eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهر درخواب است ومن برموج بیداری سوار مثل طوفان بردی ازدریای احساسم قرار شانه هایت مامن عشقندومن محروم ازآن از تب یادت ندارم یک نفس راه فرار تیک وتاک ساعت واعصاب خرد لحظه ها اشک ها رقصان شده برگونه ام بی اختیار بی قراری هرنفس تشدید شد درجان شب دردلم صدها پرنده درهوای انتحار نق نق شیرمریض خسته هردم روی مخ می شود همدست دلتنگی واین حال نزار عاصی ام ازدست این آهنگ غمگین زمان بی صداجامانده ام بر روی ریل انتظار کی به پایان می رسدکابوس پرتکرار درد خسته ام ازگم شدن در کوچه های اضطرار کاش می شدردشدازاین فصل زرد فاصله درکنارت می زدم دلواپسی ها رابه دار مثل پاییزم پراز دلشوره های رنگ رنگ بازهم مانند ابرعاشقی برمن ببار شاید ازنو گل کند لبخندلبهای غزل یا بشویی ازتن اشعاردلگیرم غبار صدهزاران سال اگرهم بگذرد من عاشقم می زنم عشق تو را در گوش دنیاباز جار ✍️
شهر درخواب است ومن برموج بیداری سوار مثل طوفان بردی ازدریای احساسم قرار شانه هایت مامن عشقندومن محروم ازآن از تب یادت ندارم یک نفس راه فرار تیک وتاک ساعت واعصاب خرد لحظه ها اشک ها رقصان شده برگونه ام بی اختیار بی قراری هرنفس تشدید شد درجان شب دردلم صدها پرنده درهوای انتحار نق نق شیرمریض خسته هردم روی مخ می شود همدست دلتنگی واین حال نزار عاصی ام ازدست این آهنگ غمگین زمان بی صداجامانده ام بر روی ریل انتظار کی به پایان می رسدکابوس پرتکرار درد خسته ام ازگم شدن در کوچه های اضطرار کاش می شدردشدازاین فصل زرد فاصله درکنارت می زدم دلواپسی ها رابه دار مثل پاییزم پراز دلشوره های رنگ رنگ بازهم مانند ابرعاشقی برمن ببار شاید ازنو گل کند لبخندلبهای غزل یا بشویی ازتن اشعاردلگیرم غبار صدهزاران سال اگرهم بگذرد من عاشقم می زنم عشق تو را در گوش دنیاباز جار ✍️
مثل نیلوفر نشستی روی مرداب دلم همچنان جان می دهی جانا به سهراب دلم باتو شیرین می شود در منطقم ای دوست مرگ تا حکومت می کنی بر شهر بی تاب دلم از تو تندیسی طلایی ساختم در باورم ای که جا خوش می کنی هر لحظه درقاب دلم جاده تاریک است وفانوسم ندارد روشنی روشنم کن با نگاهی تازه مهتاب دلم
شهر درخواب است ومن برموج بیداری سوار مثل طوفان بردی ازدریای احساسم قرار شانه هایت مامن عشقندومن محروم ازآن از تب یادت ندارم یک نفس راه فرار تیک وتاک ساعت واعصاب خرد لحظه ها اشک ها رقصان شده برگونه ام بی اختیار بی قراری هرنفس تشدید شد درجان شب دردلم صدها پرنده درهوای انتحار نق نق شیرمریض خسته هردم روی مخ می شود همدست دلتنگی واین حال نزار عاصی ام ازدست این آهنگ غمگین زمان بی صداجامانده ام بر روی ریل انتظار کی به پایان می رسدکابوس پرتکرار درد خسته ام ازگم شدن در کوچه های اضطرار کاش می شدردشدازاین فصل زرد فاصله درکنارت می زدم دلواپسی ها رابه دار مثل پاییزم پراز دلشوره های رنگ رنگ بازهم مانند ابرعاشقی برمن ببار شاید ازنو گل کند لبخندلبهای غزل یا بشویی ازتن اشعاردلگیرم غبار صدهزاران سال اگرهم بگذرد من عاشقم می زنم عشق تو را در گوش دنیاباز جار ✍️