فشار اقتصادی انقدر زیاده که
تو بازار و مغازه های تهران جای سوزن انداختن نیست:)
#پارادوکس
#حق_پرومکس
گاهی احساس میکردم
که رابطهٔ حسین با علیاکبر ،
فقط رابطهٔ یک پدر و پسر نیست ؛
رابطهٔ یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است :)
_پدر،عشقوپسر
هدایت شده از لعل
#لعل
چطور میتوان تو را در یک کلمه خلاصه کرد؟
خط به خط نشانه هایت را کتاب کردم
کتابی به قُطر ماه ها و سالها
بر ورق ثانیه با مُرکِّب اشک و قلمِ خوش ذوق شعر.
بی وفا!
پیشینه ات زیاد شده.
هر اشاره،هر قول و فعلی،
بعضی اوقات هم خیابان ها مرا یاد تو می اندازند.
فی الواقع واژه ها نیستند که یاد تو را زنده می کنند،
بلکه یاد تو معنای کلمات را احیا می کند.
@laal_del
الحقیر!
#لعل چطور میتوان تو را در یک کلمه خلاصه کرد؟ خط به خط نشانه هایت را کتاب کردم کتابی به قُطر ماه ها
کلمات از روی سرسره ی خطوط سُر میخورند
گاه نیز دستشان میشکند و گاه گریه میکنند
گاه پر از فریادِ شادی هستند و گاه مرا با افکارشان پر میکنند...
کلمات مرا پر کرده اند از تو.
کودکان احساساتت همچون کلمات در می آیند و برایم شگفت آور است ندیدن خودت.
خودت را ببین...
مرا ببین
من کتابی هستم که تو نوشته ای
احساس و کلمات را ببین ، همه چیز در هیچ است.
هیچوقت نمیتوانی همه چیز را بیابی
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدبار لب گشودم و بیرون نریختم
خون ها موج می زند از سینه تا لبم:)
همه گویند رفتی اما هستی
بی بودنت نباشد بودی از هستی!
جشنی به پا شد از تولد شاهی
عاقلان نیز نوشیدند بهر سرمستی!
خبر آمد خبری در راه هست
فراز زمان رسید بعد آن همه پستی..!
ای مجنون بدان جنونت جنون نباشد
که اگر زنده ای و هنوز دل نبستی..!
قلم کسب اجازه میکند از سعدی...
شگفتا از قلم که میکند تردستی!
به این مثل که همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی...!
#عیدتونمبارک
#آدمیزاد
غم دل
دلم قرار نمیگیرد از فغان، بیتو
سپندوار ز کف دادهام عنان، بیتو
ز تلخکامی دوران نشد دلم فارغ
ز جام عیش، لبی تر نکرد جان، بیتو
چو آسمان مهآلودهام ز دلتنگی
پر است سینهام از اندُه گران، بیتو
نسیم صبح نمیآورد ترانۀ شوق
سر بهار ندارند بلبلان، بیتو
لب از حکایت شبهای تار میبندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان، بیتو
چو شمعِ کشته، ندارم شرارهای به زبان
نمیزند سخنم آتشی به جان، بیتو
عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکّرین دهان، بیتو
گزارۀ غم دل را مگر کنم چو «امین»
جدا ز خلق به محراب جمکران، بیتو
✍🏻 #امام_خامنهای حفظهالله
انکارِ زیباییشجرئت میخواهد . اینکه
آن را ببینی ، وُ به خاطر نورِ وجودیش
چشمانترا ندُزدی شجاعت میخواهد.
اینکه عطرِ نرگسِ لباسش .. در مشامَت
بپیچد و احسنت نگویی بهخالقش مگر
میشود؟ او مهدي است دیگر . هَمانی
که قرنهاست، چشم انتظارانش درونِ
حیاطِجمکرانش، اشکها ریختهاند . وُ
حالا ، در این روز زیبا ، این گلِ نرگس،
روییده است . این نامهیمُعطر نوشته
شدهاست . این پروانهٔ زیباروی از پیله
بیرون آمدهاست . این مهدي ناممتولد
شُده است💚
وقتی حالمو میپرسن یاد این شعر میفتم:
چه گويم؟ از كه گويم؟ با كه گويم؟
كه اين ديوانه را از خود خبر نيست !
❣مریض عشق را نبود دوائی غیر جان دادن
مگر وصل تو سازد چاره، درد انتظارم را
🆔eitaa.com/m_a_tavallaie