eitaa logo
یاوران‌جبههٔ‌انقلاب(آبادی شعر) 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آدما چقد زود خودشون رو نشون میدن؟!!!☺️☺️ نمیدونم چه اصراری داریم اینقد به سرعت شخصیت خودمون رو فاش کنیم😊
بسم الله الرحمن الرحیم آشنا گفتند؛ «بِالدُّعا، یُستَدفِعُ البَلا» پس نیست جز دعا، در کوله‌بار ما دنیای بی‌وفا، از ما تو را گرفت از ما تو را گرفت، دنیای بی‌وفا در شهر پر فریب، از عشق بی‌نصیب ماندیم ما غریب، ای یار آشنا گریان و روسیاه، با باری از گناه هی آه پشت آه...، اما پر از ریا آخر در این گذر، جان می‌رسد به‌سر بی‌یاد تو اگر، باشد قدر، قضا ما دل‌شکسته‌ایم، از بند رسته‌ایم بیمار و خسته‌ایم، آه ای شفا بیا ای کعبه‌ی امید، در هاله‌ای سپید آمد به ما نوید، از جانب خدا؛ یک‌روز می‌رسد، یک‌روز می‌رسی خورشید بی‌غروب، از پشت ابرها
چِک چِک چِک چِک، دوباره در زد باران با بوسه بــروی شیشه، سر زد باران یک لحظه ی کوتاه، لبـــم شیرین شد تا خـــنده زدم دوبـــاره پــر زد باران! 🆔 @nabzeghalam
ابوالقاسم فردوسی توسی (۳۲۹ – ۴۱۶ هجری قمری برابر با ۳۱۹–۴۰۳ هجری خورشیدی) شاعر حماسه‌سرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگ‌ترین چکامه‌سرای پارسی‌گو دانسته‌اند. که از آوازهٔ جهانی برخوردار است. وی را حکیم سخن و حکیم توس نیز گویند. دانی که ایران نشست من است  جهان سر به سر زیر دست من است هنر نزد ایرانیان است و بــس  ندادند شـیر ژیان را بکس همه یکدلانند یـزدان شناس  بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس دریغ است ایـران که ویـران شود  کنام پلنگان و شیران شـود چـو ایـران نباشد تن من مـباد  در این بوم و بر زنده یک تن مباد همـه روی یکسر بجـنگ آوریـم  جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم همه سربسر تن به کشتن دهیم  بـه از آنکه کشـور به دشمن دهیم چنین گفت موبد که مرد بنام  بـه از زنـده دشمـن بر او شادکام اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار  چــه نیکــوتر از مـرگ در کـــارزار ۲۵ اردیبهشت روز گرامیداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی 🌼🌼🌼
مشتاق صمیمانه‌ی دیدارِ شمایم اما تو بفرما به چه تدبیر بیایم هم سلسلهٔ مویِ تو بسته‌ است به دستم هم رشتهٔ گیسویِ تو پیچیده به پایم آمیخته با آتش و بغض است گلویم من گریهٔ شمعم که گرفته‌ است صدایم گردِ من دل‌سوخته پروانه زیاد است از این همه تنها تو دلت سوخت برایم بگذار بگریم که بگریم که بگریم ابری‌ است که ابری‌ است که ابری‌ است هوایم
😂😂😂 خواب دیدیم من شبی هستم میان شاعران شاعری برجسته استاد ادب ، شعر و زبان یک طرف مردان شاعر از ازل تا روز حشر آن طرف جمع زیادی اهل شعر از بانوان تاج زرینی یکی آورد زیباتر ز نجم بر سرم‌ بگذاشت آن را ماه رویی ناگهان گفت عاصی پادشاه شعر در ایران تویی نه غلط گفتم تو هستی پادشاه اندر جهان حافظ و سعدی منم صائب که نه بهتر از او شهریار شعر عاصی شاعری خوب و جوان برترم از مولوی بهتر منم از رودکی از نظامی من سرم هم محتشم هم دیگران نام خیام و باباطاهر بُود هر چند نیک شعرشان در پیش اشعارم بُود برگ خزان حضرت فردوسی طوسی بُود شاگرد من من به او آموختم افسانه صد پهلوان وحشی از اشعار من بودش که وحشی شد دگر شعر من را خواند پروین ناله زد آه و فغان شهریار آن تُرک عاشق حاصل عمر من است همچو عطار و سنایی در پِی من بی گمان از حسادت از تکبّر گشته ام لبریز من چون‌ ندارم من طرفداری شدش اشکم روان بارالهی این تکبر را مگیر از جان من تا بمانم در خیالم بنده در جمع یلان با لگد بانو چنان زد بر سرم من هم که خواب گفت برخیز عاصی دیوانه شد وقت اذان "عاصی" 🤣🤣🤣 ❤️ ۲۵ اردیبهشت بزرگداشت روز زبان فارسی و فردوسی حکیم گرامی باد
میسوزم اما آتش عشق تو خاموشی ندارد میمیرم اما داغ چشمانت فراموشی ندارد!
حالا که میروی همراه جاده‌ها! برگرد و پس بده تنهایی مرا… بی خاطرات تو؛ بی آرزوی تو دل را کجا برم؟ شب گریه را کجا؟!
گاهی تن خسته‌ام جلا می‌خواهد بیچاره دلم حال و هوا می‌خواهد آقا نظری کن به پریشانی من دلبسته‌ی تو کرب و بلا می‌خواهد
تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی حرف ناگفته زیاد است ولی محرم نیست
عمری‌ است دلم در گرو این وادی‌ است این عشق، همیشگی‌ است؛ مادرزادی‌ است تو گریه نکرده می‌دهی حاجت را کی گفته دل پنجره‌ات فولادی‌ است؟
دردم نهفته، بِه زِ طبیبی که بارها دردِ مرا شناخت، ولی کمترش نکرد...
شد فاش در آفاقم، آوازه‌ی شیدایی معروف جهان گشتم از دولت رسوایی خیز ای دل دیوانه کز بهر تو می‌گردند ویرانه به ویرانه، طفلان تماشایی وقت‌ است که خون گردد بیم‌ است که خون گریم دل از ستم تن‌ها، من از غم تنهایی تا چند به دورانت می خواهم و خون نوشم آب طربت خون باد ای ساغر مینایی فرمود طبیب امروز، تجویز به گل قندم فحش از چه نمی‌گویی لب از چه نمی‌خایی گفتی که شوم سرمست، گیرم به‌ دو بوست دست از بهر چه خواهی بست، عهدی که نمی‌پایی یار من و یار تو ، آن غایب و این حاضر (یغما) من و خاموشی، بلبل تو و گویایی
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ دلت زنده باشد به فرهنگ و هوش به بد در جهان تا توانی مکوش ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
مرا جز آرزوی دیدن رویت به دل نیست هوای چشم هایم در فراقت سخت ابری‌ است @mohammadhadisharifi
از بس به انتظار تواَم در همیشه‌ها یک صندلی کنار خیالم نشانده‌ام...
مکن زنهار دست از پا خطا، گر بینشی داری که می پرسند از هر عضو در محشر گواهی را
وادی عشق بسی دور و دراز است ولی طی شود جادهٔ صدساله به آهی گاهی
ساکتی اما نگاهت می‌زند از عشق دم رنگِ رخسار از زبان یک وقت‌ها گویاتر است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐔𝐒:👇C᭄ https://eitaa.com/Bahar_narenj00 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کانال زیبای بهارنارنج👌🌱🌱🌱
نه آهی خیزد از دل تا که سوزد مرغ جانم را نه برقی تا از او گیرم سراغ آشیانم را درین خشکیده باغ آری من آن بی بال و پر مرغم که از هر نوک خاری می‌توان یابی نشانم را نهانی هر شب از شوق تو چون خورشید می‌سوزم نه چون شمعم که آرم بر زبان راز نهانم را چو جان گر در برم آید گهی در دیده گه بر دل چو اشک آرزو بنشانم آن آرام جانم را به محشر هم روم چون سایه دنبالش به امّیدی که بینم بر سر خود سایه‌ی سرو روانم را دل سنگ از شرار ناله‌ی من آب می‌گردد کجا دارند مرغان چمن تاب فغانم را به باد نیستی دادم غبار آرزوها را که بگذارم دمی آرام جان ناتوانم را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با نگاهت، لایق درک حضورم می‌کنی در میان زائرانت، غرق نورم می‌کنی نیستم من لایق الطاف شاهانه ولی با تنعّمهای خود، مست غرورم می‌کنی
تو نیستی انگار در دنیا کسی نیست دنیای من بودی نمی‌دانستم اما
خواستم در وصف عشق تو بگویم یک غزل مطلع و حسن ختام و بیت بیتش اشک شد. ()