eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بندی به پای دارم و باری گران به دوش در حیرتم که شُهره به بی بند و باری ام
علیه‌‌السلام 🌴🥀🌴 اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت علی جراحت سر را همیشه در دل داشت نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز دلی به سینه چنان مرغ نیم بسمل داشت دمی که آینهٔ آب چاه را می‌دید هزار حنجره فریاد در مقابل داشت همیشه دست کریمش ز دیده پنهان بود چو بوته‌ای که در آغوش خاک حاصل داشت به نخل عاطفه‌اش دست هیچ کس نرسید به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت اگر شبانه به اطعام سائلان می‌رفت -به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت. 🌴🥀🌴🥀🌴
رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست از پای نشست هرکه از جا برخاست از داغ غم تو قلب آهن شد آب آه از دل ذوالفقارِ مولا برخاست 🖤
غزلی از زنده یاد استاد در مدح حضرت زهرا(س) که در زمره آثار ماندگار فاطمی میدرخشد. توان واژه کجا و مدیح گفتن او قلم قناری گنگی است در سرودن او کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او چه دختری که پدر پشت بوسه‌ها می دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری که برای علی به حظ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری که به تفسیر روز عاشورا حریم مدرسۀ کربلاست دامن او بمیرم آن همه احساس بی تعلق را که بار پیرهنی را نمی‌کشد تن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام میچکد از چلچراغ شیون او از آن ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او
تا بر دلم خیال تو تصویر می‌شود یادت به پای خاطره زنجیر می‌شود مهر گیاه عشق تو، چون بذر بی زوال بر سینه می‌نشیند و تکثیر می‌شود وقتی نگاه می‌کنم این کوچ تلخ را در سینه بغض آه، گلوگیر می‌شود آن قطره های سرخ که از نیزه می‌چکد خورشیدِ روی توست که تفسیر می‌شود تصویر شهر شام چنان بغض کربلا در خاطرم چو کوه زمین‌گیر می‌شود چون کوچ یک پرنده ز پاییز فصل سرد زین شهر غم گرفته، دلم سیر می‌شود بی آفتابِ روی تو هر روزِ من به چشم دیواری از شب است که تصویر می‌شود مویم اگر سپید شد و قامتم خمید اینجا جوان هم از غم تو پیر می‌شود ما را بخوان دوباره به باغ نگاه خویش آن روز می‌رسم که دگر دیر می‌شود
بندی به پای دارم و باری گران به دوش در حیرتم که شُهره به "بی بند و باری" ام
در باغ دعا اگر بهار است از اوست هر شاخه اگر شکوفه‌بار است از اوست برخیز و بخوان زیارت جامعه را این فصل اگر که پایدار است، از اوست
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت علی جراحت سر را همیشه در دل داشت نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز دلی به سینه چنان مرغ نیم‌بسمل داشت دمی که آینهٔ آب چاه را می‌دید هزار حنجره فریاد در مقابل داشت همیشه دست کریمش ز دیده پنهان بود چو بوته‌ای که در آغوش خاک حاصل داشت به نخل عاطفه‌اش دستِ هیچ‌کس نرسید به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت اگر شبانه به اطعام سائلان می‌رفت -به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود، همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت مرحوم
در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است چون دشت‌های تشنه درین آستان قدس در انتظار ابر عنایت نشسته است چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب! ما را قبول کن که دل ما شکسته است فوج کبوتران تو آموخت عشق را پرواز نور در حرمت دسته دسته است دریاب روح خسته‌ی ما را که مثل اشک دیگر امید ما، ز دو عالم گسسته است می‌آید از تراکم عالم به این دیار قلبی که از تزاحم اندوه خسته است.
در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است چون دشت‌های تشنه در این آستان قدس در انتظار ابر عنایت نشسته است چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب! ما را قبول کن که دل ما شکسته است فوج کبوتران تو آموخت عشق را پرواز نور در حرمت دسته دسته است دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است می‌آید از تراکم عالم به این دیار قلبی که از تزاحم اندوه خسته است
در باغ دعا اگر بهار است، از اوست هر شاخه اگر شکوفه‌بار است، از اوست برخیز و بخوان زیارت جامعه را این فصل اگر که پایدار است، از اوست @abadiyesher
‏چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب! ما را قبول کن که دلِ ما شکسته است... 💚 @abadiyesher