شیرینِ قصه را به کلاغان نمیدهند
یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است
#آرش_پورعلیزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر انتخابی آرش پورعلیزاده در مرحله نیمهنهایی-شب هفدهم رقابت شاعران
کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار
سیما
غزل سوزاندم اما مصرعی را خام آوردم
نسیم صبح نیشابور را پیغام آوردم
دریغ از عشق خواهد سوخت آهوی گریزان
دریغ از من دهانی با خودم دشنام آوردم
حکایت میکند خورشید از خورشید از خورشید
سر خم باز کردم جام پشت جام آوردم
سرخم باز کردم پیکری میسوخت در تاریخ
سرخم باز کردم کوزهای خیام آوردم
همین جا هفت شهر عشق را گشتیم با عطار
همین جا بود آن شب جامهی احرام آوردم
همین جا بود رقصیدیم و رقصیدیم و رقصیدیم
من و آن صوفی مستی که از بسطام آوردم
من از لبهای خندان تو باغ پسته پروردم
من از چشم ریاضت پیشهات بادام آوردم
تو آن انگشتر فیروزهی باغ طلاگردی
که از حوض حیاطت آبی آرام آوردم
تو آن ققنوس عاشق پیشهای با پیکری سوزان
من آن آتش پرستم، عاقبت اسلام آوردم
#آرش_پورعلیزاده
@abadiyesher