eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
زندگی جیره مختصری است مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه قند! زندگی را با عشق نوش جان باید کرد... 💚
‌ میان این روز ابری من ترا صدا زدم من ترا میان جهان صدا خواهم زد و چشم به راهِ  صدایت خواهم ماند در این درّه‌ی تنهایی تو آبِ روان من باش و زمزمه کن،من خواهم شنید ... @abadiyesher
تو می گذری زمان می گذرد چه کنم؟ با دلی که از تو توان گذشتنش نیست! @abadiyesher
می‌تراوید آفتاب از بوته‌ها دیدمش در دشت‌های نم زده مست اندوه تماشا، یارِ باد مویش افشان، گونه‌اش شبنم زده لاله‌ای دیدم لبخندی به دشت پرتویی در آب روشن ریخته @abadiyesher
من به سیبی خوشنودم و به بوییدن یک بوتهٔ بابونه من به یک آینه یک بستگیِ پاک قناعت دارم... @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
🌸🌸🌸🌸 🔘اول اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری .. 🔘چهل و پنج سال پیش در چنین روزی، «سهراب سپهری» درگ
هر کجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است چه اهمیت دارد گاه اگر می‌رویند قارچ‌های غربت @abadiyesher
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت دوست را، زیر باید دید عشق را، زیر باید جست @abadiyesher
و عشق صدای فاصله‌هاست صدای فاصله‌هایی که غرق ابهامند... @abadiyesher
در جوی زمان، در خواب تماشای تو می‌رویم سیمای روان،با شبنم افشان تو می‌شویم پرهایم؟ پرپر شده‌ام چشم نویدم، به نگاهی تر شده‌ام این سو نه ، آن سویم و در آن سوی نگاه چیزی را می‌بینم چیزی را می‌جویم سنگی می‌شکنم رازی با نقش تو می‌گویم برگ افتاد ؛ نوشم باد من زنده به اندوهم ابری رفت، من کوهم؛ می‌پایم من بادم؛ می‌پویم در دشت دگر، گل افسوسی چو بروید می آیم می‌بویم... @abadiyesher
عبور باید کرد صدای باد می‌آید عبور باید کرد و من مسافرم ای بادهای همواره! مرابه وسعت تشکیل برگ‌ها ببرید مرا به کودکی شور آب‌ها برسانید و کفش‌های مرا تا تکامل تن انگور پر از تحرک زیبایی خضوع کنید ... دقیقه‌های مرا تا کبوتران مکرر در آسمان سپید غریزه اوج دهید و اتفاق وجود مرا کنار درخت بدل کنید به یک ارتباط گمشده پاک و در تنفس تنهایی دریچه‌های شعور مرا به هم بزنید روان کنیدم دنبال بادبادک آن روز مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید حضور هیچ ملایم را به من نشان بدهید ! @abadiyesher
و دست هایش هوای صاف سخاوت را ورق زد، و مهربانی را به سمت ما کوچاند.؛ 🤍 @abadiyesher
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت دوست را، زیر باران باید دید عشق را، زیر باران باید جست @abadiyesher