تَر کرده اشکِ من، همهشب، بالش مرا
بردهست گریه بعد تو، آسایش مرا
ماهیّ سرخِ عشق, قدمرنجه کرده و
بر هم زدهست برکهی آرامش مرا
هرقدر غصّه میخورم این روزها، کم است
تغییر داده عشقِ تو، گنجایش مرا
کوهِ غرور بودم و در هم شکستیام
دیدی فروشکستن و فرسایش مرا
سرگشتهی دیارِ عدم بود، بودِ من
عشقِ تو داد رخصتِ پیدایش مرا
امشب بخوان به جای غزل از نگاه من
شوق نوازش و عطشِ خواهش مرا...
#مرجان_بیگیفر