در کنجِ دلم عشقِ کسی خانه ندارد
کسجای در این خانهی ویرانه ندارد...
دل را به کفِ هر که نهم باز پسآرد
کس تابِ نگهداریِ دیوانه ندارد...
#رهی_معیری
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
بسکه جفا ز خار و گل دید دل رمیدهام
همچو نسیم از این چمن پای برون کشیدهام
شمع طرب ز بخت ما آتش خانهسوز شد
گشت بلای جان من عشق بهجان خریدهام
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
تا تو ز من بریدهای من ز جهان بریدهام
تا به کنار بودیام بود بهجا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیدهام
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیدهام
چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغدیدهام
یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو جان به لب رسیدهام
#رهی_معیری
چشم فرو بسته اگر وا کنی
در تو بود، هر چه تمنا کنی
عافیت از غیر، نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته، طبیب تو نیست
#رهی_معیری
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیدهام
#رهی_معیری
🆔@abadiyesher
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است
#رهی_معیری
@abadiyesher
خيال روی تو را ميبرم به خانه خويش
چو بُلبلی که برد گل به آشيانه خويش
#رهى_معيرى
@abadiyesher
پروانه سوخت یک شب و آسود جان او
ما عمرها ز داغ جفای تو سوختیم...
#رهی_معیری
@abadiyesher
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست، نمیباید خواست!
#رهی_معیری
@abadiyesher
هدایت شده از رباعی
آن را که جفاجوست نمیباید خواست
سنگین دلو بدخوست نمیباید خواست
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست بهجز دوست نمیباید خواست
#رهی_معیری
@robaee
من از آن کِشَم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا زِ من گُریزی که وفایم آزمودی...
#رهی_معیری
@abadiyesher
آخر ای اشک! دل سوخته ام را مددی
که به جز ناله مرا نیست پرستار امشب
#رهی_معیری
@abadiyesher
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه می جویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست
#رهی_معیری
@abadiyesher