زمان راحتیام فصل برگریزان است
چقدر بار اضافی به دوش خود بکشم؟
#زینب_نجفی
#راجی
چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب
ما را قبول کن که دل ما شکسته است
#به_وقت_سلام✋🏻
#قـرار_عـاشـقـے♥️
@عبدالله
زاهد به ظاهر کرد ضایع دین خود را
گنداند آخر میوه ی شیرین خود را
اغلب درون چاله می افتاد یا چاه
می بست ازبس چشم دنیا بین خود را
تا مویی از راه خدا بازش ندارد
می برد با خود غالبا موچین خود را
با ذکر در گوش و دماغش آب می کرد
با ذکر حتی زور می زد فین خود را
یک گوشه مسجد همیشه باز می کرد
سجاده ی همواره عطر آگین خود را
فکش دچار صدمه ساییدگی شد
کش داد از بس که والضالین خود را
تا شاملش لطف خدا گردد، به فریاد
می گفت بعد از هردعا آمین خود را
درگوشه ای که سالها مال خودش بود
می خواند تعقیبات در تعیین خود را
بعد از نمازش می شنید از نای ابلیس
جای خدای فرضی اش تحسین خود را
یک لنگه پا، خادم همیشه منتظر تا
از سجده بردارد سر سنگین خود را
در خلوت خود بعد مقداری عبادت
می دید حورالعین در تخمین خود را
بافرض اینکه شب به دیدارش بیایند
می کرد غرق ادکلن بالین خود را
تا بنده ی خوب خدای خویش باشد
نامی به «عبدالله»کرد ادمین خود را
در طول عمری که پر ازبی برکتی بود
زد بر سر مردم چماق دین خود را
باخال هندویی که بر پیشانی اش رُست
کرد از مسلمانان جدا آیین خود را
احمدرفیعی وردنجانی
دود از سرم برخواسته داد از سر بیداد او
دارد تغافل میکند یا رفته ام از یاد او
حسین مرادی
دل بی قرار دیدن گنبد طلای توست
هر کس که آمده است حرم، مبتلای توست
#به_وقت_سلام✋🏻
#قـرار_عـاشـقـے♥️
#امام_رضا_علیه_السلام
چند روزى بر دَرِ يارم اقامت آرزوست
واى اجل! سرعت مكن، اى عمر! مستعجل مباش
#جامی
♡••
شدهبـاࢪانبزند،خـاطࢪهاےدࢪدشود؟
بۍتُوهࢪشبمنمـوصدشبِباࢪانۍودࢪد...
#پروانہحسینۍ
این منم ، خون جگر از بد دوران خورده
مرد رندی که رکب های فراوان خورده
غم ویرانی خود را به چه تشبیه کنم ؟
فرض کن کوه شنی طعنه ی طوفان خورده
عشق را با چه بسازد به کدامین ترفند
شاعری که همه ی عمر غم نان خورده
چه به روز غزل آمد که همه منزوی اند
قرعه بر معرکه ی معرکه گیران خورده
از دهان کس و ناکس خبرش می آید
شعر-این باکره ی دست هزاران خورده-
با چنین فرقه ی نسناس ، یقین پاپوش است
اتهامی که به شخصیت شیطان خورده
دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم
نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده
جرم من فاش مگوهاست و حکمم سنگین
چه کند شاهد سوگند به قرآن خورده
شعر هم عقل ندارد که در این شهر شعور
گذرش بر من دیوانه ی دوران خورده
#مجتبی_سپید♥️
این منم ، خون جگر از بد دوران خورده
مرد رندی که رکب های فراوان خورده
غم ویرانی خود را به چه تشبیه کنم ؟
فرض کن کوه شنی طعنه ی طوفان خورده
عشق را با چه بسازد به کدامین ترفند
شاعری که همه ی عمر غم نان خورده
چه به روز غزل آمد که همه منزوی اند
قرعه بر معرکه ی معرکه گیران خورده
از دهان کس و ناکس خبرش می آید
شعر-این باکره ی دست هزاران خورده-
با چنین فرقه ی نسناس ، یقین پاپوش است
اتهامی که به شخصیت شیطان خورده
دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم
نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده
جرم من فاش مگوهاست و حکمم سنگین
چه کند شاهد سوگند به قرآن خورده
شعر هم عقل ندارد که در این شهر شعور
گذرش بر من دیوانه ی دوران خورده
#مجتبی_سپید♥️
@