رباعی های شب پنجم محرم
حضرت عبدالله بن الحسن(علیه السلام)
۱
جنگ و خطرش، ربط به اطفال نداشت
او طاقت قتلگاه و گودال نداشت
این معجزه ی کوچک آن کودک بود
پرواز کبوتری که یک بال نداشت
۲
هرچند که دست تو فقط غم دارد
ضرب المثلِ"دست"، تو را کم دارد
دست تو که می شد سپر جان عمو
دیدیم که یک دست صدا هم دارد
حضرت حبیب(علیه السلام)
۱
بانو! خبری خوش و عجیب آمده است
از شهرِ خبیث، یک نجیب آمده است
از دور، محاسن سفیدش پیداست
یک لشگرِ یک تنه - حبیب - آمده است
۲
با موی سفید هم تو زیبا بودی
محبوب حسین و عشق سقّا بودی
آرامش قلب بچّه ها و زن ها
انگار پدربزرگ آنها بودی
حضرت زهیر (علیه السلام)
۱
خمخانه ی نابی ست خماری ها را
کشتی نجات، ناگواری ها را
او آمده با خودش به ساحل ببرد
امثال زهیر، ما فراری ها را
۲
یک عمر فنا شدیم در مسجد و دیر
با عشق تو عمر می شود ختم به خیر
ما طفل گریزپای این مدرسه ایم
ما را برسان به خیمه ات، مثل زهیر
#مهدی_زارعی
باید که به قــــربان تو جانان بروم
حر باشم و از گوشهی زندان بروم
دیر آمــــــدهام به جان فشانی اما
رخصت بده تا زود به میدان بروم
#اسماعیلعلیخانی
با آن ادبی که در ضمیر حر بود
سرتاسر جانش از ندامت پر بود
پاداش ارداتش به شأن زهرا
آغوش حسین و بخششی درخور بود
#راهی
به دهر، هر خبری هست، زیر پرچم توست
اگر کسی درِ دیگر زند ز بیخبری است
#علیرضا_قاسمی
16.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش میشد بازم
به آغوشت برگردم
من اعتراف میکنم حسین
دور از تو ضرر کردم
#سید_رضا_نریمانی🎙
دوست دارم كز غم جانسوز عاشورا بميرم
بنده آنگه باشم او را كز غم مولا بميرم
ميكُشد شرمم كه بعد از او نفس آيد هنوزم
جای دارد كز غم اين زندگانیها بميرم
كاش سيلی گردد اين اشك غمش كآيد زچشمم
تا مگر ويران كند بنياد عمرم را بميرم
میزنم خود لاف عشق اما شود ثابت زمانی
چون رسم بر كوی جانان جان دهم آنجا بميرم
كاش سر بر تربت كويش نهم در آخرين دم
در جوار قتلگاه زاده زهرا بميرم
كشته شد جان جهانی مرگ بر اين زندگانی
زندگی آن است كز اين محنت عظما بميرم
هر طرف گلچهرهاي در خاك و خون افتاده بی جان
يارب از داغ كدامين لاله حمرا بميرم
از برای قاسم و اصغر نثار اين جان نمايم
يا كه از داغ حسين و اكبر ليلا بميرم
يا كنار نهر علقم، دست غم بر سر بكوبم
وز غم ناكامی آن تشنه لب سقا بميرم
آرزو دارم «حسانا» چون رسد عمرم بپايان
در حريم قدس اين گلخانه دنيا بميرم
استاد#حبيبالله_چايچيان(حسان)
4_5985472947760927943.mp3
3.69M
" مجنون "
#جواد_مقدم
آید چو زِ دشتِ کربلا یاد، حزین
عاقل به کُدام حیله مَجنون نَشَود؟
#حزین_لاهیجی
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون این که بگوید خبر به خیمه رسید
حسین بود ،شکسته کمر به خیمه رسید
حسین بود و دو دستش به سمت پهلو رفت
خبر صریح تر از میخِ در به خیمه رسید
عمو شهید شد و آب را به خیمه رساند
به جای مشک دو تا چشم تر به خیمه رسید
عمو شهید شد و ما همه شکسته شدیم
و این شکسته شدن بیشتر به خیمه رسید
کنار دست علمدار یک نفر خندید
گذشت و دست همان یک نفر به خیمه رسید
#محمد_خادم
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
دانید من کیام که به من تیغ میکشید؟
حبلالمتین لنگر ارض و سما منم
بر دردهای ناشده درمان این جهان
درمان من و دوا من و دارالشفا منم
محرم به پشت پردهٔ اسرار سرمدم
بر رازهای سربهمهر فلک آشنا منم
داد اختیار "کن فیکون" حق به دست من
بر حق یگانه مدّعی ادّعا منم
جامی که لب فقط زدهاندش بلاکشان
لاجرعه نوشکرده الی الانتها منم
من را ز تیغ و خنجر و تیر و سنان چه باک
دُردیکش دمادم جام بلا منم
انجیلم و زبور و مصحف و تورات جملگی
قرآن ناطقم کتب انبیا منم
من کشتی نجات غریقان امّتم
بر اهدنا الصراط الی اللَّه ضیا منم
من حجّ اکبرم که بُوَد کعبه کوی من
مشعر، منا و مروه و سعی و صفا منم
آب ار چه بستهاید به من کوفیان ز کین
سرچشمهدار چشمهٔ آب بقا منم
با این همه اگر نشناسید من کیام
گویم عیان که شافع روز جزا منم
عالم به یُمن مقدم آل عبا به پاست
خاتم درون حلقهٔ آل عبا منم
من پارههای قلب رسول مطهّرم
زهراست مادرم پسر مرتضی منم
گر دین حق شود احیا به خون من
آماجگاه تکتک شمشیرها منم
بنیانگذار مکتب سرخ شهادتم
با خون نموده کاخ ستم را فنا منم
#محرم
#امام_حسین
#شاکر_یزدی
السلام علی #عبدالله_بن_حسن
#یا_کریم_بن_کریم
وقتی که از حال عمویش با خبر شد
غیرت وجودش را گرفت و شعله ور شد
از دستهای عمه دست خود کشید و
فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد
آمد میان گودی گودال و با دست
جان عموی نیمه جانش را سپر شد
تیزی تیغ حرمله بر او اثر کرد
دستش برید و طفلکی بیبال و پر شد
با دست آویزان شده بر پوست میگفت:
حالا زمان دیدن روی پدر شد
#محمدحسن_بیات_لو
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
داغ گلویش تازه شد از قحطی آب
وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را...
با رود جاری کرد در دشتی عطشناک
آن دستهای کوچک و نامآورش را
تا لحظهای دیگر عمویش زنده باشد
انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را
با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید
بر نیزه میبردند در غربت سرش را!
#حیدر_منصوری
#شب_پنجم_محرم
#محرم #حضرت_عبدالله
زندگی بی کربلا یعنی عذاب اندر عذاب
از بهشت بی حسین اصلاً جهنّم بهتر است
تِکیه با هم، روضه با هم، راه با هم رفتهایم
عشق، ما را میخرد یک روز، با هم بهتر است
زندگی را جستجو کردیم در هرجا که شد
زندگی هرجا که باشد زیر پرچم بهتر است
#ناصحی