لبششیرینوحرفشتلخوچشمشمستوقلبشسنگ
درشت و نرم را آمیخته با خیر و شر دارد
به یاد اولین بیت از کتاب خواجه افتادم
شروع عشق شیرین است؛ بعدش دردسر دارد
#بهمن_صباغزاده
لبششیرینوحرفشتلخوچشمشمستوقلبشسنگ
درشت و نرم را آمیخته با خیر و شر دارد
به یاد اولین بیت از کتاب خواجه افتادم
شروع عشق شیرین است؛ بعدش دردسر دارد
#بهمن_صباغزاده
😎✌️
عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد
لیلی و مجنون قصه شیرینتری دارد
دیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی
هر دفعه از آن دفعه فال بهتری دارد
حتی سؤالات کتاب تست کنکورت
عاشق که باشی بیتهای محشری دارد
با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد
حرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد...(:
#بهمن_صباغزاده
سپاسگزارم🌺
با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد
حرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد
#بهمن_صباغزاده
عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد
لیلی و مجنون قصه شیرینتری دارد
دیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی
هر دفعه از آن دفعه فال بهتری دارد
حتی سؤالات کتاب تست کنکورت
عاشق که باشی بیتهای محشری دارد
با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد
حرف دلت را با #غزل حالی کنی سخت است
#شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد
#بهمن_صباغزاده
ای کـه اخمت به دلــم ریخت غم عالم را
خنده ات می بَرَد از سینه دو عالم غم را
برق لب های ِ تو یادآور ِ شاتوت و شراب
چشمه ی اشک ِتو بی قدر کند زمزم را
گاه از آن غنچه فقط زخم زبان می ریزی
گاه با بوسه شفابخش کنـی مرهم را
بسته ای غنچه ی سرخی به شب گیسویت
کــرده ای بـــاز رهـــا خرمــن ابــریشم را
"نرگست عربده جوی و لبت افسوس کنان"
با همین هاست کــه دیوانـــه کنـــی آدم را
#بهمن_صباغزاده
برای دستِ گرمت را گرفتن فرصت خوبی است
از این رو دوست دارم سردیِ فصل زمستان را
#بهمن_صباغزاده
مگر به لطف لبت شعر من شکر بشود
تو تر کنی لب و این شعر، شعر تر بشود
قسم به موی تو حالم گرفته است امشب
مگر تو روی بگردانی و سحر بشود
"کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن"
اگرچه فتنه و آشوب بیشتر بشود
چه میشود که برقصی به وزن این غزلم
چه میشود که همین شعرْ پردهدر بشود
چه میشود که تو بانوی شعر من باشی
تمام شهر ازین راز باخبر بشود
گره ز بخت غزلهای من گشوده شود
گره ز ابروی ناز تو باز اگر بشود
تو خواب نازی و من خیره در تبسم تو
بخند تا غزلم عاشقانهتر بشود
#بهمن_صباغزاده
بیتابِ تب شدی، تب و تاب آفریده شد
غرقِ عرق شدی و گلاب آفریده شد
آتش گرفته بود گُلِ گونههای تو
اشکت بر آن چکید و شراب آفریده شد
هفت آسمان ستاره شمردم، نیامدی
در شب گریختی و شهاب آفریده شد
بیدار بود شوقِ تماشای چشم تو
پلکی به هم فشردی و ... خواب آفریده شد ...
#بهمن_صباغزاده