وَإِن قَرُبَت داراً بَكَيتُ وَإِن نَأَت
كَلِفتُ فَلا لِلقُربِ أَسلو وَلا البُعدِ
وَقَد زَعَموا أَنَّ المُحِبَّ إِذا دَنا
يَمَلُّ وَأَنَّ النَأيَ يَشفي مِنَ الوَجدِ
بِكُلٍّ تَداوَينا فَلَم يُشفَ ما بِنا
عَلى أَنَّ قُربَ الدارِ خَيرٌ مِنَ البُعدِ
عَلى أَنَّ قُربَ الدارِ لَيسَ بِنافِعٍ
إِذا كانَ مَن تَهواهُ لَيسَ بِذي وُدِّ
اگر خانه معشوق نزدیک شود، میگریم، و اگر دور شود شیفته او میشوم. پس نه با نزدیک شدن دلم آرام میشود و نه با دور شدن.
اما میگویند: عاشق با نزدیک شدن به معشوق، دلزده میشود، و دوری عاشق را از شور عشق میرهاند.
ما هم با نزدیک شدن و هم با دور شدن مداوا جستیم و دردمان را درمان نکرد. اما نه، نزدیک بودن به خانه معشوق بهتر از دوری است.
اما باز هم نه، نزدیک بودن هم فایده ای ندارد؛ وقتی کسی که دوستش داری، هیچ علاقه ای نداشته باشد...
🌱 قیس بن الملوّح (مجنون لیلی)
#شعر
#عربیات
•✾•❀﴾@aavaregi﴿❀•✾•
آوارگیها
لم أَقْضِ حَقّ هَواكَ إن كُنتُ الذي لم أقضِ فيِه أسىً ومِثليَ مَنْ يَفي اگر از اندوه عشق تو نمیرم ح
يا مانعي طيبَ المنام، و مانحي
ثوب السّقام به و وجدي المُتلفِ
ای که خواب راحت را از من گرفته ای و در ازایش لباس بیماری بر تنم پوشانده ای و عشق کشنده ای به من بخشیده ای.
عطفا على رمقي، و ما أبقيت لي
من جسميَ المُضنى، و قلبي المُدنَفِ
با این نیمجان و این جسم زمینگیر و قلب بیماری که برایم باقی گذاشته ای، مهربانی کن.
فالوجد باق، و الوصال مماطلي
و الصّبر فان، و اللّقاء مسوّفي
عشق من هنوز پابرجاست و وصال با من امروز و فردا میکند. کاسه صبرم روزی لبریز میشود اما دیدار تو مرا به فردا حواله میدهد.
🌱 ابن فارض
#شعر
#عربیات
•✾•❀﴾@aavaregi﴿❀•✾•
آوارگیها
يا مانعي طيبَ المنام، و مانحي ثوب السّقام به و وجدي المُتلفِ ای که خواب راحت را از من گرفته ای و
لم أَخلُ من حَسَدٍ عليك فلا تُضِعْ
سَهَري بتَشْنِيع الخَيالِ المُرجِفِ
واسأَلْ نجومَ اللّيلِ هل زارَ الكَرَى
جَفني وكيف يزورُ مَن لم يَعْرِفِ
لا غَرْوَ إن شَحّتْ بغُمْضِ جُفُونها
عيني وسَحّتْ بالدّموعِ الذّرّفِ
وبما جرَى في موقفِ التوديعِ مِن
ألمِ النّوَى شاهدتُ هَولَ الموقفِ
همیشه حسرت تو را در دل داشته ام، پس بیخوابیهایم را با آشفتگی خیال بیقرارت خراب نکن.
از ستارههای شب بپرس هرگز چُرت به چشمانم پا گذاشته است؟ اصلا مگر میشود نزد چشمانی رفته باشد که خواب را نمیشناسد؟!
تعجبی نیست اگر چشمانم حیفشان آمد که پلکهایشان را ببندند و باران اشک باریدند.
من در دلِ رنجی که در لحظه خداحافظی کشیدم، هول و هراس روز قیامت را دیدم.
🌱 ابن فارض
#شعر
#عربیات
•✾•❀﴾@aavaregi﴿❀•✾•
آوارگیها
لم أَخلُ من حَسَدٍ عليك فلا تُضِعْ سَهَري بتَشْنِيع الخَيالِ المُرجِفِ واسأَلْ نجومَ اللّيلِ هل ز
إن لم يكن وْصلٌ لدَيْكَ فعِدْ به
أَمَلي وَ مَاطِلْ إنْ وَعَدْتَ ولا تفي
فالمَطْلُ منكَ لدَيّ إنْ عزّ الوفا
يحلو كوَصَلٍ من حبيبٍ مُسْعِفِ
اگر وصال در کارت نیست، به آرزوهایم وعده وصال بده، امروز و فردا کن و آخر هم وفا نکن.
زیرا اگر وصال برایت سخت است، امروز و فردا کردنِ تو هم برای من مثل وصال معشوقی که تقاضایم را میپذیرد، شیرین است.
🌱 ابن فارض
#شعر
#عربیات
•✾•❀﴾@aavaregi﴿❀•✾•