. اما اگر کسی به خدا هم اعتقادی نداشته باشد و بخواهد فقط برای مردم فلسطین کار کند، باید ببیند آحاد مردم فلسطین چه میگویند. امروز ملت فلسطین همانهایی هستند که دستگیر شده‌هایشان در زندانهای دولت غاصب هستند و دهها برابر آنها در خیابانها و در مسجدالاقصی و در بازارها و در سرتاسر سرزمین غصب شده شعار میدهند و عملیات میکنند. یک اقلیتِ کوچکِ تطمیع شده که رفتند سازش کردند، ملت فلسطین نیستند که ما بگوییم ما از فلسطینیها فلسطینیتر نیستیم. در همان سیزده، چهارده سال پیش، من یادم است یکی از دولتهای عرب - حالا نمیخواهم اسم بیاورم - که آن روز نشان نمیداد یک دولت رو به فسادی است - چون سوابق انقلابی داشت - این حرف را زد. بنده همان وقت استشمام کردم اینها انحراف پیدا میکنند؛ بعد هم انحرافشان آشکارتر شد. که حالا دیگر نمیخواهیم بعضی از خصوصیات را ذکر کنیم.... 🔹امروز بعضیها میخواهند این‌طور وانمود کنند که مسأله فلسطین خاتمه یافته است! بنده عرض میکنم که مسأله فلسطین به هیچ وجه خاتمه یافته نیست. این‌طور نیست که شما خیال کنید تا ابد باید فلسطینیها - صاحبان سرزمین - خود و اولادشان بیرون از سرزمین خودشان باشند؛ یا اگر در آن داخلند، به‌صورت یک اقلیّتِ مقهور زندگی کنند و آن بیگانه‌های غاصب در این‌جا بمانند؛ نه، چنین چیزی نیست. کشورهایی که صدسال در تصرّف قدرتی بودند - همین قزّاقستانی که الان شما ملاحظه میکنید، همین گرجستانی که الان شما ملاحظه میکنید؛ این کشورهای تازه استقلال یافته آسیای میانه - بعضی در اختیار شوروی، بعضی قبل از شوروی در اختیار روسیه - آن وقتی که هنوز شوروی به‌وجود نیامده بود - اینها دوباره مستقل شدند و برگشتند و متعلّق به مردم خودشان شدند؛ بنابراین هیچ بُعدی ندارد و حتماً باید این‌کار اتّفاق بیفتد و ان‌شاءاللَّه اتّفاق خواهد افتاد و فلسطین به مردم فلسطین برمیگردد. لذا مسأله خاتمه یافته نیست؛ این خطاست. ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... 👈پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @Shobhe_ShenaSi
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۵۹ من متولد سال ۶۷ هستم و چهار برادر و یک خواهر بزرگتر از خودم دارم، ما ۶ تاخواهر برادر همه با اختلاف سنی ۲سال به دنیا اومدیم و خیلی همه از نظر سنی نزدیک هم بودیم و دوران کودکی تقریبا همبازی بودیم. دوتا از برادرهای بزرگترم ازدواج که کردن، مادرم خداخواسته بعداز ۱۵ سال باردار شد. یعنی من که تا سال دوم دبیرستان فرزند آخر بودم و ۱۵سالم بود، حالا مادرم باردار شده بود. همه ناراحت بودن و خصوصا خواهر بزرگم خیلی از این قضیه ناراحت بود و ناراحتی خواهرم روی مادرم هم تاثیر گذاشت و تصمیم گرفتن بچه رو سقط کنن. ولی خداروشکر از روش پزشکی و دارو استفاده نکردن فقط از روشهای خانگی که خداروشکر تاثیری نداشت و خدا خواست که خواهر کوچک من در اسفندماه سال ۸۲ به دنیا بیاد. یه دختر تپل و سفید با موهای طلایی و چشمهای رنگی. زیبایی دختر کوچولوی خانواده ما همه جا پیچید و یادمه چندتا از همسایه ها و حتی فامیلهامون وقتی دیدن خداوند توی سن ۴۳ سالگی چنین بچه‌ای به مادرم داده، اونها هم ترغیب شدن و توی سن بالای ۴۰ سال باردار شدن. خلاصه خواهر کوچکم بزرگ و بزرگ تر شد و خودش رو توی دل همه جا کرد و کم کم یکی یکی خواهر و برادرام ازدواج کردن و رفتن سر خونه زندگی خودشون. من بخاطر علاقه‌ای که به خواهر کوچکم داشتم، از همون اول مسئولیت درس و مشق خواهرم رو به عهده گرفتم اصلا به ازدواج فکر نمیکردم، همه خواستگارارو برخلاف اصرار خانواده‌ام رد می کردم و بهانه‌های الکی می آوردم که ازدواج نکنم. تا اینکه یهو به خودم اومدم ۳۳ سالم شده بود. من با بهانه های الکی بهار ازدواجم رو از دست دادم. متوسل شدم به آقا صاحب الزمان و یه چله گرفتم تا واسطه بشن پیش خدا تا یک همسر خوب و مومن سر راه من قرار دهند و یک هفته دیگه از چله باقی مونده بود که یک خواستگار خوب که سه سال قبل هم خواستگاری کرده بودن و من جواب منفی دادم، مجددا تماس گرفتن و دقیقا روز چهلم که ختم چله‌ام بود من سرسفره عقد نشستم و فروردین ۱۴۰۰ عقد کردیم. خداروشکر همسری مومن و مهربان خدا قسمتم کرد و از نظرمالی هم عالی بودن. سه چهارماه از عقدمون گذشت و تصمیم گرفتیم کم کم آماده بشیم تا بریم سرخونه زندگی خودمون، همسرم گفتن هرچقد جهیزیه داری کافیه، بقیه جهیزیه رو من می خرم و به این ترتیب ما آذر ۱۴۰۰ با جهیزیه‌ای که خودم و همسرم تهیه کردیم رفتیم سرخونه زندگیمون. از همون زمانیکه ما عروسی کردیم من به همسرم گفتم چون سن هردوتامون از ۳۳سال گذشته دوست دارم زود بچه‌دار بشیم تا اختلاف سنی مون با بچه بیشتر از نشه و همون ماه اول رفتم دکتر برای چکاب قبل ازبارداری که گفتن هیچ مشکلی ندارم. با این وجود ما بعداز چند ماه اقدام وقتی دیدم باردار نشدم، متوسل شدم به خانم ام‌البنین و حضرت علی اصغر و هر روز سوره حمد میخواندم و هدیه میکردم به خانم ام‌البنین که من باردار بشم و دست به دامان علی اصغر شدم. تا اینکه ۲۸خرداد ۱۴۰۱ متوجه شدم باردارم و چقدر خوشحال شدم و اشک شوق ریختم و همون لحظه سجده شکر به جا آوردم. بارداری خیلی خوبی داشتم و نهم ماه رجب روز تولد علی اصغر امام حسین خداوند هدیه زیبایی به من داد و من هم اسمش رو علی گذاشتم. علی کوچولو شد دنیای من و باباش و زندگی مارو شیرین و شیرین‌تر کرد. علی آقای من ۶ماهه بود که به همسرم گفتم چون اختلاف سنی بچه با ما کمی زیاده من دوست ندارم با خواهریا برادرش زیاد اختلاف داشته باشن و من دلم بازهم بچه میخواد ولی همسرم گفتن الان زوده و حداقل تا ۲سالگی پسرمون باید صبرکنیم و من چون دوست نداشتم تا دوسالگی منتظر بمونم😅 باز هم متوسل شدم به خانم ام‌البنین و ازشون خواستم بازهم از خدا برای من اولاد صالح و سالم بگیرن. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۶۵ من متولد ۷۲ و اولین و آخرین فرزند خانواده هستم‌. در کودکی با خوش‌شانسی با بچه دیگری هم‌بازی بودم و مثل برادر بود برام‌. شاید کمتر از بقیه تک فرزندها اذیت شدم. ولی خب یادمه اشکم دم مشکم بود. خیلی احساسی و بهم میگفتن لوس. از اواخر دبیرستان سعی کردم خودم رو بالا بکشم و از این لوسی بیام بیرون. برا همین برام مهم نبود کدوم دانشگاه. یک سال رفتم دانشگاهی با ۱۶ ساعت راه. و بعد هم انتقالی خداروشکر😁 سال ۹۷ با همسرم به صورت سنتی آشنا شدم، طی ۶ ماه مراسم نامزدی و عقد و عروسی برگزار شد. مراسم‌ها ساده برگزار شد. مراسم عروسی هم با موسسات ازدواج آسان برگزار کردیم. بدون آهنگ و رقص و گناه. همسرم میگفت کاش میشد با بچه وارد خونه و زندگی‌مون بشیم. من که قبلاً تخمدان پلی‌کیستیک داشتم و چاق بودم. ولی در عرض چند ماه بعد عروسی باردار شدم. این بارداری سریع و بدون درمان رو ثمره ی اون گذشت و ازدواج آسان و بدون گناه که داشتیم میدیدم. اوایل بارداری، دل دردهای خیلی شدید، روده‌های تحریک‌پذیر، در کنارش حالت تهوع و استفراغ‌های صبح‌گاهی نابودم کرده بود. چند بار آزمایش دادم تا مطمئن شدن چیزی نیست. خداروشکر بعد از ۴ماه این دل‌درد ها هم رفت. ولی میتونم بگم اکثر علائم‌های بارداری که طی هفته‌های مختلف ممکنه به وجود بیاد، برا من بروز می کرد. یادمه یه هفته علائم رو نخونده بودم. خارش شدید داشتم. هفته بعد که یادم اومد، همینجوری برای هفته قبل رو خوندم. دیدم خارش هم نوشته بود و گفتم ای خدا، یعنی در این حد؟ گذشت و تیر ۹۹ دختر کوچولوم با زایمان طبیعی به دنیا اومد. کسی باورش نمیشد که من بدون تمرین و ورزشی تونستم طبیعی زایمان کنم. از وقتی دخترم دنیا اومد، مشکلات مالی سرازیر شد تا الان که هنوزم😅 ولی ما دست از هدفمون نکشیدیم. از تقریبا یک سالگی دخترم، تصمیم گرفتم جلوگیری نداشته باشم تا خدا هر موقع به صلاح مون بود، بازم بهمون بچه بده. دو ماه بعد من یک ماهه باردار بودم، به همین راحتی. اوایل فقط همون حالت تهوع و استفراغ بود. کم کم موقع شیر خوردن دختری، درد‌های شدید داشتم. تحمل کردم تا یک سال و نیمی دخترم و دیگه از شیر گرفتمش. چالش های زیادی با دخترم داشتم. مثلا اون اوایل شیر خودمو نمیخورد. تا ۳ ماهگی میدوشیدم و بهش میدادم و شیرافزا میخوردم. شیرم کم بود ولی بود. بیشتر شیر خشک میخورد. کم کم که بچه بزرگتر شد و علاقه به خوردنش بیشتر شد، تونستم شیر خودمو مستقیم بهش بدم و از لحظه‌ای که مطمئن شدم دیگه کامل ارتباط گرفته، شیر خشک با شیشه رو قطع کردم. هیچکس باورش نمیشد که بعد از چند ماه بچه برگرده به شیر مادر. دختر بدقلقی هم بود و هست. صبر و تحمل من رو میخواد که منم...🥴 خلاصه که دختر دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ به دنیا اومد. یه دختر زشت😅 من همش نگران بودم که بعداً همه میگن خواهر اولی قشنگه، این دومی چرا انقد فرق داره. ذهنیات دخترم رو بد بکنن(که البته میگفتن هم واقعاً 🙈 و دل من فقط میشکست) این دختر ما تو شرایط مالی خیلی بد دنیا اومد ولللللی خونه‌دار شدیم بدون هیچ هزینه‌ای به لطف پدر شوهرم. اوضاع مالی همچنان سخت. فقط از شر اجاره خونه راحت شده بودیم. دخترمم بزرگ‌تر شد و ماشالا قشنگ شد😍 الان واقعا کسی نمیتونه بگه که کدومشون قشنگ‌تره یا زشت‌تره. خیال من هم راحت شد. گذشت تا ماه رمضون ۱۴۰۲ در ۱۱ ماهگی دختر دوم. تصمیم به بارداری مجدد و خداروشکر خیلی زود بارداری حاصل شد. همچنان فقط حالت تهوع. فقط با این تفاوت که تا آخرش ادامه داشت😕 و خب شیردهی تو بارداری واقعاً دردناکه برام. دختر دوم هم تا یک سال و نیمی شیر دادم و تمام. دو ماه استراحت کردم از شیردهی تا شیردهی😊 دختر سوم دی ۱۴۰۲ قدم سر چشممون گذاشت. همون اول یخچال و بخاری و ماشین، خراب شد😱 با هزینه‌های زیاد برای تعمیر. ولی خداروشکر به لطف این بچه، الان همسرم آزمون استخدامی قبول شدن. البته خیلی تلاش کردن ولی خب من به چشم برکت ورود بچه میبینم. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075