eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در غم قامت رعنای تو شمشاد شکست بس‌که شیرین دهنی حرمت قناد شکست ای شمالی که تنت ساز جنوبی زده است عربی رقص نکن هیبت بغداد شکست بخدا مقصد هوهوی دراویش شدی ز سِماع نفست بغض گناباد شکست شوق دیدار تو را لحظه شماری کردم آنقدر لحظه شمردم؛ دل اعداد شکست عاشق روی تو شد دفتر شعرم؛ غزلک بس‌که از روی تو گفتم؛ قلم افتاد شکست
دَبـیـرَم با نِگاهی دَر نِگاهَـت گُفـت حَـق دارَد اگَر شاگِردِ گیجَم چَشم را بادام می‌خوانَد
رازِ آرامش و آسایشم این بود که من دل سپردم به کمِ خود، نه به بسیارِ کسی !
کبوتر جان من با" باز" ها رفتی خیالی نیست یکی از ما دو تا سامان بگیرد "باز " هم خوب است @abadiyesher
"قسمی با تو ندارم ،به خداوند احد بلدت نیست کسی غیر من کار بلد بلدت نیست کسی سر بروی سر بدهد بلدت نیست کسی خام کنی خام شود مثل من عاقل اگر بود کمی خواجه نصیر ماه را در طرف کوی تو می کرد رصد حمد را خواندم و در یاد تو رفتم به سجود پانزده مرتبه گفتم و هو الله و صمد حوزوی بودم و از برکت چشمت حالا مست تا خانه مرا شیخ سر دوش بَرَد مثل پروانه بسوزانم و بر باد بده کشته‌ی عشق تو را نیست نیازی به لحد دوستت دارم و فکرم به رسیدن به تو نیست ماهی تُنگ بعید است به دریا برسد @abadiyesher
هستیم و فراموش‌تر از ما به جهان نیست آنقدر عیانیم که حاجت به بیان نیست یخ بست شبی سوز زمستان به تن ما آنگونه که در باور مهدی اخوان نیست من الکنم از حال خرابم چه بگویم از چشم بخوان گفتن غم کار زبان نیست هم پاکم و هم بنده و بد نام که هستم ؟ جز شمر شریفی! که بجز تعزیه‌خوان نیست با هرکه دم از عشق زدم آخر سر رفت رفتند، ولی وای به حال دگران نیست هرگز نشدم غافل از احوال عزیزان هرچند، نباشیم، کسی دل نگران نیست بهتر که مرا مرگ در آغوش بگیرد چون اهل دلی در همه‌ی اهل جهان نیست @abadiyesher
و قسم بر مستی‌ات انگور دانه‌دانه‌ام تا خدای کعبه باشد، مُحرِم میخانه‌ام نامه‌ای بستم به پای کفتر و از ذوق تو با کبوتر می‌پرد اینبار سقف خانه‌ام شانه‌ات را بر شب زلفت کشیدی و سپس دربدر در کوچه ها دنبال عقل شانه‌ام گر به عشقت پیله کردم لطف کن از من نرنج ظاهرا آدم ولیکن باطنا پروانه‌ام توی جمعی گفته بودی شاعری دیوانه است خوب فکرش را که کردم واقعا دیوانه‌ام آنقدر دیوانه‌ام که، حسرت عشق تو را بسکه در خود ریختم حس میکنم پیمانه ام دانه‌دانه می‌کنم انگور را در یاد تو تا خدای کعبه باشد محرم میخانه‌ام @abadiyesher
لبخند بزن دوباره تعطیلم کن با خنده به یک پرنده تبدیلم کن سجاده‌ی تزویر مرا بردار و بازیچه‌ی کودکان فامیلم کن دیوانه که سنگی نخورد مجنون نیست زحمت بکش آماج ابابیلم کن هرچند عذاب آیه ام اما تو با منطق صوفیانه تاویلم کن ابزار برادر کشی ام را بردار دور از غم و سرنوشت قابیلم کن من پازل ناقصم، بپاشانم و بعد با ذوقِ خودت بچین و تکمیلم کن ای خوب مجسم شده در شعر، بیا عاقل شده‌ام دوباره تعطیلم کن @abadiyesher
و شاید از سرِ تنهایی‌‌اش می‌گفت: گرگ آمد بیا باور کنیم این مرتبه فریادِ چوپان را ...   @abadiyesher
دو تا مجنون مادرزاد چشمات  که از هر دولتی آزاد چشمات منِ ویرونه رو از نو می‌سازه یه جورایی خراب آباد چشمات  چنان غارتگرن مثله رئیس  چهل دزد شب بغداد چشمات به بادم داده تا دنیا بدونه  دبیر کل حزب باد چشمات پر از مهر و غرور و بغض و حسرت  به "لر ها "می رسه اجداد چشمات غمی افسانه ای داره نگاهت  نبرد رستم و شغاد چشمات به جون تو ،،" قدم "فایده نداره  برای اون که شد معتاد چشمات چه فایده وقتی که نیستی ببینی  چه با ما کرده شب ها یاد چشمات @abadiyesher
دو تا مجنون مادر زاد چشمات  که از هر دولتی آزاد چشمات منِ ویرونه رو از نو می سازه یه جورایی خراب آباد چشمات  چنان غارتگرن مثله رئیس  چهل دزد شب بغداد چشمات به بادم داده تا دنیا بدونه  دبیر کل حزب باد چشمات پر از مهر و غرور و بغض و حسرت  به "لرها "می رسه اجداد چشمات غمی افسانه ای داره نگاهت  نبرد رستم و شغاد چشمات به جون تو ،،" قدم "فایده نداره  برای اون که شد معتاد چشمات چه فایده وقتی که نیستی ببینی  چه با ما کرده شب ها یاد چشمات @abadiyesher