عشق است و از آن بهانه ای میروید
از زخمه ی او ترانه ای میروید
هر چند که دیوار دلم پر ترک است
از هر ترکش، جوانه ای میروید
#مرتضیدرزی
شاعر بی ذوقتان تا دست بر دفتر گذاشت
قافیه خون دلی بر سرخی جوهر گذاشت
قافیه "سر" بود و مضمون چند بیتی مرثیه
آتشی بر دفترم افتاد و خاکستر گذاشت
تا قلم از "سر" نوشت، افتاد یاد قتلگاه
سرنوشت سرخ، "سر" را بر لب خنجر گذاشت
مؤمنِ عدلم ولی هرگز نفهمیدم چرا؟!
"سرترین آقای دنیا را خدا بی" سر"گذاشت"
روی نیزه قاری قرآن شد و در بزم شام
بین یک تشت طلا، لب بر لب دختر گذاشت
ارغوان از ضرب سیلی در خرابه جان سپرد
عمه اش را بی قرار خاطرات "در" گذاشت
اوج عزت را ببین، عباس بی مشک و علم
تشنه لب، سر را به روی دامن مادر گذاشت
جبرئیل آمد ببیند شبه پیغمبر چه شد؟!
شهپرش را زیر جسمِ درهم اکبر گذاشت
زیر سمِ اسبها قاسم تماشایی شده
نعل تازه بوسه ها بر صورت و پیکر گذاشت
گرم بود و دود بود، اما نبود آب ای فلک
تشنگی بی رحم بود و غنچه را پرپر گذاشت
اوج روضه در منای کربلا این صحنه بود
بی حیا از پشت خنجر را روی حنجر گذاشت
روضه ی مکشوف را زینب تماشا کرده بود
"ذبح اعظم" داغ را بر سینه ی مضطر گذاشت
تار و پود هستی او صبر بود و غیرتش
هستی خود را برای یک نخِ معجر گذاشت
گردش شمس و قمر را روی نیزه دیده بود
با دلی لبریزِ غصه پای در محشر گذاشت
محتشم باید بخواند مرثیه، من کیستم
اوکه با ترکیب بندش، چشم ها را تر گذاشت
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#مرتضیدرزی
به آتش می کشی قرآن، ولی ایمان نمی سوزد
«میان شعله می سوزد مگر باران؟ نمی سوزد»
هزار و چارصد سال است چون خورشید، رخشان است
به جهل و کینه ی بوجهل و بوسفیان نمی سوزد
بسوزانی، نسوزانی، بدان ای کافر جاهل
که نور بی بدیل خالق سبحان نمی سوزد
کلام اعجاز جاویدان اسلام است، ای ابله
بسوزان کاغذ، این اعجاز بی پایان نمی سوزد
کتاب عشق و آیاتش که در دلهای ما ثبت است
درون آتش جهل سبک مغزان نمیسوزد
به ظن خود زدی آتش کتاب آسمانی را
نمیدانی کتاب هادی انسان نمیسوزد؟!
اگر با فوت کافرها نشد خاموش انوارش
بدان با آتش آنها، که این قرآن نمی سوزد
اگرچه سوختند از آیه های روشنی بخشش
کتابی که نشد تحریف در دوران، نمی سوزد
کفی بر روی آب است این جسارتهای خَنّاسان
کلام روشن قرآن جاویدان نمی سوزد
اگر نمرودیان بر پیکر فرقان زنند آتش
همانند خلیل الله، الرحمن نمی سوزد
گذر کرده است از پیچ و خم اذهان کج اندیش
کلامی که کُند درد جهان درمان نمی سوزد
#آمنهآلاسحاق #زهراشعبانزاده #مرتضیدرزی #مکرمانی #مستانبروجردی
#مشهدیزاده #ایراندخت
#به_مناسبت_قران_سوزی_سوئد
#همسرایی_گروه_شعر_پادشاه_وارونه
آبادی شعر 🇵🇸
. بنمای رخ که ماه درخشانم آرزوست دیدار یار و صحبت خوبانم آرزوست عید ولایت است و دل ما به یاد توست س
مهمان امیر المومنین باشن در این شب عزیز👌👌
ما لحظه ای از عشق عقب ننشستیم
از جوشش خون پاک تو سر مستیم
ای" مالک" عاشق شده بر" خامنه ای"
ما تشنه ی انتقام خونت هستیم
#مرتضیدرزی
می چکد ذکر علی از هر طرف بر دفترم
من چه خوشبختم که نامش رابه لب می آورم
واژه هارا در ثنایش سبز و شیرین میکنم
شاعری شوریده احوال و غلام قنبرم
هر زمان خوردم زمین با" یاعلی" برخاستم
از زمان کودکی، مجنون نام حیدرم
اینکه من عاشق شدم تاثیر شیر مادر است
رحمت بی انتها بر شیر پاک مادرم
حب حیدر از ازل در شیره ی جان من است
دشمنی با دشمنانش مُهر ایمان من است
هر کجا رفتم به جز شور علی، شوری نبود
بی فروغ آفتابش در جهان، نوری نبود
هرچه از عشقش بگویم، مبتلاتر میشوم
هرچه از حیدر بگویم، پربها تر میشوم
با غدیرش چشم هستی برولایت باز شد
ازعلی گفته خدا وُ عاشقی آغاز شد
عاشقی زیبائی اش را وقف حیدر کرده بود
عشق شیرین تر شدو درگیر یک اعجاز شد
بر محمد وحی شد: نور علی را فاش کن...
خطبه خواند و پرده بردار از هزاران راز شد
عرشیان مشغول جشن و فرشیان در هلهله
ذکر بخٍ بخٍ از هر سو طنین انداز شد
عاشقان بیعت نمودند و حسودان سوختند
اینچنین شد کینه ی روباه پیر ابراز شد
در سقیفه سرنوشت جانشینیِ رسول
عاقبت مغلوب آن ملعون ظاهر ساز شد
مرتضی خانه نشین شد از جفای روزگار
بعد پیغمبر علی با غربتش دمساز شد
از سقیفه تا محرم قصه ی صدها بلاست
تلخ تر از هر کدامش ماجرای کربلاست
دوستدارش نطفه اش پاک است و اما دشمنش
مادری دارد که باید شک کند بر دامنش
هرکه خواهد جرعه نوش از باده ی کوثر شود
باید اول، خاک پای قنبر حیدر شود
کیست میزان و" قسیم النّار و الجَنّه" ، علی
کیست بر احمد وصی و "حبّهُ جُنَّه" ، علی
چیست این حبل المتین؟ یک بند نعلین علی
نفخ صور آن نعره های بدر و صفین علی
ذوالفقارش بین هر غزوه قیامت می کند
عبدود ها را دچار صد حقارت میکند
با مبیتش موجب لبخند صاحبخانه شد
جای احمد خانه ماند و شمع را پروانه شد
خاک از آب وضوی مرتضی مرطوب شد
با همین گِل، طینت اهل ولا مرغوب شد
آیه ی تطهیر در شأن علی نازل شده
رجس از اولاد حیدر تا ابد زائل شده
شأنش از پیغمبران گر نیست بالاتر چرا؟
برترین دین الهی با علی کامل شده؟؟
عالم از راز و نیازش غرق مستی میشود
کعبه هنگام نمازش سمت او مایل شده
زمزم از خاک کف پایش تیمم می کند
آبرویش با تبرک از علی حاصل شده
تیر از پایش زمان سجده بیرون آمده
بارکوعش دستِ پُر دستان هر سائل شده
کیست جز حیدر پناه ما غریقان گناه؟
او یدالله است و بر امید ما ساحل شده
ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم ای امیر
جان زهرا در دو عالم دست ما را هم
بگیر
#مرتضیدرزی
در سینه ی من جز غم تو چیست حسین؟
در هر رگ من عشق تو جاری است حسین
بی علت و بسیار، تو را میخواهم
عاشق شدنم دست خودم نیست حسین
#مرتضیدرزی
بر بوم دلم نقش شده طرح غم عشق
بین الحرمین و دو حرم، داخل یک قاب
ای ساقی بی مشک، به این تشنه ی دیدار
یکبار براتی بده حتی شده در خواب
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#مرتضیدرزی
پر میکشد روحم به شوق کربلایت
صد اربعین دلتنگی آوردم برایت
مضطرّم و ذکر لبم امن یجیب است
آقا، شفای قلب عاشق، بوی سیب است
وقتی نمانده تا اذان عشق، ارباب
این عاشق جامانده ات را نیز دریاب
ای کاش میشد با شما، همسایه باشم
ای کاش امسال اربعین، مشایه باشم
مشایه زیبایی مطلق در زمین است
"انا الیه راجعونِ "عارفین است
مشایه وقت عشقبازی با حسین است
پاها برهنه، ذکر لبها، یا حسین است
موکب به موکب، آب در دستان ساقیست
آب حیات عاشقان، چای عراقیست
تا کوله بار حسرتم را باز کردم
کنج خیالم راه را آغاز کردم
هر اربعین بر خوان عشقت میهمانم
خود را به خیل عاشقانت میرسانم
من از عمود اول مشایه مستم
مست شراب ساقی روز الستم
قالو بلی گفتم، دلم در کربلا ماند
المنةُ ِللّه که قلبم، مبتلا ماند
مشایه می آیم دلم آرام گیرد
از دست پاک خادمانت جام، گیرد
می آیم از اکبر گل لیلا بخوانم
من چند روزی کربلا باید بمانم
باید بمانم روضه ی اصغر بخوانم
از حنجر سرخ گل پرپر بخوانم
از خیزران و غصه ی دندان بگویم
از رأسِ بر نی قاری قرآن بگویم
از تلخی غم های بر زینب رسیده
از بوسه هایش بر رگ و حلق بریده
از نعل اسب و سرخی دشت شقایق
از سینه ی خرد پرستوهای عاشق
باید بمانم عاقبت از غم بمیرم
من از تپش های دلم،دور از تو سیرم
حالا که با پای خیالم دوره گردم
ای کاش میشد دست خالی بر نگردم
ارباب خوبم کربلا را قسمتم کن
من وصله ی ناجورم اما دعوتم کن...
#مرتضیدرزی
پر میکشد روحم به شوق کربلایت
صد اربعین دلتنگی آوردم برایت
مضطرّم و ذکر لبم امن یجیب است
تنها شفای قلب عاشق، بوی سیب است
وقتی نمانده تا اذان عشق، ارباب
این کاهل جامانده ات را نیز دریاب
ای کاش میشد با شما، همسایه باشم
یا لااقل این اربعین، مشایه باشم
مشایه راهی از زمین تا آسمان است
"انا الیه راجعونِ "عارفان است
مشایه وقت عشقبازی با حسین است
پاها برهنه، ذکر لبها، یا حسین است
موکب به موکب، آب در دستان ساقیست
آب حیات زائران، چای عراقیست
تا کوله بار حسرتم را باز کردم
با پای دل، مشایه را آغاز کردم
هر اربعین بر خوان مهرت میهمانم
خود را به خیل عاشقانت میرسانم
من از عمود اول مشایه مستم
مست شراب ساقی روز الستم
قالو بلی گفتم، دلم در کربلا ماند
المنةُ ِللّه که قلبم، مبتلا ماند
مشایه می آیم که دل آرام گیرد
از دست پاک خادمانت، جام گیرد
می آیم از هفتاد و دو عاشق، بخوانم
در کربلایت تا ابد باید بمانم...
باید بمانم از علی اصغر بخوانم
از رد خون غنچه ی پرپر بخوانم...
از خیزران و آن لب و دندان بگویم
از نی سوارِ قاریِ قرآن بگویم
از نعل اسب و سرخی دشت شقایق
از سینه ی خرد پرستوهای عاشق
از اربا اربا، اکبر لیلا بخوانم
از مشک پاره پاره ی سقا بخوانم
از آیه ی صبری که بر زینب رسیده
وقت وداع از لاله های سر بریده
بوسیده رگهای دریده از جفا را
ذبح عظیم سر بریده از قفا را
باید بمانم کربلا از غم بمیرم
من از تپش های دلم،دور از تو سیرم
حالا که با پای خیالم دوره گردم
ای کاش میشد دست خالی بر نگردم
ارباب خوبم کربلا را قسمتم کن
من وصله ی ناجورم اما دعوتم کن...
#مرتضیدرزی
دلتنگی مشایه مرا کشت حسین
ای کشته ی سر بریده از پشت، حسین
من را بطلب، روضه بخوانم در راه
یک روضه ی انگشتر و انگشت، حسین...
#مرتضیدرزی
گرچه امسال اربعین پروانگی گشته محال
میروم مشایه با پاهای پر درد خیال
نذر پاهای پر از زخم رقیه میروم
همقدم با کاروان عشق، عشقِ بیمثال
مینشینم گوشهی دنجی و خلوت میکنم
میشوم مبهوت این آیین پر شور و جلال
بوی اسپند و نوای دلنشین روضهها..
قلقل چای عراقی را ببین روی ذغال
عشق میبارد ز دست خادمانت در مسیر
شیر مادرهایشان باشد گوارا و حلال
عشق یعنی تشنگی در برزخ وصل و فراق
خوش به حال زائرانت، جرعه نوشند از وصال
گرچه امسال اربعین راهم ندادی نازنین
تا قیامت نوکرت هستم بدون قیل و قال
#مرتضیدرزی
از بس که شکسته این دل وامانده
ماندم که چگونه او سر پا مانده
یک سال به انتظار مشایه نشست
دعوت نشد و شکسته تر جامانده
#مرتضیدرزی
دور از تو و سرزمین تو آشوبم
ارباب حسین، عشق من، محبوبم
صد بار اگر زندگی از سر گیرم
من سنگ تو را به سینه ام می کوبم
#مرتضیدرزی
دلم دربند احساسی عمیق است
غم عشقی که همرنگ عقیق است
اگر سرخ است و نرم است این دل سنگ
دلیلش شعله های این حریق است
به معراج غمم رفتم، شنیدم
حلول عشق در صحن عتیق است
همان صحنی که سقاخانه اش را
ندیده، رشک تسنیم و رحیق است
حریم با صفای شاه عشاق
همان شاهی که با رعیت رفیق است
همان سرچشمه ی جود و کرامت
که حاتم قطره ای در او غریق است
برای یک سفر تا بی نهایت...
بلیط مشهدش تنها طریق است
سلامش میکنم در ساعت هشت
خدا را شکر، این ساعت دقیق است...
#مرتضیدرزی
غم بر سر غم، وقت خزان میبارد
از قعر زمین به آسمان می بارد
بیچاره دل غریب و بارانی من
جو گیر شده است و بی امان می بارد
#مرتضیدرزی
ای شیعه شبیه رهبرت، دانا باش
اخلاق مدار و زینت مولا باش
با وحدت مسلمين تبرّا زنده است
طاغوت شناس و پیرو زهرا باش...
#مرتضیدرزی
🍃
چای تلخ بی کسی، خرما نمی خواهد رفیق
مجلس ترحیم ما، حلوا نمی خواهد رفیق
عشق گورستان رویاهای در دل مانده است
زندگی مرده ها، دنیا نمی خواهد رفیق
بیستون دیوان درد است و غزل ها تیشه اش
شرح دلتنگی ما انشا نمی خواهد رفیق
واژه های نانوشته، فهمشان دشوار نیست
اشک چشم و خون دل، معنا نمی خواهد رفیق
ماهی افتاده در قلاب وقت خودکشی
اشتیاق آب دریا را نمی خواهد رفیق
در مسیر عشق هرگز لاف آزادی نزن
حبس بودن در قفس، حاشا نمی خواهد رفیق
یا بِبُر بال و پرت را، یا تو هم پرواز کن
جلد بودن شاید و اما نمی خواهد رفیق
فصل پیری آمد و دیدیم دست سرنوشت
عشقبازی را برای ما نمی خواهد رفیق...
#مرتضیدرزی
همواره سگ هار هیاهو دارد
یک پوزه ی زشت و چشم و ابرو دارد
وقتی که دقیق میشوم، میبینم
ته چهره ای از نتانیاهو دارد...
#مرتضیدرزی
در سینه ی من جز غم تو چیست حسین؟
در هر رگ من عشق تو جاری است حسین
بی علت و بسیار، تو را میخواهم
عاشق شدنم دست خودم نیست حسین
#مرتضیدرزی
ظهر یک روز سرد پاییزی
رفته بودم خرید، جمهوری
بسته بودند راه را اما
عده ای جوان لانتوری
آتش و دود و حرفهای رکیک
داعش انگار حمله ور شده بود
بی حجابِ دریده ی وحشی
از سگ هار هارتر شده بود
کلش آف کلنز را کامل
در خیابان پیاده می کردند
عقده های نهفته ی خود را
با تفحش اعاده می کردند
گشت ارشاد و مرگ مهسا را
کرده بودند بیرق عثمان
هدفی جز شکست ایمان داشت!؟
انقلاب فواحش ایران...؟؟
هم کریمی، مصی، کتی، دایی
دشمنان نجس به آرامی
جنگ احزاب را علم کردند
بر علیه نظام اسلامی
بی خیال خرید برگشتم
بدنم مثل بید میلرزید
در همین حال و روز فهمیدم
حاج قاسم چقدر می ارزید...
#مرتضیدرزی
اربابی و من بنده ی ناچیز حسین
جانم شده از عشق تو لبریز حسین
این بنده ی ناچیز ولی عاشق را
در حشر برای خود برانگیز، حسین
#مرتضیدرزی
یک روز اگر نبیندش تب دارد
عمری است که"یا حسین" بر لب دارد
بوسیده سر بریده و رگ ها را
این داغ عظیمی است که زینب دارد
#مرتضیدرزی
هر زمان خوردم زمین با "یاعلی" برخاستم
از زمان کودکی مجنون نام حیدرم...
#مرتضیدرزی
انگار خدا هنر نمایی کرده
با خلق علی، خدا، خدایی کرده
در سیزده رجب تبارک گویان
از چهره ی خویش رونمایی کرده
#مرتضیدرزی
@avayesokut
دور از تو و سرزمین تو آشوبم
ارباب حسین، عشق من، محبوبم
صد بار اگر زندگی از سر گیرم
من سنگ تو را به سینه ام می کوبم
#مرتضیدرزی
🆔@abadiyesher