eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای شهرزاد رفتهٔ من دوست داشتم پایان قصّه‌های تو باشم ولی نشد
  به دمی زنده کنی صد مرده عیسیی؟ آب حیاتی؟ جانی؟ به تماشای تو آید همه کس لاله‌زاری؟ چمنی؟ بستانی؟ روی در روی تو آرند همه قبله‌ای؟ آینه‌ای؟ جانانی؟ در مذاق همه کس شیرینی انگبینی؟ شکری؟ سیلانی؟ @abadiyesher
"من کجا، باران کجا و راه بى پایان کجا آه این دل دل زدن تا منزل جانان کجا..! هرچه کوی ات دورتر، دل تنگ تر، مشتاق تر در طریق عشقبازان مشکل آسان کجا کاتبان گفتند شب، تکثیر گیسوى تو است نور خورشید انعکاس چشمه ى روى تو است بى قرار دیدنت این خاک باران خورده است خواب چشمان مرا امشب خیالت برده است" @abadiyesher
"لبت “نه” گوید و پیداست می‌گوید دلت آری که این‌سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری @abadiyesher
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آرامش اگر قابل دیدن بود میشد این😍❤️
قاصدک‌‌ها آرزو را می‌‌برند من سپردم قاصدک را دست باد کاش از سوی تو آرد یک خبر در دلم هستی و در آغوش یاد ندبه‌هایم بر لب آدینه‌هاست باز دستم را هلالی کرده‌ام رنگ دلتنگی به بوم قلب و باز چشم را با گریه خالی کرده‌ام آسمان مبهوت و ابرش بیقرار ابر ، درگیر هوای پر ز نم کاش میدیدی نگاه هر دو را خسته و آشفته از طوفان غم درد در قلبم چه جا خوش کرده است می‌پرد از شاخه‌ی دل بر نگاه تار چشمم را گرفته محکم و بافته از گریه‌هایم شال آه بی‌ تو ماندن‌ها چه طولانی شده یک خبر از وصل تو انگار نیست یا که شاید در هوای وصل تو چشم‌هایم لایق دیدار نیست قلب دنیا در گناهان مستعد با خلوص پاکی و ایمان چه ضد انتظار اینجا فقط حرف است و بس نیست در این خاکیان یک ذره جد هر کجا هستی بیا تعجیل کن قافله سالار می‌خواهد زمین دست وصلت را بده بر دست‌ها چهره‌ی ویران دنیا را ببین! کاشکی در مویرگ‌های خزان نقش می‌بست آشیان زندگی می‌شکفت از برگ‌های خشک و زرد باوصالت غنچه‌های بندگی ای کرامت.پیشه بر ما رحم کن خاک گلدان زمین را نور ده خستگانِ سرزمین عشق را با شهاب چشم‌هایت شور ده @baresh_haye_ghalamman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمشیر بکش، لشکر حیدر کم نیست هم‌سنگ علی حریف در عالم نیست والله قسم ارزش سرهای شما اندازهٔ دمپایی آقا هم نیست @andisheysabz
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
یک گوشه‌‌ی اخمت فکند لرزه به دشمن لبخند تو آرامش ما
از لب سرخابی ات عناب میریزد فقط از شب چشمان تو مهتاب میریزد فقط تو شبیه حضرت مریم مقدس بوده ای از زلال چشمهایت آب میرزد فقط تا دهن وا میکنی حافظ تعجب میکند از لبانت مصرعی نایاب میریزد فقط تو بچرخان تاس چشمت را که از الماس چشم شیش و هشت و رمل و اسطرلاب میریزد فقط ناز کم کن حضرت حوا نرو با دلبری چین به چین از دامنت شبتاب میریزد فقط برق چشمت را بپوشان آدم است و وسوسه از نگاهت دم به دم قلاب میریزد فقط میشود ارام اعصابم کنار خنده‌هات از لبت یک بسته قرص خواب میریزد فقط @abadiyesher
عطر و بوی مریمی‌ها را چو باد آورده است شاعر امشب بازباران را به یاد آورده است می‌رود افتان وخیزان چون خماری درد‌کش گوییا تریاک چشمت اعتیاد آورده است نازنین ازبس که در اوج کمالی بهر تو حک نموده برنگینی ان یکاد آورده است خواب را کرده حرام و نیمه شب در یاد توست درد‌هایش گرچه شاعر رابه داد آورده است در تمام عمر شاعر با عصای احتیاط پیش تو بشکست آنرا اعتماد آورده است در کلاس چشم تو دل کنده از زهد وریا دست‌ها را شسته انگار ارتداد آورده است نیستی اما سکوت شب گواهی می‌دهد شاعر امشب نام مریم را زیاد آورده است روز محشر را تصور کن که با سوزی عجیب شاعری از ظلم تو آه از نهاد آورده است ‫#‏حسین_مرادی‬ @abadiyesher