eitaa logo
آب و آتش
290 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ اجازه ندادم به مشروب‌فروشی‌ها تعرض شود! در مورد تخریب و آتش زدن امـاکن دولتی، سینماها، ادارات، بانک‌ها و حتی مشروب‌فروشی‌ها، نظر خاصی داشتم و بشـدت بـا ایـن اقـدام مخالف بودم. هنگام سخنرانی برای مردم، کاملاً توضیح می‌دادم و از آنها می‌خواستم که به‌هیچ‌وجه مکان یا ماشین مردم را آتش نزنند و صدمه‌ای نرسانند. بخصوص اعتقاد راسخ داشتم و می‌گفتم امروز و فردا، انقلاب اسلامی پیروز خواهد شد و ما هـرچـه تخریب کنیم، به ضرر خودمان خواهد بود. بایستی حکومت اسلامی فردا، دوباره آن‌ها را از بیت‌المال بازسازی بکند. در این مورد سایر علمای شهر نیز با حقیر هم‌عقیده بودند. در تظاهرات و راهپیمایی‌ها وقتی به یک سینما و مشروب‌فروشی و یا ادارات مهم می‌رسیدیم، من می‌رفتم جلوی آن می‌ایستادم تا تظاهرکنندگان کاملاً از جلوی آن عبور می‌کردند. بعد دوباره خـودم را بـه صـف مـقـدم راهپیمایان می‌رساندم. اغلب مشروب‌فروشی‌های ارومیه متعلق به برادران مسیحی ما بود و در دین آنان هم شراب حرام نیست. به تصور خودشان، من از حيث عدم تعرض به این مغازه‌ها بیشتر از اماکن دولتی حساسیت داشتم. وقتی مورد اعتراض برخی هم قرار می‌گرفتم، می‌گفتم ان‌شاءالله وقتی جمهوری اسلامی برقرار شد برادران مسیحی ما به احترام این حکومت شغل خود را تغییر می‌دهند و انصافاً هم همین‌طور شد و ما با آن‌ها مشکلی پیدا نکردیم... تا آن‌جایی که قدرت و توان داشتم، از این امور بشدت جلوگیری می‌کردم و انصافاً مردم نیز به توصیه‌ها گوش می‌دادند. البته گاهی هم کنترل از دست ما خارج می‌شد و در این هنگام برخی گروه‌ها مانند چریک‌های فدایی خلق، مجاهدین خلق و توده‌ای‌ها وارد میدان می‌شدند و اغلب آن‌ها به این‌جور تخریب‌ها اقدام می‌کردند و یا ایادی رژیم برای بدنام کردن پیروان امام خمینی به این‌گونه تخریب‌ها دست می‌زدند. در همان ایام یک روز - خدا مقامش را عالی کند- شهید آقامهدی باکری نزد من آمد و از سوی برادرش رضا باکری پیامی آورد. بعضی از اعضای گروه‌های چپی به‌وسیلهٔ او برایم پیام فرستاده بودند که اگر فلانی اجازه بدهد ما کارخانهٔ مشروب‌سازی پاکدیس را به آتش بکشیم و ساختمانش را هم با بولدوزر تخریب کنیم. آنها پیام را به‌وسیلهٔ آقارضا داده بودند، او هم خودش نیاورده و از طریق برادرش آقامهدی به من رسانده بود. وقتی آقامهدی موضوع را از طرف آنان مطرح کرد، گفتم: نخیر، مـن چـنيـن اجـازه‌هایی را نمی‌توانم بدهم. بعد هم برای آقامهدی و نیز همان‌شب در مسجد برای مردم مطرح کرده و توضیح دادم و گفتم: این کارخانه در آیندهٔ نزدیک مورد نیاز مبرم ما خواهد شد. امروز اگرچه از آن شراب تولید می‌شود، اما فردا ما می‌توانیم از این کارخانه به‌جای شراب خوراکی‌ها و آشامیدنی‌های حلال دیگر از قبیل آب انگور، آب سیب، عـرق بیدمشک تولید بکنیم و اگر بخواهیم محصولات خود را توسعه دهیم. به چند کارخانهٔ دیگر هم نیاز پیدا خواهیم کرد. حتی جنبهٔ فقهی آن را توضیح دادم و گفتم این کارخانه مانند آلت‌های مشترکه در حرام و حلال است و قابلیت استفاده در هر دو مورد را دارد و ما ان‌شاءالله از این کارخانه در موارد جایز و حلال بهره‌برداری خواهیم کرد. سپس به آقامهدی گفتم: شما اسامی و محل کار و فعالیت این آقایان را یادداشت کنید و به من بدهید و از قول من نیز به آنها بگویید که هیچ حق ندارید به چنین کاری دست بزنید و الا با من طرف هستید. (چاپ اول، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴) صص ۱۱۹ - ۱۲۲. @Ab_o_Atash