May 11
خیلی حرف داره آیات دوروبر انا لله و انا الیه راجعون
یعنی مصیبت بهت میرسه محزون میشی ولی مقاومت ادامه داره و حق نداری از پا بیفتی.
گریه هاتمنگه دار برای خلوت هات
جلوی دشمن حق نشون دادن ضعف نداری...
حزب الله، لیس حسن نصرالله
و لواستشهد نصرالله
سیاتی الف نصرالله...
هعی مینویسم
هعی پاک میکنم
چی بگیم
چی بنویسیم؟
خوبای این دنیا دارن دونه دونه میرن
چه سریه که پایان راه همه ی فرزندان روح الله شهادته؟!
اونم به دست حرومزاده ترین موجوداتی که تاریخ به خودش دیده
خدایا مارو از فرزندان روح الله قرار بده
خدایا مارو از مقاومت قرار بده
خوشبحال شهدا
وای به حال من و تو....
میبینید آقا سید؟ ما تازهجوانهای مقاومت چهزود آبدیده شدهایم. چهزود پخته شدهایم. نسلهای پیش از ما هیچیک بهسن ما که بودند اینهمه داغ بزرگان و زعمای خود را ندیده بودند. اینقدر بیپشت نشدهبودند. داغ بر داغ؛ حزن بر حزن. اصلا شما که جبهه و جنگ دیدهاید بگویید؛ این همه داغ بزرگ دیدن برای جوانهای تازهرسته کمی زیاد نیست آقا؟ میبینید آقا سید؟ چطور امالبنینوار هیچ سراغ از عباسهایمان نگرفتیم اصلا. گفتند سردارهای ایرانی... سردارفلانی... گفتیم فقط از سید بگو. از سید چهخبر. میبینید آقا سید؟ خبرها میگویند از عصر روز واقعه تا صبح فردا، هشتاد بمب یکتنی روی ساختمان، روی پیکرت ریختهاند. زبانم لال بلاتشبیه انگار کن که دهاسب تازهنعل بر پیکری تاخته. یعنی هیچ نماندهای. خاک ضاحیه شدهای. زیر پای مستضعفان. خاک ضاحیه بر سر ما آقا سید. خاک بر سر ما اگر خاک بر چهره کافران تیغکش نپاشیم و رسوایشان نکنیم. ما هم جای پسران خودت؛ ما هم جای هادی و زینبات. که قصاص خون پدرهای طایفه بر فرزندان است. خیالتان تخت آقا سید؛ تازهجوانهای مقاومت، این پختگان در کورهٔ حوادث منطقه، هوای خط زرد حزبالله را دارند تا همیشه. حزب، زینپس یادگار توست و عزیز قلب ما. هوای «سیدنا القائد» را هم. سینه شما که رفت، سینههای ما سپر اوست. و سپر مستضعفان. غرغرهای جوانانهمان را نبین؛ از بهت سوگ شما که درآییم، خودمان را جمع و جور میکنیم و باز به إذنالله قامت راست میکنیم به ادامه مسیر. ما باز ادامه میدهیم آقا سید؛ و موعد دیدار دوبارهمان، صبح روز رجعت بر سایه رکن یمانی کعبه.
«مهدی مولایی»