eitaa logo
آتشِ دل
87 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
8 فایل
دل‌مشغولی‌های یک طلبه در عصر انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست پانزده ساله‌ی من! عزیزی که سال ۱۳۸۸ یا کمی قبل و بعد آن به دنیا آمدی و الآن نوجوانی‌ات را می‌گذرانی! سلام! 🌱 امیدوارم که روز‌به‌روز موفق‌تر و داناتر و تواناتر بشوی و مسیر رشد به سمت خدا را سریع طی کنی. می‌خواهم برایت خاطره بگویم؛ از سالی که تقریباً من، هم‌سن‌وسال الآنِ تو بودم. 🌱 دبیرستانی بودم. امتحان‌های نهایی سال سوم بود و برنامه‌ی هر روز ما این بود که درس‌ها را بخوانیم، شب و عصر را به دیدن برنامه‌های نامزدهای انتخاباتی بگذرانیم. فردا قبل و بعد امتحان با رفقا درباره‌ی این‌ها گپ بزنیم و یک دور ستادگردی کنیم و به خانه برگردیم. اولین دوره‌ی انتخاباتی هم آن‌سال برگزار شده بود. چهار نامزد و شش مناظره‌ی دونفره‌ی روبه‌رو. 🌱 پرشور بود. هیجان در اوج خودش بود. بگذریم از برخی بی‌اخلاقی‌ها که تذکر رهبر را هم همان‌موقع در سخنرانی حرم امام گرفت، ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ یک انتخابات خاص داشتیم. ۸۵ درصد مشارکت مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری خیلی ویژه بود. شیرین بود. رئیس‌جمهور منتخب بیش از بیست‌وچهار میلیون رأی آورده بود. نفر دوم هم بیش از سیزده میلیون رأی. 🌱 آقا که تبریک گفت، این را هم گفت که: «گمان بر این است که دشمنان بخواهند با گونه‌هایی از تحریکات بدخواهانه، شیرینی این رویداد را از کام ملت بزدایند. به همه‌‌ی آحاد مردم و به‌ویژه جوانان عزیز که سرزنده‌ترین نقش‌آفرینان این حادثه‌ی شورانگیز بودند، توصیه می‌کنم که کاملاً هشیار باشند.» ولی این تذکر آن روزها خیلی برجسته نشد. 🌱 کم‌کم زمزمه‌ی اعتراض به نتایج انتخابات بلند شد. نفر دوم، نتیجه را نمی‌پذیرفت و خود را پیروز انتخابات معرفی می‌کرد. اعتراض به شورای نگهبان ارائه شد. مهلت قانونی اعتراض را هم آقا تمدید کرد. کم‌کم کار به خیابان کشید. راهپیمایی‌های اعتراضی در شهرهای مختلف. گسترش پیدا کرده بود. 🌱 خیلی از شخصیت‌های برجسته و معروف دچار ابهام شده بودند و فضای غبارآلودی بود. نفر دوم مرتب بیانیه می‌داد و روی آتش بنزین می‌ریخت. کمابیش زدوخوردهایی هم شکل می‌‌گرفت. برخی کار نظام را تمام‌شده تصور می‌کردند. ، که قبلاً در چند کشور جواب داده بود، به ایران رسیده بود. این بود تا به ماه محرم رسیدیم. 🌱 یادم نمی‌رود که مسافرت بودیم و حوالی عاشورا به خانه رسیده بودیم. شب که اخبار را دنبال کردیم، تصاویر عجیبی پخش شد که بهت‌زده شدیم. تصاویری که هرچند بعدها بسیار عجیب‌ترش را در این کشور دیدیم، ولی در آن زمان این خیلی تلخ و گزنده بود. جسارت به عزای سیدالشهدا و عزاداران و پرچم امام حسین علیه‌السلام بود. صحنه‌ی بهت‌زدگی‌ام در سر سفره‌ی شام را دقیق در ذهن دارم. 🌱صحنه روشن شده بود. مردم استان‌های مختلف به خروش آمدند. ششم دی، بود. اما کل ایران عاشورایی بود. نوای مداحی حاج سعید که در جمعیت بسیار زیاد خیابان‌های تهران می‌خواند و از تلویزیون پخش می‌شد از یادم نمی‌رود: «در ماه عزا حرمت ارباب شکستند/علمدار کجایی؟» همین کار را تمام کرد. تقریباً دیگر تمام شد و ماجرا فیصله یافت. حکایت هشت‌ماه فتنه‌گری، با حضور باطل‌السحر مردم، تومارش پیچیده شد. ناقه‌ی فتنه پِی شد و ماند. 🌱 بله، روز آن‌سال هم در تاریخ ماند؛ آن هم یک روز متمایزی شد. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرایط آن‌وقت - که شرایط غبارآلودگىِ فضا بود - آن حرکت مردم اهمیت مضاعفی داشت؛ کار بزرگی بود. هرچه انسان در اطراف آن قضایا فکر می‌کند، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی (علیه السّلام) را می‌بیند. آن‌کارها کارهایی نیست که با اراده‌‌‌‌ی امثال ما انجام بگیرد؛ آن‌ها کار خداست، آن‌ها دست قدرت الهی است. این‌ها را همان روزها آن حکیمی می‌گفت که صحنه را تدبیر می‌کرد. حکیمی که هنوز هم به لطف خدا با ماست. 🌱 امروز هم سال‌روز آن حماسه است. واقعاً فکر نمی‌کردم پانزده سال گذشته باشد از آن‌روزها و تویی که دوست این‎روزهای منی، آن‌روزها متولد شده باشی. ان شاء الله برقرار باشی و شکوه بیش‌تر ایران عزیزمان را ببینی.🇮🇷🇮🇷🇮🇷 امضا: دوست ندیده‌ات @AatasheDel