eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
82 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5873225562322901142.mp3
797.7K
خدا در ابر پنهان کرد ماه و آفتابش را تمام آسمان بارید بغض و اضطرابش را محمد(ص) آفتاب و ماه عالم دخترش زهرا(س) زمین ازغصه می‌میرد نبیند ماهتابش را 🎼 بهداد بابایی و نوید افقه (بغض) 🎤 @nabzeghalam
غمی که دیروز به بقیه دادی غم فردای خودته بشین و تماشا کن… @abadiyesher
یواش ریشه دوانید و در دلم گل کرد به ساقه‌های نحیفش مرا تحمّل کرد شبی چو غنچه شکفتم به بوی صبح تنش تمام غمکده‌ام را سرای سنبل کرد غزل‌غزل به هوایش زبان دل وا شد دوباره چشمه‌ی شعرم از عشق ، قل‌قل کرد چو لب نهاد به لبهام ، پَر در آوردم کلاغ طبع مرا همنوای بلبل کرد فدای روی چو ماهش، که روی آینه را هزار مرتبه شرمنده از تقابل کرد چه خوش‌خیال محالی! کنار سفره‌ی عقد قَبِلتُ گفت و غمم را به دل تقبّل کرد @abadiyesher
ز من مپرس که در دست او دلت چون است از او بپرس که انگشت‌هاش در خون است! @abadiyesher
چایی بهانه‌ای است که باشی کنار من پس استکانِ سهم من از دیدنت کجاست؟ @abadiyesher
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد @abadiyesher
45.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ «نور خیال» - قسمت دوم بررسی اشعار فاطمی در ادب فارسی ارائه؛ دکتر مهدی امین‌فروغی
شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد...🍂 @abadiyesher
دست‌هایت روسری را از وسط تا می‌کند این مثلث در مربع سخت غوغا می‌کند مثل یک منشور در برخورد با نور سفید روسری، رویِ سرِ تو رنگ پیدا می‌کند سبز، قرمز، سرمه‌ای، فرقی ندارد رنگ‌ها صورت تو،روسری‌ها را چه زیبا می‌کند می‌شود هر تار مو یک ” شب ” ولی یک روسری این همه شب را چطوری در دلش جا می‌کند؟ باد می‌ریزد به دورت حسرتِ تلخ مرا باد روزی روسری را از سرت وا می‌کند @abadiyesher
امشب بساط گریه برایم فراهم است چشمم لبالب از نم‌ و غوغای شبنم است آرام دل، بهشت علی، رو گرفته‌ای ؟ دنیا بدون جلوه‌ی رویت جهنّم است وقتی نشسته‌ای و فقط غصّه می‌خوری هر روز وشب خوراک دلم، کوهی از غم است ای سرو ناز باغ علی، چشم باز کن بی تو صدای قلب زمان، نامنظّم‌ است سلمان رسید و گفت: علی جان ! شتاب کن زهرا برای رفتن از اینجا مصمّم است این بار با دعای تو آمین نگفته‌ام عجّل علی وفات تو با مرگ توام است درد فراق، روشنی از چشم دل گرفت روز علی بدون تو، تاریک و مبهم است از ناله‌های هر شب من، قلب چاه سوخت چون هر چه زار می‌زنم این روزها کم است آرامشی نمانده برایم، فراق یار در سینه‌ام عمیق‌ترین زخم عالم است آیینه‌ی خیال مرا بد شکسته‌اند داروی درد سینه‌ام آه دمادم است باشد خیال نازکت آرام، همسفر وقتی که لطف دوست، نگهدار آدم است @abadiyesher
بیمارِ خنده‌های توام بیشتر بخند خورشیدِ آرزوی منی گرم‌تر بتاب
‌زِ جان خوشتر چه باشد؟ آن تو باشی 💚 @abadiyesher