eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌هرکه را عشق نباشد، نتوان زنده شمرد وآن که جانش ز محبت اثری یافت ، نمرد
به روی سقف هم می دید طرحِ نابِ رویش را و حس می کرد دائم روی دوشش بوی مویش را شروع هق هق هر روزه و بالا کشید آخر برای لحظه ای تسکین اعصابش پتویش را فقط حسرت نصیبش شد پس از یک عشق طولانی رهایش کرد اما دیر فریاد گلویش را به مرد دیگری دادند اورا تا که با اشکش بگیرد روز و شب با ندبه خوانی ها وضویش را کنار چشمه خالی کرد روز آخرین دیدار تمام عقده های مانده در بطن سبویش را فدا شد عشق پاکش تا نریزد هیچ دلواپس به رسم مردم دیوانه ی دِه آبرویش را نشد آبستن از مردی که تنها آرزویش بود ولی می خواست فرزندش بگیرد خلق و خویش را...
بگذار زمان روی زمین بند نباشد حافظ، پی اعطای سمرقند نباشد بگذار که ابلیس دراین معرکه یک بار مطرود ز درگاهِ خداوند نباشد بگذار گناه هوسِ آدم و حوّا بر گردن آن سیب که چیدند نباشد مجنون به بیابان زد و لیلا... ولی ای کاش این قصه همان قصه که گفتند نباشد ‌ ای کاش عذابِ نرسیدن به نگاهت آن وعده‌ی نادیده که دادند، نباشد ‌ یک بار تو در قصه‌ی پرپیچ و خمِ ما آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد "آشوب"، همان حسِ غریبی‌ست که دارم وقتی که به لب های تو لبخند نباشد در تک‌تکِ رگهای تنم عشق تو جاری است در تک‌تک رگهای تو هرچند نباشد من می‌روم و هیچ مهم نیست که یک عمر زنجیر نگاهِ تو که پابند نباشد ‌ وقتی که قرار است کنار تو نباشم "بگذار زمان روی زمین بند نباشد..."
بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت 🌴🕯🌴
در غروب سه شنبه ای دلگیر یکـ براتِ زیارت امضا شد! بعد از آن روز تا دم مرگم قلبِ هفته ؛ سه شنبه زیبا شد!
ای آرزوی اولین گام ِ رسیدن بر جاده‌های بی‌سرانجام ِ رسیدن کی می‌شود روشن به رویت چشم من، کی؟ وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟ دل در خیال رفتن و من فکر ماندن او پخته‌ی راه است و من خام ِ رسیدن بر خامی‌ام نام ِ تمامی می‌گذارم بر رخوت درماندگی نام ِ رسیدن هرچه دویدم جاده از من پیش‌تر بود پیچیده در راه است ابهام ِ رسیدن از آن کبوترهای بی‌پروا که رفتند یک مشت پر جا مانده بر بام ِ رسیدن ای کالِ دور از دسترس! ای شعر تازه! می‌چینمت اما به هنگام ِ رسیدن
قل اعوذ برب عاشق‌ها مَلِک الناس، الهِ عاشق‌ها قل اعوذُ از اینکه دنیا را، بزند آتش آهِ عاشق‌ها اشکشان دانه‌های انگور است،گریه نه،پرده‌هایی از شور است حلقه‌ی کهکشانی از نور است، گوشه‌ی خانقاه عاشق‌ها قاسم صرافان
♡•• هرجراحت‌‌ڪہ‌دلـمـ‌داشت،بہ‌مرهمـ‌بہ‌شد داغ‌دوریست‌‌ڪہ‌جز‌وصل‌ِتُو‌درمانش‌نیست.. نظیرےنیشابورے ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
این زندگی، بدون تو، از مرگ بدتر است باید برای داغ تو فکری جدید کرد...
درون سینه می‌ماند دو چشم سبز و  زیبایت که حبس خانگی باید همیشه فتنه‌گرها را
سپر انداخته تسلیم توام، بسم‌الله رسم جنگ است که بازنده اسیری برود
چه میدانی از احوالم در اوقاتی که دلتنگم...