پاسخ رهبر انقلاب به شبهات مربوط به فلسطین
#قسمت_دوم
اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فکر اینها دولت انگلیس استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند. البته آنها قبلاً به فکر بودند به اوگاندا بروند و آنجا را کشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فکر افتادند به طرابلس، مرکز کشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها - که آن وقت طرابلس در دست آنها بود - صحبت کردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها کنار آمدند. انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است که اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یک اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا کنند و گوشهای را، آن هم گوشه حسّاسی را بگیرند - چون کشور فلسطین در نقطه حساسی قرار دارد - و دولت تشکیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از این که دنیای اسلام - بخصوص دنیای عرب - در آن منطقه اتّحادی بهوجود آورد....
تصرّفشان هم اینطوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار میکردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالکان اصلی این زمینهای بزرگ - که در اروپا و امریکا بودند - خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلاّلهایی هم داشتند که نقل کردهاند یکی از دلالهایشان همین «سیّدضیاء» معروف، شریک رضاخان در کودتای ۱۲۹۹ بود که از اینجا که به فلسطین رفت، آنجا دلاّل خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها که ملک اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها کردند. در جایی میرفتند، میزدند، میکشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میکردند.
این تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت:
یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمیکردند.
رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها بهوسیله رسانههای صهیونیستی که دست یهودیها بود، دروغ گفتند - هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد - که به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایهداران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور کردند. حتّی این نویسنده فیلسوف اجتماعی فرانسوی - «ژان پلسارتر» - را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفتهی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پلسارتر» کتابی نوشته بود که بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بی سرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند که سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟
رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره - و به قول خودشان «لابی» - است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت کن! کار اینها تا بهحال سه رکن داشته است که توانستهاند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند.
#ادامه_دارد
ــــــــــــــــ
🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش...
👈پاسخبهشبهاتفــجازی👇
🆔 @Shobhe_ShenaSi
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۱۰۵۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#دوتا_کافی_نیست
#توکل_و_توسل
#خانواده_دوستدار_فرزند
#قسمت_دوم
پسرم ۱ساله شد و تولد یک سالگی پسرم رو گرفتیم و یک ماه بعدش دقیقا روز تولد آقاابالفضل من بی بی چک گذاشتم و مثبت شد😍 و من خوشحالتر از قبل سجده شکر به جا آوردم و با شوهرم که سرکار بود تماس گرفتم و همچنان که اشک شوق میریختم به همسرم گفتم خانم امالبنین روز تولد پسرشون عیدی مارو بهمون داد.❤️
خلاصه بارداری دومم هم با سختیهایی که داشت بخاطر پسرم که هنوز کوچیک بود و باید از شیر میگرفتمش البته من تا ۱سال و ۵ماهگی پسرم، بهش شیر دادم و خلاصه سختیهای اینچنینی ولی شیرین گذشت و مهر۱۴۰۳ که علی آقای من ۱سال و ۸ماهه بود خداوند آقا امیر رو به ما هدیه داد. پسری ناز و زیبا که الان نزدیک ۵۰ روزشه.
خدا عمر باعزت به همه پدرها و مادرها بالاخص مادر عزیزم من هم بده، چون این مدتی که من زایمان کردم، مادرم من رو تنها نذاشتن و با وجود ایشون سختیهای بچهداری برای من آسونتر شده.
من همچنان عاشق بچه هستم و به همسرم گفتم که من حداقل ۴تا بچه میخوام و نمیخوام اختلاف سنی اونها هم زیاد باشه.
دوست دارم بچههام اختلاف سنیشون کم باشه که هم در کودکی همبازی باشن و هم انشاالله وقتی بزرگ شدن رفیق و یار همدیگه باشن.
این نکته روهم بگم من تو این سه سال و خوردهای که ازدواج کردم هیچ مسافرت و زیارتی با همسرم نرفتم و هر دوبار که باردار شدم، خانوادم خیلی بهم گفتن کاش اول یه زیارتی مسافرتی چیزی میرفتین بعد باردار میشدی ولی من و همسرم باهم تصمیم گرفتیم اولویت زندگیمون فعلا بچه باشه، وقت برای مسافرت زیاد هست.
انشاالله با بچههامون همه جا میریم ولی فعلا تا توان داریم و وقت داریم خودمون رو وقف بچه داری میکنیم.
من داستان زندگیم رو گفتم که بگم هرچیزی که از خداوند میخواید با توسل به ائمه بهترینها رو از خدا بگیرید و من در رابطه با بچهدار شدن خیلی به خانم امالبنین عقیده دارم که سوره حمد نذرشون کنم.
انشاالله که هرکس در آرزوی داشتن اولاد هست خداوند اولاد سالم و صالح روزیشون بکنه. شما بزرگواران هم دعا کنید خداوند بازهم به من اولاد سالم و صالح عطا کنه، خیلی دلم میخواد یه دوقلو دختر خدا بهم بده😍
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۱۰۶۵
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#حرف_مردم
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
#برکات_بارداری
#قسمت_دوم
من خیلی سختی کشیدم با بچهها. یه دختر تک فرزند لوس، تو یه خانواده ساکت و بدون سروصدا. حالا با ۳ تا بچه پر سروصدا. بعضاً تعامل کردن سخت میشه برام. هنوز خودخواهی تو وجودم هست. بلد نیستم خیلی از اوقات خلاقیت بزنم و بچه رو آروم کنم. خیلی ضعف دارم. ولی خب به لطف خدا ایمان دارم. هر زایمان من رو صبورتر کرده تقریباً بزرگتر شدم. ولی خب فاصله تا خوب شدن، زیاده. برامون دعا کنید.
اینم در آخر بگم، هیچکدوم از اطرافیانم موافق فرزندآوری من نیستن. از والدین تا غریبهترها متلک و تیکه زیاد بهم میندازن. ولی من مطمئنم راه درست رو میرم. من انقدی تنها هستم که وقتایی حوصلهم سر میره حتی نمیدونم به کی زنگ بزنم و کمی حال احوال کنم؟ یا خونه کی بریم با بچهها؟ برا همین میگم من که کسی رو ندارم. قطعا تو پیری این قضیه بدتر میشه. پس حداقل خودم باید تلاشمو بکنم که نه خودم نه بچههام به این درد دچار نشیم برای آینده.
برای هر ۳ بارداری، وقتی مامانم میفهمید، ناراحت میشد و هر سری یه چیزی بهم میگفت. دیگه شما حساب کنید تا مابقی اطرافیان.
حالا جالبه بچههام عزیزدل همه هستن. خوشرو هستن با مهمون و بقیه. و این هم از خوبیای چندفرزندی هست. انگار روحیه شادتری نسبت به تکفرزندهایی که می چسبن به مادرشون، دارن.
یه مورد دیگه اینکه به نظر من کفران نعمت هست اگر از شرایط جسمانی که خدا در اختیار مون قرار داده، استفاده نکنیم.
بارداری بدن ما رو جوانتر میکنه و رحم رو به فعالیت وا میداره و کمتر دچار کیست و این موارد میشه. مامانم با یک زایمان در سن ۴۷ سالگی رحم رو درآوردن. خب این کفران نعمت هست که یه خانم سالم، فرزندآوری نکنه و در سن پایین و بدون یائسگی رحم خودش رو از دست بده، حتی مجبور بشه بخاطر این اتفاق دوبار عمل سنگین انجام بده. یعنی سختی وجود داشت. درد و تحمل وجود داشت. ولی درد زایمان و بعد شیرینی بچه کجا، درد عمل سنگین و عوارضش و دوباره عمل و وخیم شدن شرایط بیماری زمینهایت و .... کجا.
انتخاب با ما هست که کدوووم سختی؟؟؟؟؟
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075