پرواز عرشیان
آتش گرفت بال و پر این سلالهها
طوفان شکست شاخ و بر و برگ لالهها
لازم شده است تا غزلی دست و پا کنم
با اقتدا به همت شصت و سه سالهها
باید وضو بگیرم از این چشمههای اشک
شعرم شود شبیه به دریا اصالهها
ای دل بیا تو باش منادای شعر من
تا رهنمون شودند تو را این پیالهها
قاسم اگر شدی و سلیمانی زمان
مهرت کنند زینت کل قبالهها
نوشی اگر ز خم هنیئا لک الصباح
ذبح عظیم میرسدت با نوالهها
پرهام بتشکن که شدی آتشت گل است
آتش زند به آب، برایت، چو لالهها
با اوج میرسی تو به پرواز عرشیان
با این که کشتهاند تو را با مقالهها
فخری است این که زاده عشق محرمی
از تو گرفته اند چراغ این غزالهها
وقتی دل و فواد تو گردید پر شُکُر
در تو اثر نمی کند آن استحالهها
سردار زاهدی که بگیری کناره از
دنیای زرق و برق و دروغ جعالهها
عقل عقیل را بنشانی کنار دست
تا روی گونهاش بکشی دست ژالهها
سید حسن چه کرد که با رفتنش غزل
با نوحه همصدا شد و همدست نالهها
*
عطر شهید پخش شده در تمام دشت
جایی نمانده ریشه کنند آن زبالهها
این چشمههای پاک شهیدند و شاهدند
دریا به موج می سپرد آن تفالهها
*
شاعر ببند دفتر سرخ سروده را
ایجاز دل شکسته شد از این اطالهها
سر را به آسمان برساند اگر یکی
گیرد ز دست دوست یکی زاین حوالهها
همت که نیست از ما چه به ما رایگان دهند
دُردِ ته پیالهی شصت و سه سالهها
#سیدعلی_میری_رکنآبادی
#وعده_صادق۲
#حزب_الله_زنده_است
@abadiyesher
از اول راه دیده بود آخر راه
قطعا ز شهادت خودش بود آگاه
هر روز شهید میشد و برمیگشت
با نصر خدا به جبههی حزب الله
*
جانش ننمود با تنش همراهی
پُر مَی زده بود از خُم آگاهی
سید چو اباالفضل علمداری کرد
جان داد و گرفت تاج نصراللهی
*
با این که نبسته بود سید پر و بال
بودش طیران همیشه در راه وصال
اما همهی همت خود را میکرد
تا جان بدهد در آخر شصت و سه سال
*
آن رمز بلند را که پیدا کردید
مشت گرههای بسته را وا کردید
ققنوس کم آورد در آتش ز شما
ای شصت و سه سالهها چه با ما کردید
*
هرچند زمانه فزتات را نشینید
در ظاهر اگر چه باغ لبنان خشکید
اما تو حسین و حسنی نصرالله
آواز تو در شهر و بیابان پیچید
***
بیدارترین ستاره در شام نبرد
در عرصه کسی نشد به تو هماورد
سید حسن ای نشانهی نصرالله
با روح بلند خود به این جا برگرد
#سیدعلی_میری_رکنآبادی
#وعده_صادق۲
#حزب_الله_زنده_است
@abadiyesher