eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سماواتی شدم امشب عجب پر شور می‌رقصم دم آخر شدم ماهی میان تور می‌رقصم شب مهتابی و نور ضریحت رنگ نقرابی به آهنگ حدیث شهر نیشابور می‌رقصم سر بال کبوترها دلـم یک جفت مضراب است شدم جوگیر و با سر دسته‌های حور می‌رقصم تمام صحن‌های تو برایم طور سینا شد کنارحضرت موسی به کوه طور می‌رقصم به بوی عطر پیمـانی که بسـتی با شب قبرم شده کبکم خروس و تا زمان گور می‌رقصـم سرم مهمان دستانت دوباره کـوک کـوکم کن سراپا پوزشم آقا اگر ناجور می‌رقصم
تازيانه خانه ای همقد دنيا دارد همه جا پنجه ی شلاق ترش جا دارد به درختی که به تن پوست ندارد پیچد دست در جیب قبایی است که یک لا دارد جرأتم سایه ی او دید و مسافر شده است چمدان بست و فقط چشم به فردا دارد لقمه هایی که سرسفره شیر است و پلنگ مستی و عربده و نعره و غوغا دارد سیری عده ای از ثروت باد آورده ریشه در سفره ی جارو شده ی ما دارد ته نانی که تملق خورش آن باشد نتواند قد افراشته بر پا دارد می رسد صبح و سپيدی همه جا می رويد قاصدک بوی زمستان زليخا دارد
شیراز لبت چشمه ی شعر تر يار است كاشان تماشایی چشمان تو دار است ميخانه ی قمصر فقط از بوی عبورت هر ساله به همسايگی بيـت نگار است طراحی لبهای تو هنگام تبسم تصوير ترک خوردن صد باغ انار است دستار تو سبز است و تو آغاز بهاری هستی به تو وابسته و بر چرخ مدار است جمهوری عشق تو به ما داده تنفس نزديكی و می بينمت و وقت قرار است