eitaa logo
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
86.5هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
6هزار ویدیو
595 فایل
تحت اشراف علمی استاد علی تقوی ادمین: 😊 Eitaa.com/amr_nahy123 دوره های مجازی: 🎁 amrn.ir/c کانال نظرات فراگیران👇🏻 amrn.ir/nazar درخواست خرید کتب، سی‌دی و بازیها: 📚 ziadat.ir ♥️ aamerin.ir آپارات موسسه 💻 aparat.com/aamerin_ir تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام من از وقتی به کربلا مشرف شدم وتوانستم کمی با امام حسین(ع) و اهدافشان آشنا بشم و اینکه برای چه چیز قیام کردند و هدفشون چی بوده، تازه تصمیم گرفتم حداقل کمی در راه اهداف امام که امر به معروف بوده قدم بردارم. اما در این راه ثابت قدم نبودم😒 تا اینکه یه روز خیلی نشستم فکر کردم که چه کاری کردیم که مدعی هستیم منتظر ظهوریم؟؟ درست همون روز وقتی به داخل شهر رفتم و مردم رو دیدم تازه فهمیدم هممون میگیم هستیم😔 ❌آخه کدوم منتظری میگه به من چه که بقیه چیکارمیکنن⁉️ ❌چیکارکردیم که منتظر ظهورهستیم‼️ همون روز بود که دیگه تصمیم قطعی ام رو گرفتم که قدم کوچکی برای ظهور بردارم و بتونم راه شهدا🌷رو ادامه بدم و درست همون روز بود که دوستم دوره های امر به معروف استاد تقوی رو بهم معرفی کردند... تازه دریافتم اینکه میگن تو یه قدم در راه خدا بردار و بقیش باخداست یعنی چی، انشاالله که همگی دراین راه ثابت قدم باشیم 🤲🏻 یاعلی😷 التماس دعا🌷 🌺نمونه شماره 33 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد و همکاران عزیز و با آرزوی موفقیت شما در همه عرصه ها🌷 من قبلا امر به معروف و نهی از منکر برام خیلی مهم بود و دوست داشتم دوستانم و دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کنم و نسبت به این دو فریضه الهی آگاهشون کنم، اما راستش زیادبلد نبودم از چه کلماتی استفاد کنم😒 و از طرف دیگه هم خجالت میکشیدم و میترسیدم ک منو مسخره کنند. همین جوری پیش رفت تا اینک بیخیال شدم و گفتم من خودم خوب باشم بسه وهرکس باید خودش بفهمه🙄 همین جور که من خودم فهمیدم و بالاخره بعد از چند سال با موسسه امربه معروف آشنا شدم و از وقتی که در این دورها شرکت کردم روحیه ام خیلی خوب شده و جرات پیدا کردم دیگران رو امربه معروف و نهی از منکرکنم. اول هم از خانواده و اقوام شروع کردم و دوره ها خیلی به دردم خورد و دیگه بلد هستم چه کلماتی رو به کار ببرم😊 تشکر❤️🌹 🌺نمونه شماره 34 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
امر به معروف معصومه.mp3
3.48M
🎵 📣📣جوایز ۵۰۰ هزار تومانی به برترین خاطرات 🔴مسابقه بزرگ ❌خاطرات امر به معروف شدنتان را نفرستید! ✅ چه شد که اهل امر به معروف ونهی از منکر شدید؟ آن را بفرستید. 🔵ترجیحا به صورت فیلم 💿یا صوت🎵 بین خاطرات برتر، قرعه کشی خواهدشد. 👈خاطرات خود را فقط به آیدی روابط عمومی دفتر استاد تقوی بفرستید: Eitaa.com/amr_nahy123 🔵ارسال چندخاطره بلامانع است و احتمال برنده شدن شما را افزایش میدهد. 🔴ملاکهای انتخاب👇خاطرات برتر: 🔹شیوایی بیان و زیبایی خاطره 🔶تبیین اثرگذاری و تحول ماندگار 🔹پرهیز از حواشی و توضیحات اضافه 🔶تکیه بر روشها و ظرافتهای تذکر در خاطره 💚خاطرات زیبای شما برای انگیزه یافتن سایر عزیزان در کانال منتشر خواهد شد. 👈👈این هم خاطره دختر خانم ۵ ساله😍🤗 که با همراهی مادر ‌و خانواده، آمر به معروف شدند(خاطره کوچکترین شاگرد نهضت احیاء)❤ 🌺نمونه شماره 35 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
سلام، جسته وگریخته چند باری از زبان خواهر زاده ی شوهرم راجع به دوره های آموزشی امر به معروف و نهی از منکر شنیده بودم‌، اما ، و ها و ها نمیگذاشت عملا کاری رو انجام بدم...😒 😍اما اون جمله معروف استاد که میگن: «منتظر خود باید مُصلح باشد» به ذهن و اراده ام تیر خلاص رو زد...👌 تو دانشگاه شنیده بودم «منتظر مصلح خود باید صالح باشد» وسعی میکردم آدم خوبی باشم. اما این جمله جدید یه مرحله بالاتر رو معرفی می کرد و می گفت علاوه بر اصلاح خود، باید به اصلاح و خوب شدن دیگران هم کمک کنی!! همونطور که رهبری معظم فرمودند: وظیفه منتظران، همزمان خودسازی و دگرسازی است. درواقع میشه گفت زمینه سازی ظهور با امر به معروف و نهی از منکر برای بزرگترین معروف زمان ما که ظهور حضرت مهدی(عج) هست، محقق میشه. 🔔ومن به عشق امام زمانم و باجمله «منتظر مصلح خود باید مصلح باشد» خواستم همه ی کارها رو روی دوش امام زمانم نیندازم پس قدم در این راه گذاشتم🙏🏻 🌺نمونه شماره 36 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 سلام، از وقتی کوچیک بودم خیلی اسم امربه معروف و نهی از منکر رو میشنیدم اما نه اونطور که باید باشه... همش از خطر و سختی و بی فایده بودنش میشنیدم، از این که یک نفر به یه خانم بد حجاب تذکر داده و اون خانم یا اون آمر رو کور کرد یا کشت یا در بهترین حالتش چند تا فحش داد و رفت... یعنی این تو ذهن من ثبت شده بود❗️ (امربه معروف = آسیب زدن به خودم) که هیچ تغییری هم در گناهکار بوجود نمیاره...❗️ خب با این حالت طبیعتا من هیچ وقت دلم نمیخواست امر به معروف کنم. تا اینکه شنیدم به امر به معروف میگن واجب فراموش شده😒 تازه متوجه شدم که امر به معروف یه واجبه!😱 بعدش تصمیم گرفتم ببینم چیه؟🤔 پیش خودم گفتم که خدا الکی چیزی رو واجب نمیکنه و این همه آیه و حدیث بی دلیل نیست 😒 حتما یه دلیلی داره و احتمالا شناخت من از امر به معروف اشتباه هست و دنبال یاد گرفتن امر به معروف رفتم... اما به هیچ نتیجه ای نمیرسیدم چون کتابی نداشتم که بخونم و از هر کس هم که میپرسیدم یا میگفتند نمیدونم یا میخندیدن و میگفتن ما خودمون رو درست کنیم... تا اینکه یه روز از طریق یه کانال با آموزش مجازی امر به معروف آشنا شدم. سریع تو پیام های ذخیره شده ام ذخیره اش کردم😍 راستش قصد ثبت نام نداشتم فقط میخواستم واجب تمدن ساز رو دانلود کنم اما هر کار میکردم نمیشد و تصمیم گرفتم ثبت نام کنم☺ متن رو کامل خوندم و نوشته بود بدون محدودیت سنی و جغرافیایی، رایگان و همراه مدرک گفتم دیگه چی بهتر از این من فقط میخواستم بدونم چیه و چطوری باید انجامش داد ولی حالا.... محدودیت سنی هم نداره👌 آخر از مامانم اجازه گرفتم و ثبت نام کردم و با امر به معروف اونطور که واقعاً هست آشنا شدم و اینکه متوجه شدم امر به معروف کمک به گناهکار هم هست خیلی تاثیر داشت چون دلم میخواست که بهشون کمک کنم و... و این شد که با تفاوت شدم! راستی اینم بگم که واجب تمدن ساز رو بعد از ثبت نام تونستم به راحتی دانلود کنم، انگار قسمت بود که ثبت نام کنم😊 از ، تنها کسی که من رو با واجبم آشنا کردند و بیشتر از ایشون از پشتیبان عزیزم ممنونم که وقتی من ناامید شده بودم و با تذکر دادن به بدحجابها مشکل جدی پیدا کرده بودم و واقعا نمیتونستم این کار رو کنم، ایشون باصبروحوصله کمکم کردند و راهنماییم کردند🌹🙏🏻 ❣اللّهم عجل لولیک الفرج❣ 🌺نمونه شماره 37 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
سلام، از همان دوران بچگی و سنین پایین وقتی گناهی رو می دیدم از دوستان اقوام و اطرافیان سعی داشتم تذکر بدم که اکثر اوقات جواب میداد، تا زمانی که فارغ التحصیل از دانشگاه شدم... سال ها پیش بود، فک میکنم اونزمان امرو نهی کردن راحت تر بود و اثرپذیری ها بیشتر، اون موقع ها می دیدم از اطرافیان که موقع دیدن گناه تذکر میدادن اما رفته رفته تذکرات آدم ها کمتر و کمتر شد😒 و وقتی حرف از تذکر لسانی میشد اکثرا می شنیدم که وای مگه میشه این دوره زمونه به کسی تذکر داد طرف تو خیابون به حدی وضع حجابش بده مگه جرات داری بهش چیزی بگی و..... این جملات خیلی بیشتر شنیده میشد و کم کم تذکرات جای خودش رو به بی تفاوتی داد و می دیدم که اوضاع جامعه از هر لحاظ بدتر از قبل میشه، چرا؟ یه دلیل هم بیشتر نداشت و اونم بی تفاوتی آدم ها به همدیگه موقع دیدن گناه بود، بله بی تفاوتی ها جامعه رو به اینجا کشوند. بی خیال نبودم و دائم فکر و ذهنم این بود که باید کاری کرد، علاقه به حفظ قرآن داشتم و بیشترین دلیلش این بود که هر وقت خواستم جایی تذکر بدم دلیل و آیه قرآنی بیارم با سند محکم و واسه همین رفتم سراغ حفظ قرآن و تفسیر و ادامه دادم. همیشه پیش خودم فکر میکردم یه آدم اگه بخواد تذکر بده باید خودش خطاش خیلی کم باشه ویکی از ما بهترون باید باشه که تذکرش حتما اثر کنه و راهنمای دیگران باشه و هزار فکر اشتباه دیگه... تاااا اینکه یک روز اتفاقی به واسطه ی یکی از شاگردان قرآنی ام که ایشون هم دغدغه داشت، با کانال و دوره ها آشنا شدم، خدای من چه اشتباهاتی چه افکار اشتباهی که متوجه اشون نبودم و شدم خداروشکر... هرجلسه که میگذروندم دوست داشتم برا هزاران نفر توضیح بدم📢 و واقعا هرجا میرفتم حرف و سخنم همین مطالب بود🎤 حقیقت اوائل دوره یه مقدار ازنظر روحی به هم ریختم چون گناه های فراوانی میبینی و همه رو نمیتونی تذکر بدی، اما بازم به قول استاد" نبایست روحیه رو باخت بلکه بایست تا جایی که در توان داریم آمر به معروف وناهی از منکر تربیت کنیم" وبلاتشبیه بلاتشبیه مثل ویروس کرونا نفس به نفس نشرش بدیم، اون وقت هست که تعداد آمر و ناهی ها که بیشتر از تعداد گناه کارها شد کار راحت تره... در پایان از استاد تقوی و همکارانشون بسیار تشکر و قدردانی میکنم🙏🏻 در پناه خدا باشید🌹 🌺نمونه شماره 38 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
🍃سلام وعرض ادب بنده قبلا وقتی وارد اجتماع میشدم و خانمهای بی حجاب را میدیدم ، کار اونها رو حق الناسهایی میدیدم و خییلی ناراحت میشدم😔 فکر نمیکردم ما هم حق داشته باشیم امر به معروف کنیم😒 تااینکه دوستی پیداکردم ک لینک کانال واجب فراموش شده را برام فرستادند😍 وقتی مطالب را دیدم خییلی خوشحال شدم و متوجه شدم عزیزانی هستندکه به بعضی آیات الهی عاملند👌 بدون شرکت در دوره شروع کردم به امربه معروف وای وصد وای که دیگر دوستی برایم باقی نماند و همه بصورت قهر و ناراحتی جداشدند... وغریبه هاهم طوردیگری توهین کردند.. تصمیم گرفتم دیگه اینکار را انجام ندهم...اینجا بود که متوجه شدم دوره ها باید خیلی مفید باشد❗️ ثبت نام کردم و را گذراندم و خییلی عالی بود. فهمیدم میشود جلوی منکری را گرفت به روشهای گوناگون و زیبا... میتوانی خیلی زیبا به شیوه های گوناگون امر به معروف کنی و این شیرین ترین آموزشی بود که در عمرم دیده بودم... درحال حاضر با همان شیوه زیبا با مخاطبانم در ارتباط هستم و خوشحالم بابت دانستن ندانسته ها...🙏🏻😊 و برای بانیان این کار خیر آرزوی صحت و سلامتی و تندرستی و عاقبت بخیری دارم...🤲🌺 🌺نمونه شماره 39 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
عرض سلام و خسته نباشید. خدا قوت ویژه بابت دوره های پر بارتون. مدتی بود برام دغدغه شده بود که چطور میتونم به امام زمانم خدمت کنم😒 میدونستم که صرف دعا و ندبه چاره ساز نیست. لیسانس روانشناسی ام رو تازه گرفته بودم به این امید که بتونم به خلق خداخدمت کنم.... اما با این کتابهای ترجمه شده غربی راه به جایی نمی بردم...😞 از مطالعه زندگی شهدا🌷 یاد گرفته بودم که بهترین راه برای تقرب به خدا و امام زمان (عج) خدمت و کمک به خلق خداست... خیلی مستاصل بودم تا اینکه یکی از دوستان من رو وارد گروهی کرد و با پیام تبلیغ این دوره ها برخورد کردم. اولش فقط میخواستم راههای امر به معروف و نهی از منکر رو بهتر یاد بگیرم، ولی جلوتر که رفتم دیدم شاید بهترین راه برای رسیدن به هدف و آرزوم همین راه باشه... راستش رو بخواهید به مادر استاد تقوی حسودیم میشه☺آرزو دارم پسرهای من هم مثل ایشون در آینده برای جامعه تاثیر گذار باشند و جزو سرباز های واقعی امام زمان( عج) قرار بگیرند انشاء الله🤲🌺 🌺نمونه شماره 40 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
سلام وقتتون بخیر، من ۲سال بود که بخاطر دانشگاه میرفتم خونه ی خواهرم (چون محل تحصیلم توی شهری بود که خواهرم ساکن بودند) خواهرم توی خونه یک کتابخونه داشت که تقریبا میشه گفت تمام کتابهای شهید مطهری رو داشتند، من هر سال که میرفتم اونجا میگفتم یعنی میشه من برای یکبار هم که شده همه ی کتابهای شهید رو کامل بخونم؟ اما هر بار که یه کتاب رو برمیداشتم به نصفه های کتاب که میرسیدم دیگه حوصله خوندن نداشتم،😞 سال سوم که اواخر تابستان بود، توی شهریور ماه که بخاطر کلاسهام رفته بودم، با خود شهید عهد بستم که من ۴۰ روز به نیت شهید چله ی ذکر یونسیه رو میخونم تا شهیدمطهری کمکم کنه که من انگیزه و اراده ام رو از دست ندم و بتونم امسال کتابها رو بخونم. من این بار با توکل به خدا و با توسل به شهید شروع کردم و بدون هیچ اطلاع قبلی که چجوری و از کدوم کتاب باید شروع به خواندن کنم، همینطور که لیست کتابها رو نگاه میکردم کتاب آزادی انسان نظرمو جلب کرد که از این کتاب شروع به خوندن کنم، چندصفحه ازمقدمه ی کتاب رو که خوندم توی کتاب ذکرشده بود موسسه طرح مطالعاتی بینش مطهر برای راحتی مطالعه برای دانشجوها، حوزوی ها و حتی عموم علاقمندان کتابهارو از آسان به سخت دسته بندی کردند و در چاپ جدید، که اولین کتاب بینش مطهر رو پیشنهاد داده بودند، من شروع کردم به خواندن کتاب بینش مطهر که توی اون کتاب توضیح داده بود سیرمطالعاتی کتابهای شهید مطهری به چه صورت هست... من خیلی دوست داشتم که بتونم تو سیر مطالعاتی شرکت کنم اما از اونجا که من تو شهر کوچیکی زندگی میکردم سیر مطالعاتی شهید توی شهر ما برگزار نمی شد یه دوست حوزوی داشتم ازش پرسیدم شما که تو حوزه هستین سیر مطالعاتی شهید مطهری رو گذروندین؟؟ که بهم گفت اتفاقا یکی دوهفته است شروع کردیم و بخاطر کرونا همه ی کلاسها مجازی شده، سیر مطالعاتی هم بصورت مجازی برگزار شده، بهش گفتم من میتونم توی کلاسهاتون شرکت کنم گفت فقط کلاسها برای بچه های حوزه است. با اساتیدم صحبت میکنم شاید قبول کردند، که به خواست خدا اساتیدشون موافقت کردن و من توی کلاسهای مجازی سیر مطالعاتی عضو شدم و اولین کتاب هم حماسه حسینی جلد۱ بود که کل کتاب درمورد امر به معروف ونهی از منکر بود. من اونجا بودکه فهمیدم هیچی از امر به معروف ونهی از منکر نمیدونم واین من رو خیلی ناراحت میکرد، اما نمیدونستم باید از کجا و چجوری شروع کنم، همون روزها بود که دوستم یه لینک برام فرستاد برای ثبت نام دوره های مجازی امر به معروف ونهی ازمنکر استاد تقوی، که توی این کلاسها عضو شدم، با اینکه من یه دختر مثلا مذهبی و معتقد بودم اما هیچی از این واجب دینی ام که مثل نماز و روزه واجبه رو نمیدونستم و تصمیم گرفتم که ان شاءالله تا آخر دوره ها تو این کلاسها شرکت کنم و میدونم همه ی اینها به خاطر برکت توسل به خود شهید مطهری بود که باعث شد من با این سیر مطالعاتی و به طبع اون با کلاسهای امر به معروف آشنا بشم😍 ازاستاد تقوی و همه ی همکارانشون بخاطر این کار بزرگشون تشکر میکنم و امیدوارم خداوند بزرگ به من هم عنایتی کنند و بتونم برای احیای این فریضه ی بزرگ قدمی بردارم. 🌺نمونه شماره 41 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
سلام علیکم من یک طلبه جدید الورود هستم و الان دو هفته است به این کانال پیوستم. یکی از دوستان پیوستن به کانال رو در گروه گذاشت و وقتی وارد شدم و یکی از فیلم های استاد تقوی را دیدم، خیلی کنجکاو شدم و تمام جلسات استاد رو دیدم. الان خیلی دیدم نسبت به امر به معروف و نهی از منکر تغییر کرده... قبلا فکر میکردم که هرکس گناهی میکنه به خودش ربط داره! یا فقط امر به معروف و نهی از منکر مخصوص عده ای خاص هست! اما الان فهمیدم همه مسلمانان باید این کار رو انجام بدن، خیلی ناراحتم که از اون موقع تا حالا من نمیدونستم😔 با خودم عهد کردم که باید حتما به این امر الهی عمل کنم، اول از خونه شروع کردم، بعد سراغ اقوام رفتم، تا الان که الهی شکر دعوام نکردن و ازم تشکر کردند... خدا فرصت بده ادامه میدم، ممنونم از برنامه ی آموزنده و مفیدتون، ما خانوادگی پای فیلمهاتون میشینیم و نگاه میکنیم. خیلی بهره بردیم خدا قوت به استاد و دست اندرکاران. 🌺نمونه شماره 42 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
سلام، من مدت‌ها فکر می‌کردم ما نباید در سطح جامعه به گناهانی مثل بدحجابی و... تذکر بدیم، چون مشکل از ریشه‌ است و قضیه باید در ذهن افراد حل بشه🙄 با یه تذکر کوتاه بدتر افراد از دین زده می‌شن و تأثیر خیلی بدتری داره، شرایط نیست و از این حرفا... یه جورایی خیال خودمو راحت کرده بودم و زیاد کاری به دور و اطرافم نداشتم، البته همیشه می‌دونستم امر به معروف و نهی از منکر واجب هستند، ولی چون روشش رو بلد نبودم بی‌خیالش می‌شدم😒 شاید اوج تذکر دادنم توی جمع‌های کوچیک دوستانه سر غیبت و... بود که البته همین هم خیلی مهمه... یه روز موقع برگشت از نماز جمعه یه خانم جوان جلومو گرفت و موسسه احیای تمدن موعود رو بهم معرفی کرد😍 منم خیلی خوشحال شدم و از همون لحظه تصمیم گرفتم از بی‌تفاوتی در بیام. تازه این نکته که نماز جمعه برکات زیادی توی زندگی میاره رو با تمام وجودم حس کردم، چون من توی زندگی ۳ تا اتّفاق خیلی مهم داشتم که طرز نگاهم، زندگی و همه‌ چیزم رو زیر و رو کرد، به نوعی بعد از اون اتّفاقات زندگی تازه‌ای رو تجربه می‌کردم اونم خیلی فراتر از یه تأثیر گرفتن زیاد... سومین این اتّفاقات آشنا شدن با کلاس‌های استاد تقوی بود، توی این کلاسها فهمیدم خیلی از ذهنیاتم قبل از باتفاوت شدن درست بودند، ولی کامل نبودند. فهمیدم امر به معروف و نهی از منکر به همراه کارهای فرهنگی مثل دو تا بال می‌مانند، فهمیدم که ما نباید به اطرافیان محدود بشیم! باید به مسئولین فاسد هم تذکر بدیم تا با اونا محشور نشیم!! و خیلی چیزهای دیگه، هنوزم برای باتفاوت‌تر شدن خیلی جای پیشرفت دارم و صددرصد از خودم راضی نیستم، ولی توی این ۱ سال و نیم پیشرفت خیلی خوبی داشتم. 🌺نمونه شماره 43 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
🌱سلام من یه خانم ۴۴ ساله هستم و دو تا فرزند دارم، من یه مدت بود حدود سه سال اصلا دوست نداشتم برم بیرون چون وقتی میرفتم حرص میخوردم، به خاطر این همه بیحجابی وبیخیالی مردم. همش میگفتم خدایا منجی مارو برسون دیگه آخه این جمله رو که آخر الزمان گناه زیاد میشه رو زیاد شنیده بودم وخلاصه سرتونو درد نیارم تا اینکه یه روز یه تبلیغ امر به معروف استاد تقوی رو تو یکی از کانالها دیدم با خودم گفتم مگه امر به معروف هم یاد گرفتنیه؟؟! خب بزار ببینم چی میگه؟ رایگانم که هست🙄 اولین جلسه ی آنلاین استاد رو که گوش دادم دو دستی زدم تو سرم وگفتم خاک تو سرم استاد داره منو میگه که مرتب دعا و مفاتیح و مستحبات و... ولی خبری از امر به معروف کردنم نیست! واجب فراموش شده! وای خدا من تا حالا خواب بودم خلاصه از اون روز یه آدم دیگه شدم مثل یه آدم تشنه که به آب رسیده و مشتاقانه فیلم وصوت ها رو چندین بارگوش میدادم، الان هم دوره غلطهای رایج رو گذروندم و بگم اصلا به هر بهونه ای میخوام برم بیرون و با زبان خوش تذکر بدم😊 خلاصه... البته به تو چه های زیادی ام شنیدم، تازه یه پیج هم زدم تو فضای مجازی دارم کلیپها رو نشر میدم👌 هر روز به شوق فعالیت جدید میرم سراغ گوشی وحالا خدا رو هزاران بار شکر میکنم که چشمم رو باز کرد و همیشه دعا گوی استاد تقوی بزرگوار و فعالان موسسه احیای تمدن موعود هستم🌹 🌺نمونه شماره 44 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱شبی با دوستم مراسم میرفتیم، توی راه یه موتو‌ری بود که خانمش شالش افتاده بود. با ماشین بهشون نزدیک شدیم و من گفتم عزیزم شالتو سر کن! خانمه گفت برو بابا...😁 بعد ما جلو زدیم و دیدیم دارن میان دنبالمون و با موتور چراغ میده🙄 اومد نزدیک ما و ما شیشه رو دادیم بالا آقاهه با اشاره ازمون تشکر کرد، خانمه هم شالش سرش بود خیلی خوشحال شدیم😃 خداروشکر واقعا🤲 به نهضت آمرین بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/1655439360C3ac9fe7eda این پیام را منتشر کنید...
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، بر اساس تجربه ای که داشتم، خانمهای جوانی که به عمد روسریشون رو میندازن، نمیشه با مهربونی و روش ملایم ازشون درخواست کرد که روسری سرکنن! بلکه برخورد با این گروه اقتدار میطلبه، البته این اقتدار نیاز به تیپ کاملا رسمی داره تا طرف حساب روت باز کنه! برا همین منم وقتی میرم جاهای عمومی همراه چادرم حتما به جای روسری از مقنعه استفاده می کنم و پوشش اداری و رسمی😊 رفته بودم بازار، دیدم خانمی همراه همسرش بود، روسریش رو انداخته بود رو دوشش و راحت راه می رفت و میومد طرفم، رفتم دنبالش و با اقتدار گفتم : "خانم روسریت رو سر کن، رو سریت رو سر کن!" ترسید و حینی که روسریش رو سر می کرد به پشت سرش نگاه کرد که کیه؟ جلوتر رفتم و یه دختر نوجوان دیدم که روسریش رو انداخته بود، براساس سنش مهربان تر به ایشون گفتم: "روسری تون رو سر کنید" اونم سر کرد، یک راه دیگه که استفاده می کنم برا خانمهایی که موهاشون رو می ریزن پشتشون اینه که حین راه رفتن گوشه روسری رو ميندازم رو موهاشون رد می شم. اونا تا می خوان ببینن کی بوده من رد شدم رفتم... خدایا شکرت😊 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱باعجله سوار تاکسی شدم اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم😷 ماشین که حرکت کرد دیدم یه صدایی آمد، آقا لطفا ماسکتون رو بزنید! برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم، یه خانوم بدحجاب دو ماسک زده دیدم😷 🙈 گفتم ببخشید اصلا حواسم نبود ماسک از جیبم در آوردم و زدم. گفتم خانوم میشه منم از شما خواهش کنم حجابتون رو درست کنید؟! ✖️با لحن تندی گفت چه ربطی داره آقا!!! گفتم خانوم محترم همان طور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه، با این تیپ شما و امثال شما هم، ویروس گناه در جامعه پخش میشه و اونقدر آثار سوء داره که از هم پاشیده شدن خانواده ها و چشم چران شدن مردان جامعه فقط بخش کمی از مضراتشه‼️‼️ و این کار شما نه تنها جسم ما بلکه روح ماروهم آزار میده! گفت من اختیارخودم رودارم و به کسی ربطی نداره وشما چشماتون رو ببندید! منم ماسکم رو برداشتم و گفتم پس شما هم لطفا چشماتو به روی من ببند! اینجا بود که راننده تاکسی هم سکوتش رو شکست و گفت خانم اختیار شما توی خونه خودتون هست!!! وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و بیرون از خونه، قانون اینه!! منم خودم رو آماده کرده بودم که چیزی بگم که... خانمه گفت آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم! آقای راننده هم سریع نگه داشت، اونم پیاده شد و در رو کوبید و رفت... ماسکم رو زدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم، کرایه ای هم به شما نداد، اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت. همین طور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار می رفتم، چطور میشه در عرض چند ماه دولت و مردم دست به دست هم میدن و ماسک زدن رو بین اکثر مردم جا میندازن! اما همین عمل رو برای حجاب انجام نمیدن⁉️⁉️ چرا میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟ تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطوری عکس العمل نشون میدن! چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته بدون ماسک وارد نشوید!! واگه بدون ماسک وارد بشی اولا همه چپ چپ نگاهت می کنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمیکنن! 👈🏾چرا در قضیه ماسک همینقدر میفهمیم که جامعه مانند کشتی است که ماسک نزدن یعنی سوراخ کردن کشتی و ضرر زدن به همه ولی در قضیه ،اینو نمی فهمیم⁉️ یا نمی‌خواهیم بفهمیم ⁉️⁉️⁉️ کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم به اندازه ای که بخاطر ماسک تذکر میدیم ، تذکر می دادیم‼️ 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
🌷 سلام، بنده این خاطره زیبا و بسیار آموزنده را درباره امربه معروف و نهی از منکر، در صفحه ۱۸ کتاب مجموعه خاطرات پیدا کردم👇🏼 🌱غلامعلی رشید یکی از همراهان شهید زین الدین میگفت: سال ۱۳۶۲ به همراه جمعی از فرماندهان، توفیق زیارت حرم حضرت زینب سلام الله علیها را پیدا کردیم، آنجا از لحاظ حجاب و رعایت شئونات اسلامی وضع مناسبی نداشت، مهدی(شهید مهدی زین الدین) مدام میگفت باید کاری کنیم خیلی زشته، سوریه به عنوان یک کشور مسلمان هم چین وضعی داشته باشه! 📃نامه‌ای نوشت و ابتدای آن آیه‌ی:《ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم》را آورد. بعد ضمن ابراز نارضایتی از وضعیت سوریه، نسبت به اینکه مسئولان مربوطه هیچ دغدغه‌ای درباره‌ی این موضوع ندارند، حسابی انتقاد کرد..! به او گفتم حالا این نامه رو میخوای به کی بدی؟؟ گفت: بالاخره به یکی میدیم! روز آخر، وقت خواستیم سوار هواپیما شویم، نامه را داد دست یکی از مسئولین امنیتی فرودگاه! بعد هم گفت: 《ما وظیفه داریم امر به معروف و نهی از منکر کنیم، نتیجه‌اش دیگر ربطی به ما نداره! هر چقدر از دستمون بر بیاد باید تلاش کنیم..》 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱جوان بیست و یکی‌دو سالۀ بلندبالا و خوش بر و رویی بود، با موهایی بور و چشمان آبی،😊 از اونهایی که توی ولایت معروفند به «کاس‌چوم» خیابان‌ها بیش‌از حد شلوغ بود و جوان جلوی مجتمع تجاری شیکی ایستاده بود و درحالی که خودش را با موزیک توی گوشش تکان‌‌تکان می‌داد، چشم‌چرانی می‌کرد و به خانم‌هایی که کشف حجاب بیشتری کرده بودند، چشم و ابرو می آمد، بی‌غیرتی بود اگر سرم را می‌انداختم پایین و کاری نمی‌کردم، طوری که گارد نگیرد، با لبخند و چهرۀ باز جلو رفتم و سلام کردم. تصور کرده بود که می‌خواهم نشانی جایی را ازش بپرسم، این را نگاهِ پرسنده‌اش می‌گفت: «ها بپرس!» سؤالی نداشتم، با همان لبخندی که هنوز روی صورتم بود، به زبان محلی گفتم: «چشم‌هات خیلی قیمت دارن، قدرش رو بدون!» وقتی دید سؤالی در کار نیست و احتمالا می‌خواهم نهی از منکرش کنم، یکه‌ای خورد و درحالی که سگرمه‌هاش تو هم رفته بود، به فارسی پرسید: «خب منظور؟» صمیمی‌تر شدم و با زبان خودمان گفتم: «قدیمها توی ولایت ما، آدمها یکی‌درمیان کاس‌چوم بودند، ولی حالا چشم‌آبی‌ها آن‌قدر کیمیا شده‌‌‌‌اند که باید ذر‌ه‌بین برداری و پیدایشان کنی!» از تعریف و تمجیدم خوشش آمد. چون گرۀ ابروهایش فوراً صاف شد و لبخند روی صورتش نشست و جمالش را جذاب‌تر کرد، طوری با خوش‌حالی و اشتیاق نگاهم می‌کرد که گویا منتظر بود باز هم از آن چشم‌های کمیابش تعریف کنم. سکوتم را که دید، پرسید: «چرا کم شده؟» گفتم: «شاید تغییرات سبک زندگی و الگوی غذایی...» من دنبال علت تغییر قیافۀ قوم گیلک نبودم، باید حرف اصلی‌ام را می‌زدم، گفتم: «راستش می‌خوام سفارش کنم مواظب چشم‌هایتان باشید! مبادا به این عتیقۀ خدادادی لطمه‌ای بخورد، حیف است به‌خدا» مطلبم را که گرفت، لبخند توی صورتش کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر و اصلا محو شد. دستپاچه گفت: «آخه...، ولی...، باشه، ممنون از راهنمایی‌تون‌، چشم حاج‌آقا چشم!» با او دست دادم و رفتم. نمی‌دانم چشم‌گفتن‌هایش راستکی بود یا از سر انفعال و بی‌اثر و بی‌دوام؟ هرچه که بود، این شیوۀ نهی از منکر نشان داد که نه تنها میان من و او، هیچ تزاحم و کدورتی پیش نیامده، بلکه ما را به تفاهمی حداقلی هم رسانده بود. 《چون‌چراغ‌ لاله‌ سوزم درخیابان شما ای جوانان عجم، جان من و جان شما》 (اقبال لاهوری) 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام خداقوت، پارسال پسرم کلاس اول بود، معلمش تو تلگرام یه گروه برای کلاس راه انداخته بود. توی اولین جلسه‌ی مادرها بلند شدم و گفتم : خواهرای گلم همه‌ی ما بچه‌های کوچیکمون رو راهی مدرسه کردیم به امید اینکه در آینده شغل خوبی داشته باشند! حالا اگر ما از الان، مهندسهای نرم افزارمون رو که اونقدر زحمت کشیدند و با کلی مشکلات سر راهشون پیام رسان طراحی کردند رو حمایت نکنیم، چطور میتوانیم توقع و امید داشته باشیم به حمایت شدن بچه هامون؟؟🤔 همه تایید 👏🏻👏🏻کردند الا معلم!! گروه توی سروش تشکیل شد اما چون معلمشون همکاری نکرد به مرور بعداز چند ماه گروه از رونق افتاد، اما توی تلگرامم راه نیفتاد. امسال پسرم برگه ی 📝مشخصات دانش آموز رو آورد خونه، دیدم آخرش معلم جدیدشون نوشته شماره‌ای که میدید تلگرام داشته باشه!! همون حرفایی که پارسال به مادرها زده بودم رو براشون نوشتم و چند تا پیام رسان داخلی هم معرفی کردم، فردا اون روز هم رفتم مدرسه و از معلمشون خواستم بیان توی دفتر مدیر تا با حضور مدیر صحبت کنیم. نمیدونم از صحبتهای جناب مدیر چی بگم براتون ‌که به هر دری زد تا منو منصرف کنه، ولی من چون یکسالی راجع به فضای مجازی تحقیق کرده بودم، جواب همه‌ی سوالاتشون رو دادم☺ درآخر هم گفتند چشم، بررسی میکنیم! ان شاءالله که تاثیرگزار باشه🍀 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، رفته بودم مطب دندان پزشکی، از زمان نوبتم بیست دقیقه ای گذشته بود، ترافیک زیاد و جای پارک اصلاً یافت نمیشد... حدود یک ربع توی حیطه‌ی چهار راه آفرینش طالقانی با ماشین دور خوردم توی ترافیک....جا نبود که نبووود😤 تا اینکه رسیدم سر یه پیچ که بپیچم تو فرعی، دیدم‌ ماشینی سر پیچ پارک هست که شیشه عقبش پایینه و یک خانمی شالش رو دوششه و داره با دقت بیرون رو نگاه میکنه! نزدیک ماشینش ترمز کردم، دوبار صداش کردم نشنید، دوباره صدا کردم خاااانمی😊 تا برگشت و‌نگاهم کرد بهش گفتم: خانمی شالتون افتاده، بزنید‌ رو سرتون لطفا و به رانندگیم ادامه دادم که صداشو شنیدم که میگفت به تو ربطی نداره! منم بلند گفتم به همه مربوطه عزیزم...! نمیدونم شنید یا نه؟ همون لحظه یکهو یاد خاطره استاد تقوی افتادم... 🌺(خاطره استاد: تو یه مسیری باهمراهانشون، ماشینشون خراب میشه و هر چقدر تلاش میکنند ماشین روشن نمیشه... همون لحظه چند نفر خانم بدحجاب که شالشون افتاده بوده از کنارشون رد میشن...یکی از همراهان استاد تذکر میدن که شالتون رو سر کنید، بعد استاد به همراهش میگه بشین استارت بزن که الان ماشین روشن میشه😉 استارت میزنه و اتفاقا ماشین روشن میشه.. همراهه به استاد میگه اَاَاَاَاَ این اثر تذکره بود؟ معجزه شد؟ اینقدر اثر داره این تذکر؟😄 استاد میگن نهههه...خدا میخواست ما اینجا متوقف بشیم تا این بدحجابا بیان‌ رد بشن و‌ ما وسیله ی خدا بشیم وتذکر بدیم بهشون!) خلاصه منم همون لحظه با خودم گفتم الاااان جا پارک پیدا میشه😁 شاید باورتون نشه ولی پنج ثانیه نگذشت از حرفم که جای پارکی دیدم بالاخره🤩 تازه آقایی هم اونجا ایستاده بودند و‌ داوطلبانه کلی فرمون بهم‌ دادند تا پارک کردم و رفتن توی مغازه اشون... خیلی باحال بود این اتفاق، خدا خواست، بعد که پیاده‌ اومدم سمت مطب به دوتا خانم که موهاشون از جلو و پشت معلوم بود گفتم سلام، خانمی موهای قشنگتون رو از نامحرما بپوشونید و رفتم ☺️ و دوقدم‌ اونورتر یه دختر در حد کلاس پنجم ششم بدون هیچ گونه روسری با مادرش دیدم، سلام کردم و اومدم که با دختره حرف بزنم که دیدم داره گریه میکنه، مامانش گفت آمپولی باید بزنه و ناراحته... یه ذره دلداری دادم و گفتم توفکر نباش و... بعد گفتم گل دختر خدا موهای قشنگی بهت داده، یه روسری بزن‌ سرت...مامانشم که مانتویی بود و یکم موهاش بیرون بود گفت خودمم بهش میگم... گفتم خیلی خوب حالا براش از همین مغازه ها یه روسری خوشگل بگیرین، گفت باشه ممنون....دوباره دست‌ گذاشتم‌ رو شونه‌ی‌ دختر و یکم دلداری دادم، دختره رو و اومدم مطب. تو مسیر مطب، یه مغازه پارچه فروشی بزرگ بود که دیدم خانمی کم حجاب (مشتری) نشسته پشت شیشه... به ذهنم رسید یه تذکری بدم و‌ برم که شیطان اومد وسوسه کرد که الان دیرت میشه اما بهش پیروز شدم و‌ با خودم گفتم : نه تذکره رو‌ میدم که خدا کارمو راه بندازه... رفتم داخل و الکی دست زدم‌ به پارچه ای و بعد موقع بیرون اومدن همون جمله رو بهش گفتم و‌ اومدم بیرون که گفت: به کسی ربطی نداره! منم درحال خروج با خنده گفتم به همه مربوطه عزیزم...☺ و وقتی اومدم مطب یه راست منشی گف بیا داخل! درصورتیکه همیشه معمولا یه ساعت مینشستم در صف انتظار🤩 خلاصه اینکه امربه معروف کنید... شما وسیله‌های خدائید که خدا واسه هدایت بنده‌هاش روی تک‌تکتون حساب کرده و خیلی حساب شده و سنجیده شده شما رو در مسیر بنده‌هاش قرار میده💐❤️ 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، توی مترو بودم، میخواستم به یک خانمی که روسریش افتاده بود تذکر بدم، یه کم دور بودم، ولی یک خانم چادری دقیقا پشت سر اون خانم داشت راه می رفت... سـوختم😔 پیش خودم گفتم میرم به اونی که روسریش افتاده خدا بخواد تذکر میدم، اما اول باید به این خانم یه چیزی بگم! نزدیکشون شدم و گفتم خانم واجبتون افتاده❗️ یکم چپ و راست خودش رو نگاه کرد، منم رد شدم و رفتم خانمه اومد دنبالم... یک دفعه دیدم یکی به دستم می زنه، برگشتم دیدم همون خانمه اس!! گفتم: جانم؟ گفت: اونجا چی گفتین من متوجه نشدم؟😶 گفتم : گفتم واجبتون افتاده! گفت: یعنی چی؟ چه واجبی؟ گفتم: اون خانمی که روسریش افتاده بود، روبروی شما بود، داشتم میرفتم با عجله که اگه خدا خواست بهش تذکر بدم، ولی شما دیدید و چیزی نگفتین😔 یه کم نگاهم کرد و بعد از کلی معذرت خواهی، گفت: بله درست میگین از این به بعد میگم و... پشیمون بود... هنوزم با یادآوریش خوشحال میشم خیلی خیلی خیلی خیلی خوب برخورد کرد😍 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* ▪️شاید برای شما هم اتفاق بیفتد! حتما هم اتفاق افتاده! 🌱دیشب ساعت یک در مسیر خانه متوجه خانمی شدم که کنار خیابان ایستاده و بیش از ۲۰ خودرو اطرافش را گرفته‌اند...! دختر بی توجه به مزاحمت‌ها دور میدان میچرخید، همه خودرو ها هم به دنبالش و تعدادشان هم افزوده میشد... گوشه‌ای ایستادم، حدودا ۲۲ساله و مشخص بود دختر موجهی است و از این آزارها ناراحت است، صحنه ای که شاید فقط با حمله گله کفتارها و گرگ های درنده به یک موجود بی پناه قابل مقایسه باشد! خواهرم همراهم بود، رفت و نیم ساعتی صحبت کرد، من هم با فاصله اندکی کنارشان ایستادم تا شاید از مزاحمت‌ها کم شود. ‏خواهرم برگشت و گفت دو شب قبل با خانواده اش دعوایش شده و وسایلش را جمع کرده و از خانه بیرون زده! از ترس با خانواده هم تماس نگرفته، دوستانش هم جایی نداشتند که این دو شب را بماند. نه جایی برای ماندن داشت و نه پولی برای هتل رفتن! دو روز تمام در خیابان راه رفته بود، راه! بدون اینکه بخوابد😔 با اصرار خواهرم سوار ماشین شد، رفتیم برایش غذا گرفتیم، از آنچه فکر میکنید داغون‌تر و خسته تر بود، تمام مدت اشک ریخت. نیم ساعتی صحبت کردیم تا راضی شد با ۱۳۷ تماس بگیریم، پذیرفت شب را در یکی از مراکز بگذراند، برایش سخت بود ولی چاره‌ای نداشت، باید شب را درخیابان بین گرگ‌ها بگذراند! ‏یا به خواسته آن‌ها تن بدهد یا همین خستگی و گرسنگی را ادامه دهد، موبایلش هم از عصر خاموش بود که در ماشین شارژ کرد، فقط مادرش چند پیام داده بود. ساعتی گذشت و بچه‌های مددکار آمدند، باهاش صحبت کردند، قبول کرد برود و شب را در یکی از سراها بماند، از خودروی ما پیاده نشد. ‏پشت سر خودرو شهرداری حرکت کردیم و رفتیم تا یکی از سراهای نگهداری، در راه از یک سوپرمارکت وسایلی که فکر میکردیم شاید نیازش بشود را خریدیم. قبول نمیکرد ولی باز هم چاره‌ای نداشت، امروز صبح با یکی از رفقا در شهرداری تماس گرفتم تا موضوع را پیگیری کند، عصر تماس گرفت که شهردار با خانواده او تماس گرفته و به همراه چند مددکار با خودش و خانوده‌اش صحبت کردند. حال خوب اینکه آشتی کردند و امشب در خانه و اتاق خودش راحت خوابیده! به خواهرم پیام داده بود ومیگفت یک قدم تا آنچه نباید فاصله داشته! ‏بین جبر و وجدان در حال جنگ بوده و شاید لحظات آخر یک اتفاق نجاتش داده بود و آن هم، به حال هم بی تفاوت نباشیم! از کنار هم بی تفاوت رد نشویم! یک لحظه شاید یک عمر را تغییر دهد، هر کار بدی دفعه اولش سخت است! و بعد از آن عادی شود، همه بد به دنیا نمی آیند و اجبار به راه هایی میکشاند که شاید برگشت از آن خیلی سخت و غیر ممکن باشد. ‏اگر با چنین مواردی برخورد کردید که حتما برخورد کردید یا میکنید، بی تفاوت از کنار اتفاقات کنارمان رد نشویم! این موارد به راحتی از طریق اورژانس اجتماعی و شهرداری قابل حل است و حتما می‌توانیم از یک فاجعه یا بحران در آینده یک انسان مثل خودمان موثر باشیم. کنار هم بمانیم… 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام عزیزان دل (عج) همانطور که می دانیم یه عده حجاب رو رعایت نمی کنند، که مسیر خودش رو داره، اما یه عده نوجوان و جوان به این امر بها دادند و رعایت می کنند😍 تشویق کردن های مکرر افراد باحجاب می تونه این عزیزان رو در این مسیر ثابت قدم کنه و دلگرم میشوند👏🏻🎁 ارزش و جایگاهشون رو یاد آور بشیم از زبان دوست و همنوع تشویق بشن تا بدونه که دیده میشه... یادآوری آسیب ها و فتنه هایی که سر راهشون هست و اینکه نترسند و ثابت قدم بمانند، در اماکن مذهبی یا هر جای دیگه با این عزیزان مواجه میشیم. 🕌یکبار حرم سیدالکریم حسن(ع) سه تا دختر نوجوان محجبه دیدم 🧕🧕🧕 گفتم درود خدا برشما یاوران امام زمان(عج)، شما عزیزان زمینه ساز ظهور هستید و در این راه گام برداشتید😍 یکیشون گفت ما؟ ما که در این زمینه کاری نکردیم! 😔 ✨گفتم حجاب شما...👏🏻 شما با این عملتون هم به آیه‌ای از قرآن عمل کردید و دستور خداوند رو اطاعت کردید و هم گامی بلند برای زمینه سازی ظهور مولایمان برداشتید ... و کمی از فواید حجاب صحبت کردم... به قول خودمون گل از گلشون شکفت و کلی ذوق کردند😊🌹 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ به کانال آمرین بپیوندید👆
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* سلام، از همان دوران بچگی سنین پایین وقتی گناهی رو از دوستان اقوام و اطرافیان می‌دیدم سعی داشتم تذکر بدم و اکثر اوقات جواب میداد☺ تا زمانی که سالها پیش فارغ التحصیل از دانشگاه شدم که فکر میکنم امر و نهی کردن راحت تر بود و اثرپذیری ها بیشتر! اون موقع ها می دیدم از اطرافیان که موقع دیدن گناه تذکر میدادن اما رفته رفته تذکرات آدم ها کمتر و کمتر شد😔 و وقتی حرف از تذکر لسانی میشد اکثرا می‌شنیدم که وای مگه میشه این دوره زمونه به کسی تذکر داد؟ طرف تو خیابون به حدی وضع حجابش بده مگه جرات داری بهش چیزی بگی و ...😳 این جملات خیلی بیشتر شنیده میشد و کم کم تذکرات جای خودش رو به بی تفاوتی داد😲 و می دیدم که اوضاع جامعه از هر لحاظ بدتر از قبل میشه، چرا⁉️ یه دلیل بیشتر نداشت، آدم ها به همدیگه موقع دیدن گناه، بله ها جامعه رو به اینجا کشوند!! بی خیال نبودم و دائم فکر ذهنم این بود که باید کاری کرد🤔، علاقه به حفظ قرآن داشتم و بیشترین دلیلش این بود که هر وقت خواستم جایی تذکر بدم، دلیل و آیه قرآنی بیارم با سند محکم و واسه همین سراغ حفظ قرآن و تفسیر و ادامه رفتم و همیشه پیش خودم فکر میکردم یه آدم اگه بخواد تذکر بده باید خودش خطاش خیلی کم باشه و یکی از ما بهترون باید باشه که تذکرش حتما اثر کنه و راهنمای دیگران باشه و هزار فکر اشتباه دیگه... تا یک روز اتفاقی به واسطه‌ی یکی از شاگردای قرآنی ام که ایشون هم دغدغه داشت با کانال و دوره ها آشنا شدم 🤩 خدای من چه اشتباهاتی، چه افکار اشتباهی که متوجه اشون شدم خداروشکر، هر جلسه که میگذروندم دوست داشتم برای هزاران نفر توضیح بدم و واقعا هر جا میرفتم حرفم سخنم همین مطالب بود‌. دوستان اوائل دوره یه مقدار از نظر روحی به هم ریختم😩، چون گناه، زیاد میبینی و همه رو نمیتونی تذکر بدی اما بازم به قول "نبایست روحیه رو باخت بلکه بایست تا جایی که در توان داریم آمر به معروف و ناهی از منکر تربیت کنیم" و بلاتشبیه بلاتشبیه مثل ویروس کرونا نفس به نفس نشرش بدیم🗣 اون وقته که تعداد آمر وناهی‌ها که بیشتر از تعداد گناه کارها شد کار راحت تره!✌🏼 در پایان از استاد تقوی و همکارانشون بسیار تشکر و قدر دانی میکنم💐،در پناه خدا باشید.🤲🏻 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
. بنده خدایی می گفت رفتم دیدم چند دختر و پسر توی کافی شاپ‌ نشسته و دختران بی حجاب بودند، دیدم تعداد آنان زیاد است و احتمال حمایت از کسی نمی‌دادم. از ترفندی استفاده کردم، انگار شماره ای گرفتم، سلام وحال و احوال کردم بعدش گفتم من الان کافی شاپ.... هستم. خواهر و دامادتون تشریف دارند! بعداز چند لحظه گفتم چی؟ مثلا آدرس کافی شاپ رو دادم در یک لحظه دیدم دختران حاضر در کافی شاب سریعا پا به فرار گذاشتند وپسران هم ماندند تا حساب کنند نگاه کردم دیدم که دیگر در خیابان هم دیده نمی‌شوند..😊 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
سلام در مطب نشسته بودم و منتظر ویزیت دکتر بودم که اذان ظهر گفت. وقتی صدای اذانِ موبایلم بلند شد، مدام جمله‌های آیت الله حائری در ذهنم رژه می‌رفتند: ✳️"اگر می خواهید یک چیزی بشوید، اذان بگویید." ✳️"ترویج اذان، مقدمۀ ترویج امر به معروف و نماز است" ✳️"هرکس اذان بگوید و زورش به خودش برسد، زورش به شیطان هم می رسد" ✳️"می دانم اذان گفتن سخت است. صد تا یکی زورشان نمی رسد." ✳️"اگر مرد میدان هستید، هر وقت اذان گفتند همانجا اذان بگویید" ✳️"موقع اذان به هرجا رسیدی، وسط راه، وسط پیاده رو، اذانت را بگو" ✳️"تقید به اذان، پرده را از جلوی چشم بر می دارد" خلاصه تصمیمم را گرفتم و شروع کردم به اذان گفتن🗣 در مطب دکتر!! نکتۀ جالب این بود که به محض اینکه شروع به اذان گفتن کردم، خانم های محترمی که مقداری حجابشان کم بود و در مطب حضور داشتند، ناخودآگاه حجابشان را مرتب می‌کردند و روسری را جلو می‌کشیدند!!!🧕 گویا خدا یک نفوذ معنوی در کلمات اذان گذاشته که باعث می شود ناخودآگاه بر دیگران تاثیر بگذارد. آنجا بود که فهمیدم اذان چه پدیدۀ عجیب و موثری است و ما چقدر از تاثیر فرهنگی آن غافل بوده‌ایم. وقتی کسی با صدای خودش به صورت زنده می‌گوید، انگار تمام جوّ اطرافش را تحت تاثیر قرار میدهد و دین و خدا را به یاد آنها می‌آورد. 🆔 @aamerin_ir