eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با تو بودن را خودت مزه نکردی بی‌گمان در کنارت نبض قلبم نامنظم میشود
با تو بودن را خودت مزه نکردی بی‌گمان در کنارت نبض قلبم نامنظم میشود
چون ماه شبانه رفت در غربت قبر شد فاطمه روشناییِ ظلمت قبر وقتی که چهل نفر شده قاتل او باید بکَند علی چهل صورت قبر
به خاک پای باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع) خدا در اوج شادی،گاه غم بخشیده انسان را در آغوش بهار انداخته سوز زمستان را میان تار و پود پیله ها پروانه خواهد شد تحمل میکند هرکس مصیبتهای زندان را تو نور آسمان هایی که "فی قعرِ السُجون" هستی خدا گاهی به چاهی می سپارد ماهِ تابان را "امین و صالح و صابر ،وَفیّ و عالِم و زاهِر" چگونه وصف باید کرد خورشیدی فروزان را؟ چه اعجازیست پنهان در کلام روشنی بخشت؟ که تابانده به قلب "بُشرِ حافی" نور ایمان را تویی "وَالکاظِمینَ الغَیظ" ،"عافینَ عَنِ الناسی" نشان دادی در اعمال خودت تفسیر قرآن را چه حالی داشت هارون آن زمانیکه به چشمش دید به راه آورده اعجاز نگاه تو کنیزان را پر و بال قنوتت را شکست اما نرنجیدی نکردی از دعای خویش محروم آن نگهبان را کرامت را رساندی تا به سر حد خودش وقتی نمک گیرِ خودت کردی تمام خاک ایران را خودم را در حریم تو تصور میکنم هربار زیارت میکنم شیراز را،قم را؛خراسان را یقین دارم شفاعت میکنی آن را‌ که عمری داشت به لب "یا حضرت معصومه" و "جانم رضا جان"را
"طفل اشکم دم به دم رو سوی دامن میکند دیده میداند که این کودک چه با من میکند" آن قَدَر فریاد سر دادم صدایم خسته شد ناله ام دارد لباس بغض بر تن میکند روزگاری این تبرها شاخه هایم بوده اند آنچه را که دوست با من کرد دشمن میکند؟؟!! من برای تو گذشتم از همه دارایی ام مثل سربازی که خود را وقف میهن میکند تیره و تار است دنیایم ،ولی تنهایی ام میرسد هر شب کنارم شمع روشن میکند... این تویی؟!یا خش خش برگ است یا هوهوی باد؟ بر سر خاکم کسی انگار شیون میکند...!! پ ن :مطروحه ای از استاد ارجمند
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ شاید شبی قسمت کنم دارایی‌ام را تنهایی‌ام، تنهایی‌ام، تنهایی‌ام را را ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
به خاک پای مظلوم‌ترین آقای عالم..... علی آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از احراقِ این خانه چه خواهد ماند؟! تصور کن خرابه خانه ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعر گذاشت قافیه ها را کنار هم مثل کسی که سنگ بنا را کنار هم... حبل المتین عالمیان نام مرتضاست که جمع کرده اهل ولا را کنار هم جز در کنار سفره این خاندان،کسی هرگز ندیده شاه و گدا را کنار هم در لحظه لحظه بندگی اش چون علی کسی در بند کرده خوف و رجا را کنار هم؟ دیدم به گَرد قنبر او هم نمیرسند وقتی گذاشتم خلفا را کنار هم مولا کجا و آن سه نفر؟؟!کِی گذاشته عقل سلیم خاک و طلا را کنار هم " او بنده است یا که خدا؟؟"جمع کرده است این مساله همه علما را کنار هم ما سمت زادگاه علی سجده میکنیم اینگونه بنده ایم خدا را کنار هم هنگام حشر زیر عبا جمع می‌کند ما نوکران آل عبا را کنار هم
بر سینه ما قرار برمی‌گردد حال خوش روزگار برمی‌گردد از خواب زمستانی خود برخیزیم با آمدنش بهار برمی‌گردد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خاک پای کریم اهلبیت(ع) سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
هدایت شده از دنج تنهایی
ای کوثر موسی ! به شما محتاجیم آیینه زهرا ! به شما محتاجیم "یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه" یعنی که دو دنیا به شما محتاجیم پ ن:نایب الزیاره ام @denj_tanhaii
هر کس که نهاده است به این خانه قدم را از خاطر خود برده همان ثانیه غم را انگار که بر بال ملائک شده زائر هر کس که گذر کرده خیابان ارم را هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم آن بار که با مادر خود آمده‌ام را آباد شد از پا قدم ابر، بیابان بخشیده وجود از نظر لطف، عدم را در آینه‌کاری حرم فلسفه اینست بسیار کنند از کرم این طائفه کم را در جمع گدایانم و تفسیر نموده است با یک نظر لطف خود آیات کرم را می‌خواست که وصفش کند اما نتوانست شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را
همین که می‌دهی در بارگاه قدسی‌ات راهم به چشمم مینهم چون توتیا خاک حرم را، هم صراط المستقیم عالمی، غیر از تو راهی نیست مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم نمک‌گیر است از بس آب سقاخانه‌ات، با شور از اینجا می‌بَرد محض تبرک آب، دریا هم چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که توسل می‌کنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟ مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را که داری این‌چنین لطفی به زائر بین رویا هم من آن اشکم که می‌ریزد به دامان پر از مهرت که از چشم خودم افتاده‌ام، از چشم دنیا هم سراپا عذر تقصیرم، پناه آورده‌ام ای شاه نگاهی می‌کنی بر این گدای بی‌سر و پا هم؟؟ کلاغی روسیاهم در سپیدیِ کبوترها و دل گرمم به اینکه خوب و بد را می‌خری با هم
به صحنش آمدم پیچیده گویا عطر سیب اینجا همان عطری که میسازد ز هر لالی خطیب اینجا چه تصویری از این بهتر؟چه شوری هست شیرین تر؟! "هلا بیکم" به زائرهاش می‌گوید حبیب اینجا چه اکسیری میان بارگاه خویش دارد که زده بر دامنش دست توسل هر طبیب اینجا مسلمان و یهودی و مسیحی فرق دارد؟نه... نمیماند کسی از بارِ عامش بی نصیب اینجا خریده کربلا را تا که زائر خانه اش باشد غریب است و نمیخواهد کسی باشد غریب اینجا دعایی زیر قبه کردم و دیدم صدایی گفت "اجیب دعوه الداع دعان انی قریب"اینجا . . میان قتلگاه انگار دستی میرود بالا به لب دارد گمانم مادری "امن یجیب"اینجا به خود که امدم دیدم که تا امروز می آید صدای بغض"هل من ناصر"مردی غریب اینجا نوشته میشود با تیغ مردی از تبار او سرودِ انتقام حضرت شیب الخضیب اینجا
هدایت شده از دنج تنهایی
۹ بیت به خاک پای جوادالائمه(ع) هرگز‌ ندیده کاسبیِ او کساد را هرکس گرفته حرز امامِ جواد را ما ریزه خوار خوان جوادالائمه ایم داریم از ازل به دل این اعتقاد را نیکوست هرچه می‌رسد از دوست؛بی دریغ هرچند میدهی به کمِ ما، زیاد را عبدی که آمده است به سویت "عظیم" شد "روز و شبش" گرفته ،ز تو اجتهاد را (۱) "یحیی بن اکثم" است خجل در مناظره از اینکه عرضه کرده به پیشت سواد را تو آن چنان ملیحی و زیبا که جبرئيل دارد مدام روی لبش "ان یکاد " را افلاک از نسیم عبای تو زنده است از دامنت جدا‌ نکنی دست باد را! خورشید آمده است به پابوس گنبدت آقا ! نرانی از درت این خانه زاد را ای خوش به حال آن پدری که گذاشت بر فرزند خویش،نامِ "محمد جواد" را پ ن۱: حضرت عبدالعظيم عليه السّلام دو كتاب تأليف نموده است . يكی از آنها كتابي است به نام (يوم و ليله) كه محتوای آن را فرايض روز و شب ذكر نموده اند. @denh_tanhaii
برای خاطره‌هایش چون کمان که در دل خود تیر را جا می‌کند قامت من را غم تو یک شبه تا می.کند آه! دور از تو دلم با خاطراتت زنده است ماهیِ تُنگی همیشه یاد دریا می‌کند می‌شود روزی بیاید که فراموشت کنم؟ اشکهایم می‌رسد از راه؛ حاشا می‌کند اشک، این مهمانِ ناخوانده میان بغضهام_ در مسیر آمدن؛ این‌پا و آن‌پا می‌کند بعد تو دیگر سراغم را نمی‌گیرد کسی ای دریغا مرگ هم امروز و فردا می‌کند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعر گذاشت قافیه ها را کنار هم مثل کسی که سنگ بنا را کنار هم... حبل المتین عالمیان نام مرتضاست که جمع کرده اهل ولا را کنار هم جز در کنار سفره این خاندان،کسی هرگز ندیده شاه و گدا را کنار هم در لحظه لحظه بندگی اش چون علی کسی در بند کرده خوف و رجا را کنار هم؟ دیدم به گَرد قنبر او هم نمیرسند وقتی گذاشتم خلفا را کنار هم مولا کجا و آن سه نفر؟؟!کِی گذاشته عقل سلیم خاک و طلا را کنار هم " او بنده است یا که خدا؟؟"جمع کرده است این مساله همه علما را کنار هم ما سمت زادگاه علی سجده میکنیم اینگونه بنده ایم خدا را کنار هم ## هنگام حشر زیر عبا جمع می‌کند ما نوکران آل عبا را کنار هم پ ن :شعرخوانی کوثر جانم 😍در محضر استاد محمدعلی مجاهدی❤️ @denj_tanhaii
همانگونه که در سیما، پیمبر بودنش پیداست میان کارزار جنگ، حیدر بودنش پیداست کسی که خون مولا در رگش جاری‌ست، معلوم است که در جولان شمشیرش، دلاور بودنش پیداست "علی ابن حسین ابن علی ابن ابی‌طالب" در این اصل و نسب، از عالمی سَر بودنش پیداست پدر دریای نور و مادرش دریای احساس است در این پیوند ارزشمند، گوهر بودنش پیداست پدر مانند خورشید و عمو ماه بنی هاشم میان آسمان قوم، اختر بودنش پیداست چنان با شور می‌گوید اذانش را که در معنا زمانِ گفتنِ الله، اکبر بودنش پیداست
با کاروان نیزه ها . . سری به رفعت او روی نیزه جریان داشت هزار بغض گلو روی نیزه جریان داشت مگر که مصحف نوری ورق ورق شده بود...؟!! که آیه آیه او روی نیزه جریان داشت . (هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست:)* خضاب بسته به مو ، روی نیزه جریان داشت مگر به شوق کدامین نماز خواندن بود؟! ز خون گرفته وضو روی نیزه جریان داشت . زبان زبان نگاهست بین شمس و قمر چقدر راز مگو روی نیزه جریان داشت...! . نگاه دخترکی سمت نیزه برمیگشت نگاه خیره به او روی نیزه جریان داشت رباب‌ماند و سوالی که مشک آب چه شد؟؟! سکوت تلخ عمو روی نیزه جریان داشت....!! *:حضرت حافظ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به صحنش آمدم پیچیده گویا عطر سیب اینجا همان عطری که میسازد ز هر لالی خطیب اینجا چه تصویری از این بهتر؟چه شوری هست شیرین تر؟! "هلا بیکم" به زائرهاش می‌گوید حبیب اینجا چه اکسیری میان بارگاه خویش دارد که زده بر دامنش دست توسل هر طبیب اینجا مسلمان و یهودی و مسیحی فرق دارد؟نه... نمیماند کسی از بارِ عامش بی نصیب اینجا خریده کربلا را تا که زائر خانه اش باشد غریب است و نمیخواهد کسی باشد غریب اینجا دعایی زیر قبه کردم و دیدم صدایی گفت "اجیب دعوه الداع دعان انی قریب"اینجا . . میان قتلگاه انگار دستی میرود بالا به لب دارد گمانم مادری "امن یجیب"اینجا به خود که امدم دیدم که تا امروز می آید صدای بغض"هل من ناصر"مردی غریب اینجا نوشته میشود با تیغ مردی از تبار او سرودِ انتقام حضرت شیب الخضیب اینجا
شمعم که خروش باد خاموشم کرد با ظلمت زندگی هم‌آغوشم کرد من رفتم و هیچکس پِی‌اَم را نگرفت من رفتم و سایه‌ام فرامو‌شم کرد! 🆔@abadiyesher
به خاک پای کریم اهلبیت(ع) سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن ## روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن 🆔@abadiyesher
یامھد؎ﷻ بر سینه‌ی ما قرار برمی‌گردد حال خوش روزگار برمی‌گردد از خواب زمستانی خود برخیزیم با آمدنش بهار برمی‌گردد 🆔@abadiyesher
پیش منی که هستی ام از دست رفته است شنبه غروبِ جمعه ترین روز هفته است! تکرار می کنیم شروعی دوباره را هر شنبه ترجمان غمی نوشکفته است حسی برای زندگی تازه بی تو نیست پای دلم برای دویدن گرفته است بی تو چقدر ثانیه ها طول می‌ کشند بی تو چقدر ساعت من خواب رفته است هر شنبه ی بدون تو آغاز مُردگی است تکرار داغهای عمیق نگفته است 🆔@abadiyesher
ای کوثر بابا، به شما محتاجیم آیینه‌ی زهرا به شما محتاجیم (یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه) یعنی که دو دنیا به شما محتاجیم پ ن :خدا را شکر که همسایه‌ی توایم @abadiyesher