میتوان یک عمر تنها با تماشا کردنت
نو به نو مضمون فاخر در غزلها آفرید
#حسین_مرادی
@abadiyesher
ربنا خواندی و ماه رمضان پیش آمد
شده مدیون لبت حالت ربانی من
#حسین_مرادی
@abadiyesher
جرأت ابراز اینکه دوستت دارم نبود
دست و پاهای زبانم را غزل وا کرده است
#حسین_مرادی
@abadiyesher
دیر آمدم اینبار شد دردسری دیگر
جز پنجره بسته به رویم هر دری دیگر
امنیتی دیگر میان بیت بیتم نیست
کو دستهایش تا بیابم سنگری دیگر
گفتم بیا گل میکنم در بین آغوشت
گفت آنچنان ناراحتم که پرپری دیگر
گفتم طبیبم در پی بیمار کردم دیر
گفت از کجا که نیست پای دختری دیگر
گفتم که تو زیباترین الماس دنیایی
پیش تو ارزان میشود هر گوهری دیگر
گفتم برایش شعر پر سوز و گدازی طنز
خندید و گفت از دست تو کله خری دیگر
خندیدنش پایان قهر و اخم و تندی بود
شعرم دوباره باز کرده معبری دیگر
#حسین_مرادی
@abadiyesher
کار هرکس نیست از مغرور دل بردن ولی
دلبربایی برده ایمان و دل و شعر مرا
#حسین_مرادی
@abadiyesher
میتوان یک عمر تنها با "تماشا کردنت"
نوبهنو مضمون فاخر در غزلها آفرید
#حسین_مرادی
@abadiyesher
کسی حساب نکرد و به احترام خودم
جواب میدهم اینجا به هر سلام خودم
تویی که عاشق اشعار ناب من هستی
بخواه دفتر من را به انضمام خودم
فقیرم از "تونداری" که رفته ایمانم
تورا به بیع فضولی زدم بنام خودم
به جنگ سرد نگاه تو رفتم و حالا
رسیدهام به فروپاشی نظام خودم
شکایت از تو ندارم که برنخواهی گشت
چه دردها نکشیده دل از دوام خودم
زبان طعنهزنان پیش عقل من کند است
چه زخمها که نخورده دل از کلام خودم
دوباره بیخبر از تو به دشت برگشتند
تمام قاصدککهای بی مرام خودم
بهای حرمت دل در جوانیام این است
خمیده قامتم اما به احترام خودم
#حسین_مرادی
@abadiyesher
نامهربانی هم کنی شیرینی ای دوست
گاهی شفا در بین داروهای تلخ است
#حسین_مرادی
@abadiyesher
خوب میدانم که پنهانی تماشا میکنی
این فروپاشیدنم را در عذاب دوریات
#حسین_مرادی
@abadiyesher
دشمنم از روبرو زد دوست هم از پشت سر
هرچه یارم یارتر این ضربه پنهانیتر است
#حسین_مرادی
همیشه آدم از خودی بدتر میخوره 😏
@abadiyesher
هر کس از چشم تو در شهر خبر میگیرد
شعر من قافیهای تازه به سر میگیرد
بد زمین خوردهام از دست قدر؛ دست قضا
دست کم دست مرا کاش به نرمی گیرد
دل من خواست که رک باشد و بی طعنه ولی
هرچه گفته است به دیوار تو در میگیرد
این همه تیر خطا از سر مژگان تو ریخت
شاعرت تک تک شان را به جگر میگیرد
روز آسوده به خون جگرم شبها جنگ
بین عقل و دل و هر خاطره در میگیرد
بعد مرگم چه غزلها که بجا میماند
انتقام پدری را که پسر میگیرد
رونق شب اگر از آه دل و اشک من است
شعر من رونق از احوال سحر میگیرد
#حسین_مرادی
@abadiyesher
ذکرهر پیرو جوان تا که مددحیدر شد
آسمان حامل شق القمری دیگر شد
ذوالفقار است مگر ضربت حق را زده است
نسل خیبر شکن امشب به فتوح آمده است
#حسین_مرادی
@abadiyesher