9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز زیر خاک نهان می شوی ولی
#عاصی_خراسانی
#شعر
کوهی است غم عشق تو مویی است تن من
هرگز نتوان کوه به یک موی کشیدن...
#سنایی
جوانه میزند از نو درخت صبر و امیدم
دوباره شاخه زیتون دوباره باغ جدیدم...
نبین غبار گرفته نگاه کودک من را
نخواه چشم ببندی به روزگار شهیدم
چگونه ساکتی و از جنون فتنه ندیدی
شکسته شد غم لیلا شبیه قامت بیدم
قرارمان نرسیده ؟جهان منتظران کو؟
کجاست غیرت و ایمان؟ چقدر آه کشیدم
به بند بند وجودم نوشته شاعر تنها
تو سرزمین خدایی ،غمی قریب و بعیدم
یکی نشسته قنوتش ،قیامت است قعودش
درون سجده آخر بخواب سرو رشیدم
بخواب فصل گلوله ،بخواب سردی آوار
بخواب سنگر ساده ،بخواب بخت سپیدم
من از نگاه تو پرپر، من از نگاه تو زخمی
درون آتش خشمم ولی نسوخت امیدم
#پریسا_مصلح
.
حوالی رهاییام، به آخرین نفس قسم
به کمترین اشارهات، اسیر میشوم بیا!
#حضرت_باران
.
بگو کجا دلِ تنگم به راه افتادی؟
جواب داد حرم، کنجِ صحن آزادی
دوباره خسته و تنها رسیده ام اینجا
دوباره پای برهنه، به رسم اجدادی
دوباره آمده ام خاکبوسی ات با دل
دوباره سر به روی پنجره ی فولادی
دوباره مثل همیشه به گوشه ی بامت_
_به من شبیه کبوتر تو دانه می دادی
دوباره آمده ام تا قرار من باشی
به گوشِ دل بنوازی ترانه ی شادی
#نگین_نقیبی
۲۳ آبان ۱۴۰۲
زیر قولم زدم و عهد شکستم اما
باز هم مثل همیشه تو گرفتی دستم
#مستان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⚜⚜⚜⚜
چه بنویسم، چه ننویسم، چه بسرایم چه نسرایم
تویی تو، گفته و ناگفته، بانوی غزلهایم
تمام عشقها، پیش از تو مثل رودها بودند
که باید میرساندندم به تو، آری به دریایم
به بام انس تو خو کردهام چون کفتر جلدی
که از هر گوشهای پر وا کنم، سوی تو میآیم
پس از فرزند مریم اینک این من: عیسی دیگر!
که شد بالای عشق و بازوی شعرم چلیپایم
خوشم میآید از شادی، ولی هر بار میخوانم
همین تحریر محنت میتراود از غمآوایم
به سختی خستهام از زندگی، وز خود، کجایی تا
به قدر یک نفس در سایه سروت بیاسایم؟
کلیدی دارم از شعر، این فلزّ ترد سحرآمیز
که قفل بوسه از لبهای شیرین تو بگشایم
دوباره میکشد سر، آتش از خاکستر شعرم
که من هم در غزل از جوجه ققنوسان "نیما"یم
#حسین_منزوی
تا که می آیی به ذهن من تبسم می کنم
با تو بودن را به آرامی تجسم می کنم
چشمهایت گفتنی ها دارد و طبعم غزل
با زبان عشق با چشمت تکلم می کنم
شعر می پاشم درون خاک حاصلخیز دل
واژه ها را سبز احساس تفاهم می کنم
گاه شعرم مثل چشمت حاوی آرامش است
گاه با امواج گیسویت تلاطم می کنم
با نت و موسیقی لمس تو شاعر می شوم
خستگی را لابلای طعم تو گم می کنم
با تو وقتی از خیابان های دل رد می شوم
دانه ی اسفند دود از چشم مردم می کنم
مثل آدم باب میل تو هوایی می شوم
شوکت فردوس قربانی گندم می کنم
#یزدان_صالحی
من فقط خواب عشق را دیدم
حس سرخورده ای که نفرین شد
هر کسی تا رسید چیزی گفت
هر پدر مُرده ابن سیرین شد
#علیرضا_آذر
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست!؟
#شهریار
پیچیدهترین سادهٔ دنیا شعر است
یک پای تمام عاشقیها شعر است
وقتی که دلـی تنـگ دلی دیگر شد
توضیح دقیق ماجرا با شعر است!
#رباعی
#ناهید_خلفیان
ما مست مِیِ جام الستِ غزلیم
همواره خمار چشم مست غزلیم
هرکس برود بهسوی دلدار خودش
ما دلشدهی بادهبهدست غزلیم
#رباعی_اشتراکی
#خلفیان_دهنوی