🖤🍃
ای بیکران که هرچه جهان مبتلای توست
هستی نفس نفس نفسش در هوای توست
جاروکش حریم تو شهپرّ قدسیان
جبریل، خادمِ درِ مهمانسرای توست
در عرش و فرش و هرچه جهانهای مختلف
هر کس که هست، بوسهدهِ خاک پای توست
خورشید ذرّهایست که همواره روز و شب
پرّان در آستانهٔ ایوانطلای توست
صبح از کرانههای سکوت تو جاری است
شب گوشِ جان سپرده به سوز صدای توست
جان ریزهخوارِ خوانِ مناجاتِ مرتضاست
دل خوشهچینِ ملتمسِ ربنای توست
تبعیدیانِ گمشده در تیهِ ظلمتیم
چشمان ما هنوز به دست دعای توست
دل را چه غم، غریبِ دو عالم اگر شود؟
در قبر و در قیامت اگر آشنای توست
پیوندِ غیر، سستتر از تار عنکبوت
رکن رکین و حصن حصین هم ولای توست
ردّ و قبولِ عامه نیرزد به ارزنی
هرآینه رضای خدا در رضای توست
#مبین_اردستانی
دیدند که جانِ خستهای با ما هست
کشتی به گل نشستهای با ما هست
گفتند که قیمتی چه با خود دارید؟
گفتیم دلِ شکستهای با ما هست
#مبین_اردستانی
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
از شبنمِ عشق، آتشی در گِل بود
جز داغ از این باغ، چهاش حاصل بود؟
دستِ تو سپردم که نگاهش داری
پژمرد گُلی که روزگاری دل بود
#مبین_اردستانی
🍃
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
🍃🌼🍃
🌼🥀
🍃
طومار تنهایی و غم هستند
هر شب به هم پیچیدهٔ دردند
این کوچههای بی تو سرگردان
تا صبح دنبال تو میگردند
#مبین_اردستانی
🍃
🌼🥀
🍃🌼🍃
@abadiyesher
بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
بیزمان در بارگاهِ قدس با عشقِ حسین
پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی
آمدی از «جانِ عالَم» خود پرستاری کنی
دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی
غیرِ زیبایی ندیدی در بلابارانِ عشق
از اَلَستِ عاشقی قالوا بلایی زیستی
خطبه خواندی حیدری، از مصحفی آتش به جان
همنفس با آیههای روشنایی زیستی
عالَمی دیگر مگر سازند و از نو آدمی
تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی
#مبین_اردستانی
عشق یعنی بَری از غفلتِ خودخواهی شو
هجرت از خود کن و سرچشمۀ آگاهی شو
به تمنّای تو دریاست همهتن آغوش
از خودت کوچ کن و رود شو و راهی شو
محضِ خورشید شدن ذرّهای از خویش برآ
قد بکش، دلزده از اینهمه کوتاهی شو
قرنها فاصله است از رمضان تا رمضان
کاروان میگذرد... بیرقِ همراهی شو
نکند خواب بمانی... نَفَسَت یخ بزند
گرم از سوزِ مناجاتِ سحرگاهی شو
روزه یعنی که بمیر از طلبِ هرچه جز او
روز و شب تشنۀ انوارِ هواللّهی شو
در دلِ برکۀ حق تا تپشی مهلت هست
از شدن خسته نشو، ماه نشد ماهی شو
چند گویم به تو هر لحظه که این شو یا آن
آنِ او باش، برو هرچه که میخواهی شو
#مبین_اردستانی
عشق یعنی بَری از غفلتِ خودخواهی شو
هجرت از خود کن و سرچشمۀ آگاهی شو
به تمنّای تو دریاست همهتن آغوش
از خودت کوچ کن و رود شو و راهی شو
محضِ خورشید شدن ذرّهای از خویش برآ
قد بکش ، دلزده از اینهمه کوتاهی شو
سالها فاصله است از رمضان تا رمضان
کاروان میگذرد... بیرقِ همراهی شو
نکند خواب بمانی... نَفَسَت یخ بزند
گرم از سوزِ مناجاتِ سحرگاهی شو
روزه یعنی که بمیر از طلبِ هر چه جز او
روز و شب تشنۀ انوارِ هواللّهی شو...
در دلِ برکۀ حق تا تپشی مهلت هست
از شدن خسته نشو، ماه نشد ماهی شو
چند گویم به تو هر لحظه که این شو یا آن
آنِ او باش ، برو هر چه که میخواهی شو
#مبین_اردستانی
#ماه_رمضان
از صبح نخست، عشق جفت غم بود
غم هم که فقط سهم بنیآدم بود
بیدغدغه از عشق تو دل میکندم
دل کندن و جان کندن اگر باهم بود
#مبین_اردستانی
-کتاب لحظههای بیملاحظه
3.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غم آینهدارِ حسّ و حالش شده است
دیدارِ تو رویای محالش شده است
از رفتنِ تو دو روز نگذشته هنوز
دلتنگیِ من هزار سالش شده است
#مبین_اردستانی
#امیرالمومنین_ع_مدح
ای بیکران که هرچه جهان مبتلای توست
هستی نَفَس نَفَس نَفَسش در هوای توست
جاروکش حریم تو شهپرّ قدسیان
جبریل، خادمِ درِ مهمانسرای توست
خورشید ذرّهایست که همواره روز و شب
پرّان در آستانهٔ ایوانطلای توست
صبح از کرانههای سکوت تو جاری است
شب گوشِ جان سپرده به سوز صدای توست
جان ریزهخوارِ خوانِ مناجاتِ مرتضاست
دل خوشهچینِ ملتمسِ ربنای توست
تبعیدیانِ گمشده در تیهِ ظلمتیم
چشمان ما هنوز به دست دعای توست
پیوندِ غیر، سستتر از تار عنکبوت
رکن رکین و حصن حصین هم ولای توست
ردّ و قبولِ عامه نَیَرزَد به ارزنی
هرآینه رضای خدا در رضای توست
#مبین_اردستانی
🌼🌼🌼
زیرِ گوش دلم هزاران بار،
خواندم از عشق بر حذر باشد
خیرهسر یکنفس مرا نشنید،
حال بگذار خونجگر باشد
این لجوج، این صمیمی، این ساده،
خون نمیشد اگر، نمیفهمید
زود جا باز میکند در دل،
عشق هر قدر مختصر باشد
من و دل هر چه نابلد بودیم،
عشق در کارِ خویش وارد بود
من و دل را نخوانده از بر داشت،
تا نگاهش به دور و بر باشد
آمد و با خودش دلم را برد،
در دل کوچههای حیرانی
ماندهام با خودم: چرا آمد
او که میخواست رهگذر باشد؟
با بهار آمدی به دیدارم،
با بهار از کنارِ من رفتی
گل من! فرصت تماشایت
کاش میشد که بیشتر باشد
قول دادی که سال آینده
با بهاری دوباره، برگردی
سال آینده ما اگر باشیم،
سال آیندهای اگر باشد
سفرت خوش گل همیشه بهار!
با تو بودن معاصرِ من نیست
این خزانی، سرشتش اینگونه است:
بیتو بایست در سفر باشد
شُکر او که همیشه در همهحال
جای شکر عنایتش باقی است
عین شُکر است این که ابر بهار
چشمهایش همیشه تر باشد
ما که در کنج غربتی ابری
هی خبرهای داغ میشنویم
روزیِ صبحِ آسمانِ شما
قاصدکهای خوشخبر باشد
کلمات مرا نمیشنوی؟
دوست داری که بیصدا باشم؟
با تو بیواژه حرف خواهم زد،
باز گوشَت به من اگر باشد
تو زبان سکوت را بلدی،
بلدی بشنوی سکوت مرا
من سکوتم، تو بشنو و بگذار
گوش اهل زمانه کر باشد
#مبین_اردستانی
@abadiyesher
هدایت شده از رباعی
با هر تپشی در دل خود جایم کن
جایی پیدا برای فردایم کن
دیروز تو با ناز گمم کردی عشق!
امروز خودت بگرد و پیدایم کن
#مبین_اردستانی
@robaee