eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
درحال و هوایش... در سینه ام گل کرد شوقِ کربلایش پر شد دوباره جانم ازحال وهوایش در جان ما تنها نه در عالم، خداوند... کرده ست برپا خیمه ی ماتم برایش اویی که سیل دوست دارانش روانند دنبالِ راهِ نهضت بی انتهایش اویی که باز از حلقِ رگهای بریده گل می کند فریاد سرخ ربنایش دنیا سراسر مال دنیا دوست ها باد کافیست ما را سُکرِ چای روضه هایش آزادگانِ دهر سرتاسر اسیرش وارستگان از خاک یکسر خاک پایش هرگز نخواهد برد یک جو بهره از عشق هرکس که در عالم نباشد مبتلایش ای کاش یک جان نه هزاران جان مرا بود تا می شدم با آن هزاران جان فدایش
🏴 گریه های ماه محرم...🏴 وقت حساب جرم مرا کم حساب کرد دریایی از گناه مرا نم حساب کرد من تشنه کام جرعه ای از باده های او او سهم من ز چشمه زمزم حساب کرد وقتی که دید خالی ام از توشه سفر بر گریه های ماه محرم حساب کرد گاهی ثواب کردم و گاهی گناه ، لیک وقت حساب آمد و درهم حساب کرد من هیچ در حساب نبودم که آن کریم دست مرا گرفته و آدم حساب کرد حب الحسین دید چو در سینه من است آمد تمام دِین من از دم حساب کرد
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شده‌ای بی‌سبب نیست که این‌گونه معطر شده‌ای دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی ‏یک‌تنه باغی از آلالۀ پرپر شده‌ای تَنِش تیغ و تنت، کرببلا را لرزاند ‏زخمیِ صاعقه خنجر و حنجر شده‌ای... سنگ بر آینه‌ات خورده و تکثیر شده مثل غم‌های دلم، چند برابر شده‌ای... مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروز ولی امروز، تو مهمان برادر شده‌ای ای به کام تو شهادت ز عسل شیرین‌تر تو در آیین وفا آینه‌باور شده‌ای... دست و پا می‌زنی و من جگرم می‌سوزد خیلی امروز شبیه علی اکبر شده‌ای
قرار شد برود کار بوتراب کند فرات را سر بدخواه خود خراب کند قرار شد برود با لب ترک خورده هزار حرمله را از خجالت آب کند امیدوار به این است مادر اصغر قرار نیست کسی طفل را جواب کند سه‌شعبه‌ای به دوراهی رسیده و باید میان کودک و باباش انتخاب کند چه انتخاب که با کشتن پسر، بابا برای دادن جان خودش شتاب کند سه‌شعبه از گلوی او بزرگتر باشد کسی بیاید و این غصه را حساب کند نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند بدا به حالش اگر شکوه‌ای رباب کند 🖤
یاران چه قصّه‌ای است دلم شور می زند بلبل دوباره ناله ی مخمور می زند پاییز آمده مگر از راه، کربلا؟! چون باد چشم زخم به انگور می زند ناخوانده نیستیم چه رسم نوازش است؟! این کوفه ای که سنگ به مامور می زند دردانه‌ی پیغمبر نوریم ای خدا لعنت به آنکه وصله ی ناجور می زند جز حرف حق نیامده در هر کلام ما حق نیست آنچه دشمن منفور می زند باشد غلاف تا برسد موعد ظهور شمشیر ما که گردن مزدور می زند
به هر چای من دست رد می‌زنم به‌جز چایی روضه‌هایت حسین!
به وقت جنگ، در میدان تقدیر در آن بارانِ سرخ تیر و شمشیر؛ حسینِ فاطمه هرگز نیفتاد؛ نمازِ اوّلِ وقتش به تاخیر ...
هدایت شده از 
زخم هرچه کهنه‌تر، بدتر مداوا می‌شود قطره وقتی رود شد راهیِ دریا می‌شود دیده بر دَر دوختن تنها علاجِ درد نیست چشم نابینا شود، گمگشته پیدا می‌شود عشق، مصداقِ فداکاری است، باید جان سپرد آن‌که مجنون‌تر شود محبوبِ لیلا می‌شود زرق و برق و زینتِ دنیا، وَبالِ گردن است در محرّم رزقِ ما بهتر مهیّا می‌شود دست‌های سینه‌زن وقتی اسیر خاک شد دستگیرش بعدِ مردن، دستِ سقّا می‌شود هرکه در دنیا تمامِ کار و بارش شد حسین در قیامت مادرش اُمِّ اَبیها می‌شود نوکری خوب است امّا در پناهِ فاطمه نوکرِ زهرا به روزِ حَشر آقا می‌شود (سیدعلی نیکو)
در دستگاه دوست خریدار خدمتیم اهل بکاء و هیئت و ذکر مصیبتیم هر سال می‌رویم در خانهٔ حسین ما مستمند عشق و گدای محبتیم شال غم حسین به گردن، علم به‌دوش ما ملت امام حسین، اهل هیئتیم حبل المتین ماست همین رشته‌های اشک ما روسفید عالم و صبح قیامتیم ای وای از تصور «وَالشمرُ جالسٌ...» خانه‌خراب روضهٔ گودال حضرتیم صاحب عزای اصلی این روزها بیا تعجیل کن که دربه‌در استجابتیم
هدایت شده از 
گرفت در بغل خویش جسم بی‌سر را گرفت و چادر مادر دوباره خونین شد...
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خویش با تو بگوییم موبه‌مو از خار گرچه گرد حرم پاک کرده‌ای تا شام و کوفه راه درازی‌ست پیش رو خون، گوشواره‌ها زده بر گوش‌هایمان صد بغض مانده جای گلوبند در گلو تنها گذاشتیم تنت را و می‌رویم اما سر تو همسفر ماست کوبه‌کو بی‌تاب نیستیم... خداحافظت پدر! بی‌آب نیستیم... خداحافظت عمو!
صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد هزار معرکه دید و هزار کوفه خطر کرد صدا شدی و صدا از گلو بریده برآمد صدا شدی و صدا در سکوت تیغ اثر کرد به نیزه تکیه زد، از راه‌ مستقیم سخن گفت سوار باد شد، از کوچه‌های فتنه گذر کرد صدات خیمه به خیمه، صدات خانه به خانه گذشت و سینه‌زنان را برای روضه خبر کرد صدات ابر شد و بر کویر دغدغه بارید صدات شعر شد و فتح قله‌های هنر کرد صدات بیرق هل من معین به بام فلق زد صدات یک‌تنه شب را به خون کشاند و سحر کرد صدات در همه‌جا، در تمام پهنۀ تاریخ درون بتکده‌ها چرخ خورد و کار تبر کرد به داد کوخ‌نشیان رسید و سنگ بنا شد بنای کاخ ستم را به لحظه زیر و زبر کرد و هرکجا که شهیدی… صدات در جریان بود و هرکجا که یزیدی… صدات سینه سپر کرد و هرکجا که به بن‌بست خورد راه تکامل صدات معجزۀ تازه‌ای برای بشر کرد صدا شدی و صدایت هزار حنجره جوشید صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد
هدایت شده از 
رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان رأفت برند حالت آن داغ‌دیده را یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا وان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد تا تقویت کند دلِ مِحنِت چَشیده را یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند تا بر کنندش از دل خارِ خَلیده را جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند شرح سیاه‌کاریِ چرخِ خمیده را القصّه هر کَسی به طریقی ز روی مِهر تسکین دهد مصیبتِ بر وی رَسیده را آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟ 😭 چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را آیا که غمگساری و اَندُه بَری نمود لیلایِ داغ دیدهٔ زَحمت کَشیده را بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد آتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
یک لشکر و کودکان بی‌پشت و پناه یک خواهر داغ‌دیده، داغی جانکاه جز تــــو احــدی ندیـد این‌گونه بلا لا یَـــــومْ کَیـــومُـــکَ ابـــاعبـــدالله @andisheysabz
84.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡بچه هیئتی♡ قبل از محرم بود، این شعر رو نوشتم ‌ تو حال و هوای بچگی های خودمون که تمام عشقمون این بود محرم برسه. اون زمان دایی‌هام که دوقولوهایی حدودا ۱۶ساله بودن، با چنتا از رفقای هم سن و سال خودشون یه هیئت زده بودن، یکی مداحی میکرد، یکی پرچم میزد یکی... مادربزرگم و مادرای اون بچه هام سماور چای روضه و غذای هیئتشون رو به عهده گرفته بودن. چنتا از همسایه هام میامدن و پای روضه اینا می‌نشستند! ماهام که چنتا دختر بچه ۸_۹ ساله بودیم عشقمون این بود که استکانای روضه رو بشوریم و و چای پخش کنیم🥺 خلاصه نزدیک محرم که میشد کیف میکردیم! الان همون هیئت بزرگ شده، نزدیک هزار نفر آدم میاد و زیر همون بیرقی که بچه های کوچیک علم کردن میشینن! اگر اون مادرا اون روز ماهارو حمایت نمی‌کردن ما نمیشدیم🥺 ‌واقعا ما الان به عنوان بزرگترا و مامانای نسل جدید، حاضریم به جای هیئت های بزرگ، بریم تو خیمه بچه هامون بشینیم و اونارو تبدیل کنیم به هیئت های چندهزارنفری؟! ‌واقعا به نظرم حمایت اون مادرا و پدرا مارو عاشق امام حسین کرد و باعث شد بشیم . پ.ن: میتونید کار رو توی شبکه پویا ببینید دوستان. تشکر از همه عوامل و دوستانی که در ساخت این کار همراهی کردند.
غریب ابن غریب.mp3
4.24M
شهید بن شهید غریب بن غریب سلامُ الله علی شیب الخضیب میرسه از تو گودال یه ناله‌ی جگرسوز که تیغ ابن ملجم تو دست شمره امروز 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🔸 پیشنهاد دانلود
شب‌های جمعه فاطمه.mp3
5.21M
شب‌های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا آید به دشت نینوا 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🔸 پیشنهاد دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬|ببینید 💔|روایتی متفاوت از زیارت عاشورا (الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام🥺)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزار مرتبه نفرین، به بختِ وامانده شد اربعین و به دل، داغِ "کربلا" مانده قرارِ هر "شبِ جمعه" است "فاطمه" آمد نظر کنید به حالِ کسی که جا مانده... 🆔@abadiyesher
یٖا قَتِیلُ الْعَبْرَاتْ گریه را بر قد تو می‌کنم ای یار عزیز؛ این قبایی‌ است که تنها به شما می‌آید... 🆔@abadiyesher
اولین کربلا.mp3
3.15M
الهی قربونت برم من اگه قابل باشم آدم خبر نداره دیگه حتی از فرداشم یه اربعین میام ولی یه سال توی رویاشم 🎤 🆔@abadiyesher
هدایت شده از اشعار "عاصی"
466_20093096410942.mp3
3.76M
🎵 خداحافظ ای جوانی زینب! 🎵 سلام ای قد کمانی زینب 🏴 🍃🖤🍃😭
-_ باز بی اختیار می‌آییم سوی دارالقرار می‌آییم حب توجمع کرده دل ها را همه با این شعار می‌آییم چون غباری بر آستان حرم بر درت خاکسار می‌آییم بین خوبان بی حساب شما ما بدان در شمار می‌آییم؟ می رویم از جهان فانی خود ای غم ماندگار می‌آییم... -ایهام 🆔@abadiyesher
. شب جمعه است صدایت نکنم پس چکنم جان و سر را بفدایت نکنم پس چکنم با حسینِ تو مناجات، شود زیباتر در دلِ روضه نوایت نکنم پس چکنم او سرش رفت به نیزه، بدنش عریان شد من سری هدیه برایت نکنم پس چکنم عاقبت خاک مرا کرب و بلا خواهی کرد سینه را کرب و بلایت نکنم پس چکنم مادری گفت شب جمعه، میان گودال گریه بر راس جدایت نکنم پس چکنم خواهری گریه کنان با بدنِ بی سر گفت شکرِ درگاهِ خدایت نکنم پس چکنم دختری ضجه زنان گفت که از کعب نی و غربتِ عمه شکایت نکنم پس چکنم با تنِ پاره ی بی پیرهنی، وقتِ وداع از دلی خسته روایت نکنم پس چکنم همه بر ناقه سوارند بجز دختِ علی یااَخا فکرِ دعایت نکنم پس چکنم بانکِ تکبیر ز رگهای بریده برخاست از رگِ پاره حکایت نکنم پس چکنم محرمان نقشِ زمین، خنده نامحرم سخت اینچنین شرحِ جنایت نکنم پس چکنم تازیانه زدنِ شمرِ لعین جای خودش زین بلا ناله به غایت نکنم پس چکنم گفت مضروبه ی گودال بزیرِ ضربات از یتیمِ تو حمایت نکنم پس چکنم @abadiyesher