کم غُصّه داشتم، غمِ هجران اضافه شد
دلتنگی و فراقِ عزیزان اضافه شد
کم میکشیدم از همهی آنچه هست و نیست
غمهای دیگری به غمِ نان اضافه شد
گاهی برایت از در و دیوار میرسد
از این بلا خلاص شدم، آن اضافه شد
دستم نرفت وقت جوانی به جام می
پیری رسید و پنجهی لرزان اضافه شد
عاشق شدم که کم کنم از رنجِ بیکسی
حرف و حدیثِ مردمِ نادان اضافه شد
خیر از بهارِ رفته ندید این درختِ خشک
سرمای سوزناکِ زمستان اضافه شد
دشوارتر ز تهمتن است آزمون من
از هفتخوان گذشتم اگر، خوان اضافه شد
#محمدعلی_جوشایی
این همه ناز و ادا رسم مسلمانی نیست
بیوفا عشوه نکن کار تو انسانی نیست
عشق من رونق بازار هوس می شکند
آخر و عاقبت عشق هوس رانی نیست
«همه با قافیهی عشق مصیبت دارند
مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست»
واژههایم همه عریان شده در وصف تو عشق
واژهپردازی در وصف تو عریانی نیست
من که تنها به امید تو غزل میخوانم
بیوفا عشوه نکن کار تو انسانی نیست
#محمدعلی_جوشایی
@abadiyesher