eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
32 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلااااااااااااام ماه مهرتون مبارک👌👌👌🌸🌸🌸🍀🌼🌼🌼🌼 حلول ماه مهرو به تمام دانش آموزان و دانش آموختگان و دانشجویان و معلمان عزیز تبریک میگم
آبادی شعر 🇵🇸
سلااااااااااااام ماه مهرتون مبارک👌👌👌🌸🌸🌸🍀🌼🌼🌼🌼 حلول ماه مهرو به تمام دانش آموزان و دانش آموختگان و د
و مهمتر از همه به مادران عزیز که باید پابه‌پای بچه‌هاشون از خواب بیدار بشن و حتی زودتر😬😬😢😢😄😄. و دیرتر از اونها هم بخوابن😒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مس رفته و یکباره طلا می آمد شیطان و شرور و مبتلا می آمد شاعر شده بود و با ردیف جدول پاییز برای پا گشا می آمد
. مهر و وقت جلوه پاییز شد باز بغض شعرها لبریز شد از نوک هر برگ خشک زرد روی حس ناب یک غزل آویز شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود خاطره انگیز بوی ماه مهر... یادش بخیر... گاهی چه زود دیر می‌شود... 🌹😔
آبادی شعر 🇵🇸
چند شعر تقدیم نگاه گرم بهاری شما👇👇
سرد و بی طاقت و یک ریز، دلم می‌لرزد دو قدم مانده به ، دلم می‌لرزد الهام عمومی
برگ‌ها از شاخه می‌افتند و تنها می شوند از جدایی اگرچه میترسم، به من هم می رسد مهدی مظاهری
ناف تو رابا درد از روز ازل بستند اردیبهشتی هم که باشی اهل سیدایمان سیدآقایی
شد که خاطره‌ها دوره‌ام کنند فصل خزان، محاکمه دوره گردهاست فرامرز عرب عامری
برگ از پی برگ بر زمین ریخته است اي باد چه در گوش طبیعت گفتی؟ میلاد عرفان‌پور
سهمِ باد و باران‌ند؛ برگ و شاخه‌هاي‌ خشک آبرویِ ؛ این انارهای سرخ محمد مهدوی‏ اشرف
اگر نبود هیچ اتفاق شاعرانه‌اي نمی‌افتاد نه موسیقی باد بود نه سمفونی کلاغ‌ها نه رقص برگ و من هیچ بهانه‌اي برای بوسیدن تو دراین شعر نداشتم بهرام محمودی
باد وزید و دل ما عاشق شد عاشق برگ خزان و این همه ی زیبایی من و تنهایی و آوارگی برگ خزان هم رنگیم خالی از نیرنگیم روی گلبرگ پریشان در باد مینویسم از عشق میروم تنهایی در شبی بارانی تا که سیراب شوم از می‌ ناب پاییز باده را تا به سحر مینوشم از تب عشق عشق را در قدحی میبینم که دلش بارانی است مینویسم روی هر برگ خزان از غم دل که چرا پنهانی است؟ که چرا این دل غم دیده من شده لبریز ز عشق پاییز؟ غم من تنهاییست دل من بارانی است نسرین جهاندیده
وزیدن گرفته‌ست باد خزان به گوش آید از دور داد خزان گل و سبزه و برگ‌هاي‌ قشنگ مباشید غافل ز یاد خزان نخواهد ز بین شما هیچ یک برد جان بدر از جهاد خزان به سویی فتد هر یک از جمعتان ز توفان تند ز یاد خزان کنونی که هستید بر شاخه‌ها به دور از گزند و عناد خزان از این بزم جانبخش سودی برید که محوش کند انجماد خزان مهدی رستادمهر
تو هم همرنگ و همدرد منی، اي باغ چو می‌پیچد میان شاخه‌هایت هوی هوی باد به گوشم از درختان هاي‌ هاي‌ گریه می آید مرا هم گریه می‌باید؛مرا هم گریه می‌شاید مهدی سهیلی
این برگ‌هاي‌ زرد به خاطر نیست که از شاخه می‌افتند قرار است تو از این کوچه بگذری و ان‌ها پیشی می گیرند از یک دیگر برای فرش کردن مسیرت یغما گلرویی
اى جامِ بهم ريخته ، صدبار نگفتم با سنگدلان يار مشو ، مى شكنندت!؟ فريدون_مشيری
تقدیم به بزرگمرد کوچک علی لندی 🌷 گاهی تجلی می کند دریا درآتش عشقی که پیدا می کند معنا در آتش خون سیاوش در رگ یک مرد کوچک طوفان غیرت می کند برپا، در آتش پروانگی آغاز دوران جنون است بی بال وپر کی می کند پر وا در آتش؟ ققنوس را دیدی که سرمست و خرامان بشکوه رقصی می کند زیبا درآتش؟ سیر مراتب را چو از عشاق پرسی گویند رتبت می رود بالا در آتش خون نامه های ادعای عاشقی را معشوق گاهی می کند امضا در آتش