محسن علیخانی:
زیارتنامه میخواندم دلم پر زد برای تو
برای مرقد و صحن و سرای با صفای تو
خیالش سخت میچسبد! چه تصویری! چه رویایی!
قدمها میزنم در جایجای سامرای تو
برای جنتالاعلی چه دست و پا زدم بیخود!
مگر کم دارد از جنت، سرای دلگشای تو؟!
برای سوی چشمم یک طبیبی گفت باید که
به چشمم سرمه ریزم از غبار خاک پای تو
مفاتیح الجنان هم با زیارت جامعه زیباست!
مگر بهتر از این هم هست آقاجان! عطای تو؟
کرامت، خلق و خوی خاندان احمد است آری
نشستم بر سر این سفرهی بیانتهای تو
جهان سرتاسر از نیرنگِ رنگارنگ غفلتهاست
خدا را شکر! در بالای سر دارم ولای تو!
دعایم کن که خالی هست دستانم! دعایم کن!!
گره وا میکند حتما خدا هم با دعای تو
#بازنشر
#محسن_علیخانی
#شعر_آیینی
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
زیارتنامه میخواندم دلم پر زد برای تو
برای مرقد و صحن و سرای با صفای تو
خیالش سخت میچسبد! چه تصویری! چه رویایی!
قدمها میزنم در جایجای سامرای تو
برای جنتالاعلی چه دست و پا زدم بیخود!
مگر کم دارد از جنت، سرای دلگشای تو؟!
برای سوی چشمانم طبیبی گفت باید که
به چشمم سرمه ریزم از غبار خاک پای تو
مفاتیح الجنان هم با زیارت جامعه زیباست!
مگر بهتر از این هم هست آقاجان! عطای تو؟
کرامت، خلق و خوی خاندان احمد است آری
نشستم بر سر این سفرهی بیانتهای تو
جهان سرتاسر از نیرنگِ رنگارنگ غفلتهاست
خدا را شکر! در بالای سر دارم ولای تو!
دعایم کن که خالی هست دستانم! دعایم کن!!
گره وا میکند حتما خدا هم با دعای تو
#بازنشر
#محسن_علیخانی
#شعر_آیینی
#میلاد_امام_هادی_علیه_السلام
بستم دخیلی بر درت بابالحوائج
با صد قسم بر مادرت بابالحوائج
امروز باید جشن شادی را به پا کرد
مسکین بیاید محضرت بابالحوائج
آقا اگر غافل اگر شرمنده هستیم
ما را مکن باز از سرت بابالحوائج
نقش نگینت «حسبیالله» است آقا
قربان آن انگشترت بابالحوائج
ما جیرهخوار رحمتت چشم انتظاریم
بر سفره پهناورت بابالحوائج
...
در گوشهٔ زندان خدایا جای تو نیست!
قربان چشمان ترت بابالحوائج
#بازنشر
#امام_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
#محسن_علیخانی
من گنهکار و فقیر و پر خطایم یا حسین
آه حسرت میچکد از این صدایم یا حسین
توبه ی شیرین حرّ و گرمی آغوش تو
هست رؤیا ی قشنگِ خواب هایم یا حسین
دست مهرت می کِشد دل را ز چاه ظلمتم
در پناه چادر مادر ، گدایم یا حسین
این دل طوفانی ام را پیش کِش آورده ام
من به عشقت آشِنا و مبتلایم یا حسین
مظهر لطف و سخا ، ای کشتی حاجات ما
ساحل امن نجاتت ، کیمیایم یا حسین
راه تو تدبیر خلقت ، نام تو راز شفا
یک نگاه تو بَرَد تا انتهایم یا حسین ...
#بازنشر
#زهره_قاسمی
#وصال
🏴صلی الله علیک یا ابالفضل العباس یاقمرالعشیره🏴
لب تشنه دیده هرکه را امروز دیده ست
حرف عطش بوده ست هر حرفی شنیده است
پیچیده بانگ العطش خیمه به خیمه
در شعله دیده هر طرف را سرکشیده است
رنگ از رخ ماهش پریده چونکه دیده
رنگ از رخ اهل حرم اینسان پریده است
این روزها هر کس که گفته قطره ای آب
صد قطره شرم از ماه رخسارش چکیده است
راهی به سوی آب شد آبی که دشمن
آن را ز کام اهل بیت حق بریده ست
او خود به تنهایی یلی نه لشکری بود
از اینکه دشمن اینچنین لشکر کشیده است
او قول داده با برادر یار باشد
در کودکی مردانه داده با علی دست
وا کرده لب با گفتن نام حسین و
ام البنین ناز لبانش را خریده است
او قول داده تا بماند با ولایت
تا جان به تن دارد نشوید از ولی دست
مادر به او گفته تو سرباز حسینی
در کربلا هنگام سربازی رسیده است
مست حسین است و بریده از جهان دل
سر داده در سربازی و در دلبری دست
در کربلا باید به پای عشق سر باخت
وقت عروج لاله های سر بریده است
در داغ روی ماه حالا چون هلال است
قد حسین اینسان که در داغش خمیده است
هرکس اسیر عشق عباس علی شد
دردی ندارد، از همه عالم رهیده است
حتما به او ارث یداللهی رسیده
وقتی گره وا می کند از خلق بی دست
"احمدرفیعی وردنجانی"
#بازنشر
شعر جدید #میثم_رنجبر با عنوان #پس_از_طوفان با موضوع وقایع اخیر کشور؛
#پس_از_طوفان
دزد می خواست راه را بزند
آتش، انبار کاه را بزند
شب در اندیشه سیاهی بود
سنگ، در حوض، ماه را بزند
آه؛ ایران سرخ و مصدومم
سرزمین قوی و مظلومم
تا شکوه پلنگی ات دیدند
مثل سگ ها به خویش لرزیدند
بر تو چنگال ها کشیدندو
لاشخورها چه قدر چرخیدند
وقت رزم است و وقت حاشا نیست
کشور قاسم سلیمانیست
آن نسیم گرفته از تو سراغ
می دمد بر شکوفه باغ به باغ
غنچه ی چادرحرم گل داد
در میان غروب شاهچراغ
دست مزدورها قلم شده است
چون که ایران ما حرم شده است
مشرق تو ضریح حضرت ماه
روشنی بخش روزهای سیاه
"عجمیان" شهید در خاکت؛
کشور "آرمان" "روح الله "
همچنان در مسیر پیرخمین
میهن ملت امام حسین(ع)
پیکرت زخمی از تبر شده است
مادرت گرچه بی پسر شده است
جای زخمش جوانه روئیده است
کشورم آبدیده تر شده است
در دویدن شتاب کم نشود
مویی از انقلاب کم نشود
نشود هرچه که شنید، عوض!
دیده با هرچه که ندید، عوض!
نگذاریم لحظه ای بشود،
جای "جلاد" با "شهید"، عوض!
زمزمه می کنیم گهگاهی
سرزمین بقیه اللهی
سینه دلتنگ و دیده مرطوب است
عطر پیچیده، عطرمحبوب است
فتنه و اغتشاش رفته ولی
مهم این است حال تو خوب است
آه؛ ایران سرخ و مصدومم
سرزمین قوی و مظلومم
#میثم_رنجبر
#لطفا_نشرحداکثری
#بازنشر
زیارتنامه میخواندم دلم پر زد برای تو
برای مرقد و صحن و سرای با صفای تو
خیالش سخت میچسبد! چه تصویری! چه رویایی!
قدمها میزنم در جایجای سامرای تو
برای جنتالاعلی چه دست و پا زدم بیخود!
مگر کم دارد از جنت، سرای دلگشای تو؟!
برای سوی چشمانم طبیبی گفت باید که
به چشمم سرمه ریزم از غبار خاک پای تو
مفاتیح الجنان هم با زیارت جامعه زیباست!
مگر بهتر از این هم هست آقاجان! عطای تو؟
کرامت، خلق و خوی خاندان احمد است آری
نشستم بر سر این سفرهی بیانتهای تو
جهان سرتاسر از نیرنگِ رنگارنگ غفلتهاست
خدا را شکر! در بالای سر دارم ولای تو!
دعایم کن که خالی هست دستانم! دعایم کن!!
گره وا میکند حتما خدا هم با دعای تو
#بازنشر
#محسن_علیخانی
#شعر_آیینی
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
🥀۱ مهر سالروز شهادت نوجوان فداکار ایذهای، شهید علی لندی.
▪️شهید علی لندی متولد سال ۱۳۸۵ یک نوجوان ایذهای بود که ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ تو سن پانزده سالگی پس از وقوع حادثه آتشسوزی در خانه یکی از همسایگان، به دل آتش زد و جان دو زن سالمند رو نجات داد.
▪️علی دچار سوختگی شدید شد و دو هفته بعد از بستری بودن در بیمارستان، بهعلت سوختگی درجه سوم، مشکلات شدید تنفسی و ورود عفونت به خون، در ۱ مهر ۱۴۰۰ به شهادت رسید.
رمــز شجـاعت در دل مـــردِ خطــرهاست
شیرینی بـــاران به کــــام تشنهتـر هاست
در آتـش عشق و صفا پروانــهای سوخت
جــنـت بــهای همت بیبـــالوپــرهاست
باید بســـوزی تا بســــوزی در تـــب عشق
آمــاج آتش، سینه ی این شعـلهور هاست
ما مـــدعی بنــــدگی بودیـــم و دیــــدیم
الســـابقــون الســابقون بیـــن شررهاست
عاشق نباشی،بیستون کندن محال است
آری قضــای عشـــق در دست قَـدَرهاست
#علی_لندی
#مردهای_دهه_هشتادی
#بازنشر
#ناهید_خلفیان
دستــــان دل گــدای تو یا هادی الاُمم
افتــاده ام به پــــای تو یا هادی الامم
عالم نجــــات یابد از آمــــــاج فتنهها
با رایَةُ الهُــــدای تو یا هــــــادی الامم
روشنگران راه هـــــدایتگری به حق
طفلنـــد پیش پــای تو یا هادی الامم
با رحمتت ضمانت شیـــری نمودهای
قربان این سَخای تو یا هـــادی الامم
جدت غریب بود و تو هم مثل او غریب
آخر چه شد خطـــای تو یا هادی الامم؟
آن خاک سامــرای نجیبت عجیب بود
سرمستم از هـــوای تو یا هادی الامم
از یاد من نرفته هنـــوز آن ضریح تو
پــرواز در فــضــای تو یا هادی الامم
جا مانده تکههای دلم ای امین عشق
در کنــج ســامــرای تو یا هادی الامم
معـــذورم از اطالـهٔ ابیــــات ناقصم
شعرم نشد ســزای تو یا هادی الامم
قدر چراغ حسن تو را شعر من که نه
داند فقط خــــدای تو یا هــادی الامم
#بازنشر
#ناهید_خلفیان
بهمن۹۹